eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻https://www.instagram.com/p/B0NpiTyB_K6/ ▪️تصاویری از کارگاه #یکشنبه_های_داستان موسسه شهرستان ادب، با حضور استاد #مجید_قیصری یکشنبه سی‌ام تیرماه (پنجمین جلسه #ایران_سرزمین_اسطوره) ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 فقیری،‌ نقطۀ عطف ادبیات اقلیمی ایران (یادداشت بر مجموعه‌داستان نوشتۀ ) ▪️ «... آنچه مهم است اینکه فقیری در دورۀ ادبیات متعهد زیسته است. ادبیات دهه‌های سی و چهل و پنجاه که ستاره‌های درخشانش در آسمان ادبیات ایران تکرارناشدنی هستند. پس پربیراه نیست اگر کتاب فاطو و پری دریایی را یک سفرۀ رنگین و وسوسه‌انگیز از آن دوران بدانیم. سفره‌ای که مخاطبش را دعوت می‌کند تا غذای مورد علاقۀ طبعش را از آن برچیند! خوانندۀ فاطو و پری دریایی می‌تواند سراغ قصه‌های متعدّد روستایی این کتاب برود و همراه راوی، روستا را با تمام بومش، زبانش، معماری و لباس و غذای محلی‌اش و ساختار اجتماعی‌اش مزه کند...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10808 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻هم‌رزم (شعری می‌خوانیم از شاعر جوان، #سیدحسن_مبارز که به شهدای مدافع حرم و شهدای عزیز #فاطمیون تقدیم شده است) ▪️تویی نسیمِ خوشِ راهی بهار شده منم همیشۀ دور از تو بی‌قرار شده منم پریدنِ اقبال یک شکوفۀ تلخ تویی رسیدنِ یک سیب آبدار شده تو را چگونه بخوانم تو را خودِ تو بگو شهیدِ زندۀ تقدیمِ روزگار شده بس است این همه پنهان شدن بس است ببین حقیقتِ تو برای من آشکار شده من و تو آخر این قصه می‌رسیم به هم دو چشم خیره به هم یا به هم دچار شده دو سینه‌سرخ مسافر دو لحظه یا دو نفر یکی به خانه رسیده یکی شکار شده قسم به آب به آن لحظه‌های رفتن تو قسم به خاک به این قطعۀ مزار شده منم حکایت ِاندوه ناتمام خودم تویی مراسم جشنی که برگزار شده ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مشروح و گزارش تصویری نشست نقد و بررسی #خبرهای_خوب و #دعوتنامه در نشست #یک_ماه_یک_کتاب (اثر #مریم_کرباسی باحضور #علی‌_داودی، #انسیه_موسویان و #فريبا_يوسفى 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10811 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻آسیمه‌سر (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب تازه منتشر شدۀ #از_تو_چه_پنهان سروده #ناصر_حامدی به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است) ▪️من پیر شدم، دیر رسیدی، خبری نیست مانند من آسیمه‌سر و دربه‌دری نیست بسیار برای تو نوشتم غم خود را بسیار مرا نامه، ولی نامه‌بری نیست یک عمر قفس بست مسیر نفسم را حالا که دری هست مرا بال‌وپری نیست حالا که مقدّر شده آرام بگیرم سیلاب مرا برده و از من اثری نیست بگذار که درها همگی بسته بمانند وقتی که نگاهی نگران پشتِ‌دری نیست بگذار تبر بر کمرِ شاخه بکوبد وقتی که بهار آمد و او را ثمری نیست تلخ است مرا بودن و تلخ است مرا عمر در شهر به‌جز مرگ متاع دگری نیست ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نمونۀ موفق شعر سپید اعتراض (یادداشتی از بر مجموعه‌شعر سپید سرودۀ ) ▪️«...شاعر از هزار دریچۀ تازه به هزار سوژه خیره می شود و برای ما شروع به توصیف می‌کند؛ به‌نوعی همان حرف‌های گفته‌شده را از یک دریچۀ تازه می‌بیند و نشان می‌دهد. آنچه این مجموعه را متمایز می‌کند، اصرار شاعر بر کشف نکته‌ای جدید از تمامی احساسات مشابهی است که تابه‌حال از جنگ در گوش‌هایمان خوانده‌اند. صلح تابلویی بی‌‌نظیر بود اگر جنگ نقاشی‌اش نمی‌کرد (ص24) بعضی‌ها در حساب‌هاشان خون پس انداز کرده‌اند (ص58) اسماعیل‌پور در این کتاب سعی کرده است به مقولۀ جنگ و تحریم، فراتر از سوژه‌ای درون‌مرزی نگاه ‌کند. دنیای میان ظالم و مظلوم در تمامی جهان؛ شاید همین نگاه او باشد که سطح کتاب را بالاتر می‌برد. المان‌های شهری، تصویرهای مشخص و نام‌های تاریخی که هر یک می‌توانند برای شعر محدودیت و چهارچوب ایجاد کنند، از شعرها حذف شده‌اند و هر شعر می‌تواند مصداق تمام مابه‌ازاهای تاریخی و جغرافیایی‌اش باشد...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10815 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پرواز مرغ مقلد | معرفی کتاب اثر (یادداشتی از در پروندۀ اختصاصی ) ▪️«بیایید تصور کنیم در این دنیای پر از هیاهو و ارتباطات، آدم‌هایی وجود دارند که در دنیای خودشان زندگی می‌کنند. کیتلین یازده ساله یکی از این آدم‌ها است. نه اینکه نخواهد، بلکه بیماری ژنتیکی او، این "زندان با خود بودن" را برایش به ارمغان آورده است. کیتلین، آسپرگر دارد که یکی از طیف‌های بیماری اوتیسم یا درخودماندگی است. شاید اگر طیف اوتیسم را مانند یک رنگین‌کمان فرض کنیم، کیتلین زرد کم‌رنگ است و کلی با پررنگ‌ها فاصله دارد. مرغ مقلد کتابی است که از زبان کیتلین بیان می‌شود. او از دنیای درون خود حرف می‌زند، دنیایی که هیچ کس جز خودش در آن نمی‌تواند داخل شود. دنیایی که حالا با یک بحران عاطفی روبرو شده است؛ دِوُن برادر بزرگتر کیتلین به تازگی در تیراندازی مدرسه‌ای در ویرجینیا (ایالتی در آمریکا) کشته شده است. برادری که برای کیتلین حکم یک قهرمان را دارد...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10115 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نقطۀ آغاز (#میراحمد_سیدفخری_نژاد معروف به #شیون_فومنی، شاعر معاصر گیلانی است که اشعار زیبایی به زبان گیلکی و فارسی از وی باقی مانده است. ستون شعر سایت شهرستان ادب را با یکی از غزل‌های زیبای او به‌روز می‌کنیم) ▪️کهکشان‌سیرم و دارم سرِ پرواز دگر تا به خطی رسم از نقطۀ آغاز دگر کاهی از کوه نیاید که به جولانگهِ باد شده‌ام ریگ روان را علم‌افراز دگر شد گلوگیرِ قفس نغمه‌ام ای مرغ هوا به هوایی که شوم طعمۀ شهباز دگر به تماشای خود از آینه روگردانم درنگر همّتم از چشم نظرباز دگر جز من ای عشقِ بلندآمده‌درگاه، هنوز خاکبوس قدمت نیست سرانداز دگر خالی‌ام همچو نی از ناله، دم گرم تو کو؟ تا به لب آیدم از پردۀ دل راز دگر جز به جبران زمینگیری خود چرخ نگشت آسمان دگری خواهم و پرواز دگر گر موافق خورَدَم زخمه به ساز ملکوت هم به شور آورمت باز به شهناز دگر نتراشیده سر آن‌گونه قلندر شده‌ام که به گیلانکده‌ام خواجۀ شیراز دگر «شیون» این مایه که دم می‌زنی از قول غزل به ردیفت نرسد قافیه‌پرداز دگر ☑️ @ShahrestanAdab
🔻ترانه «ملاممد جان» چگونه ساخته شد؟ (یادداشتی از #موسی_عصمتی در پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی) ▪️«نوروز از راه رسیده بود. طبق رسوم آن دوران همۀ امراء، عالمان و شاعران برای عرض تبریک سال نو در پیشگاه سلطان حسین بایقرا در کاخ هرات، گرد آمده بودند. در آغاز این مراسم، نورالدین عبدالرحمان جامی، چکامۀ بلند خود را به سلطان تقدیم کرد. سپس وزیر دانشمند، امیرعلی شیرنوایی، خبر داد که جمعی از فارغان مدرسۀ گوهرشاد منتظرند تا سلطان آنان را به حضور بطلبد. در بین دانش‌جویان، جوانی رعنا با محاسنی بلند، نظر سلطان را به خود جلب نمود. سلطان پرسید: "جوان! نامت چیست؟" جوان گفت: "محمدجان". آن‌گاه سلطان با لحنی محبت‌آمیز گفت: "تو را باید ملامحمدجان صدا زد. حالا تو برای خودت ملایی شده‌ای". در همین دیدار کوتاه بود که به اطلاع سلطان رساندند که در قریۀ خیران بلخ، مزار حضرت علی علیه‌السلام کشف شده است و سلطان به‌همین مناسبت دستور داد تا نام این قریه به "مزارشریف" بدل شود و هم‌چنین مقرر شد‌...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10488 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مشروح و گزارش تصویری هشتمین #میز_نقد، #تحریر_دیوانگی اثر #مهدی_زارع 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10793 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻بادبادک‌ها (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با سه‌شعر از کتاب تازه منتشر شدۀ #من_میز_را_برای_دو_نفر_می_چینم سروده #محمد_اسماعیل_پور به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است) ▪️راست می‌گویند ما فوتبال را از زمین خاکی شروع کردیم و جنگ را از موشک‌های کاغذی و تیر و کمان‌های سیمی... ما همه‌چیز را از اولش شروع کرده‌ایم نمی‌شود جنگ را از آخرش بنویسیم. ▪️زن در فنجان‌ها چای می‌ریزد مرد روزنامه می‌خواند کودک نقاشی‌هایش را رنگ می‌کند خلبان نمی‌داند چه رؤیاهایی را ویران می‌کند ▪️آسمان همان آسمان است تنها ما بزرگ‌تر شده‌ایم و پهبادها جای بادبادک‌ها را گرفته‌اند ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مرثیه‌ای برای دختر بازار | یادداشت بر داستان «دختر رز» از کتاب (پرونده‌پرترۀ ) ▪️«...داستان دختر رز، مربوط به یک‌طراح دکور است که به‌ خواست ادارۀ اماکن یا نهاد مرتبط دیگر جلب شده، و مورد بازجویی پلیس قرار می‌گیرد تا شاید مأموران بتوانند ردی از دختری به‌نام "شاخ نبات" پیدا کنند. خود این‌داستان هم ابعاد زیادی دارد و می‌تواند از جهات گوناگون، مورد ارزیابی و نقد قرار بگیرد. اما آن‌چه که قرار است در نوشتۀ حاضر مورد توجه واقع شود، نوع برخورد نویسنده با مفهوم "زیبایی" از خلال این‌روایت است. داستانی که طراح برای پلیس تعریف می‌کند، از ملال شروع می‌شود. ملال نسبت به طرح‌های تکراری و بی‌روح زمانه و بریده از آن زیبایی که روح شرقی ما به آن عادت کرده است. از تصمیم برای شکستن این‌تکرار و درانداختن طرحی نو، ‌برای فرار از کلیشۀ تقلید و روزمرگی. از خستگی ناشی از شکست مقاومتش در برابر طراحی لباس شب یا سرویس طلا، که فقط به اضطرار نیاز مالی، چندباری به آن تن داده است...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10813 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری شانزدهمین #ماه_شعر #آفتابگردان_ها 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10817 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻قصۀ من (#شاطرعباس_صبوحی_قمی، شاعر خوش‌ذوق دورۀ قاجار است؛ مردی عامی که دیگران درباره‌اش گفته‌اند در زمان پخت نان، شعر می‌سروده است. از این شاعر باقریحه، اشعار عاشقانۀ زیبایی به‌جامانده است. شما را به خواندن غزلی از او دعوت می‌کنیم) ▪️چه خون‌بها بِه از این کشتگان کوی تو را که بنگرند به محشر، دوباره روی تو را تمام، گمشدگان ره توایم و کنیم به هر طریق که باشیم، جستجوی تو را دم مسیح که گویند روح‌پرور بود یقینم آنکه به لب داشت گفتگوی تو را ز غصه، چون پر کاهی شود ز قصۀ من اگر به کوه دهم شرح، آرزوی تو را سبوکشان محبّت کشند دوش‌به‌دوش اگر گناه دو عالم بود سبوی تو را به خود مناز و مخند این‌قدَر به گریۀ من که آب چشم من، افزوده آبروی تو را ز آب دیده «صبوحی» وضو مساز که خون مضاف باشد و باطل کند وضوی تو را #صبوحی_قمی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 و سرانجام روز داوری فرا می‌رسد (یادداشتی از بر رمان نوشتۀ ) ▪️ «... اگر مثل من با داستان‌های ژانر معما به‌خصوص با پیرنگی پر از گره‌های کور و سرنخ‌های معوج حال می‌کنید، توصیه می‌کنم در اسرع‌وقت و قبل از آن‌که کتاب به چاپ دوم برسد و به‌خاطر گرانی کاغذ، قیمتش از بیست‌وپنج‌هزار تومان به‌ شاید بیشتر از پنجاه‌هزار تومان برسد، آن را سفارش بدهید!... اصولاً خوانندۀ ایرانی که به‌طور حرفه‌ای به ادبیات ژانر می‌پردازد، با محصولات وطنی زیادی برای انتخاب روبه‌رو نیست و از این جهت، تلاش سجاد خالقی برای خلق ژانری در حال‌وهوای ایرانی، ستودنی است. صحنه‌پردازی‌های روایت و لحن دیالوگ‌ها باتوجه به زمان وقوع داستان (دهۀ پنجاه شمسی) به‌خوبی صحنه‌پردازی و مدیریت شده است و نشان می‌دهد که نویسنده تحقیقات گسترده‌ای روی تاریخ آن مقطع از ایران انجام داده است... » ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10823 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«رنج‌های ساختگی» به روایت #اگزویه_دومستر | از کتاب #سفر_به_دور_اتاقم با ترجمه #احمد_پرهیزی (بیست و چهارمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب) ▪️«در این فکر بودم که تمجید از سیاحت خود را با گفتن این نکته آغاز کنم که این سفر هیچ‌خرجی روی دستم نگذاشت. این نکته‌ای است درخور درنگ. درست به همین سبب است که مردمان تنگ‌دست از این پیشنهاد استقبال می‌کنند و آن را می‌ستایند. با این‌همه، تردید نباید کرد که پیشنهاد من درست به همین سبب، یعنی کم‌خرجی، به مذاق گروه دیگری از آدمیان نیز خوش می‌آید و آنان حتی بیش از دیگران پیشنهادم را خواهند پسندید. می‌پرسید چه کسانی، بله؟ عجب، پس کنجکاوید بدانید؟ منظورم مردمان ثروتمند است. وانگهی، این شیوۀ مسافرت، هرطورکه فکرش را بکنید، مناسب بیماران هم هست! دیگر نیازی نیست از آب‌وهوای نامساعد و تغییر فصول بهراسند. برای بزدل‌ها نیز مناسب است؛ چون از چنگ راهزنان در امان خواهند بود. نه چاله‌ای پیش پای‌شان سبز خواهد شد و نه چاهی...» متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10821 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻سرگردانی (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #ملاحظات سرودۀ #امید_مهدی_نژاد به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است) ▪️صبحِ نورافشانی پیشانی‌ات را دوست دارم چشم‌های بی‌سبب بارانی‌ات را دوست دارم ثلث و نستعليقِ اخم و خنده‌ات را می‌ستایم خال و خط کوفی و دیوانی‌ات را دوست دارم درد من لب وا کنی خفته‌ست در آغوش درمان این عزايم‌خوانی رحمانی‌ات را دوست دارم باز لبخندی بزن، نه... خنده دندان‌نمایی آن ردیف روشن مرجانی‌ات را دوست دارم غرق پاییزم، ولی ای‌کاش برمی‌گشت روزم بوسه‌باران‌های تابستانی‌ات را دوست دارم پرسشم از عشق بود و پاسخش حزن نگاهت... پاسخ از ژرفنا عرفانی‌ات را دوست دارم سربه سقف سینه می‌کوبی و می‌نالی، دل ای دل ناله‌های در قفس زندانی‌ات را دوست دارم عشق می‌گوید بمان و عقل می‌گوید برو، آه بین عقل و عشق سرگردانی‌ات را دوست دارم ☑️ @ShahrestanAdab
🔻یادداشت بر کتاب (پرونده‌پرترۀ ) ▪️«...این کتاب "جشن همگانی" است، از نویسنده خوب و توانای امروز، جناب مجید قیصری، که مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است. داستان کوتاه دو خوبی عمده دارد: هم داستان است و هم کوتاه! برای دوستانی که هنوز اهل خواندن داستان بلند و رمان نیستند داستان کوتاه ورودی خیلی خوبی است که بتوانند وارد دنیای رمان و داستان بلند شوند. داستان‌های کوتاه‌ نویسندگان خوب هرکدام جهانی دارد و اشاره‌هایی که می‌تواند برای همیشه در وجود آدم ماندگار شود. مجید قیصری در "جشن همگانی" داستان‌های خیلی خوبی دارد که از این نظر ممتازند. یکی از داستان‌های خوب و جهان‌دار و جان‌دار این مجموعه داستان "هر شب یکی از این گله گم می‌شود" است...» متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6848 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 سهم آینه‌ها (امروز، روز زیارتی امام رئوف، علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام، و به روایتی شهادت این امام عزیز است. به این بهانه، شعری می‌خوانیم از کتاب سرودۀ که در حال‌وهوای زیارت مشهدالرضاست) ▪️اینجا طلسم گنج خدایی، شکسته باش پابوس لحظه‌های رضایی، شکسته باش در کوهسار گنبد و گلدسته‌های او حالی بپیچ و مثل صدایی شکسته باش وقتی به گریه می‌گذری در رواق‌ها سهم تمام آینه‌هایی شکسته باش هر پاره‌ات در آینه‌ای سیر می‌کند یعنی اگر مسافر مایی شکسته باش اینجا درستیِ همگان در شکستگی‌ست تا از شکستگی به‌درآیی شکسته باش در انحنای روشن ایوان کنایتی است یعنی اگرچه غرق طلایی شکسته باش آنجا شکستی و طلبیدند و آمدی اینجا که در مقام فنایی شکسته باش ☑️ @ShahrestanAdab
🔻انتقام گربه‌ای (یادداشت بر رمان نوجوان نوشتۀ ) ▪️«...رمان "چشم‌های سبز هی‌هو‌هاما" داستانی است که از نفرت به گربه‌ها شروع می‌شود. نوجوان قصۀ ما که اسمش کیوان است، کافی است چشمش به یک‌گربه بیفتد، آن‌وقت دیگر معلوم نیست چه بلایی به سرش خواهد آورد. البته ریشۀ این نفرت به‌خاطر این است که مرغ‌عشق‌های نازنینش، قربانی دست‌درازی‌های یک‌گربه شده است... کیوان که با عالم و آدم قهر است و نمی‌تواند مشکل جدیدش را برای کسی بازگو کند، مجبور می‌شود که آن را طوری پنهان کند، اما ترس این‌که هرچه زودتر آشکار می‌شود او را رها نمی‌کند. تا این‌که مجبور می‌شود قضیه را به خواهرش ویدا بگوید، اما آیا این دو می‌توانند از پس این مشکل بربیایند؟ مبنای رمان خانم جعفری، تخیل است و البته در بعضی بخش‌ها ترسناک هم می‌شود، اما وقتی به پایان قصه می‌رسید می‌بینید که اهداف بلند اجتماعی و فرهنگی را دنبال می‌کرده است...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10827 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻جشن باغ صدری (چهارم مردادماه، سالمرگ رضاشاه است. از جمله خیانت‌های این شاه پهلوی به ملت ایران، قانون کشف حجاب بود که در زمان خود با مقاومت‌ها و مقابله‌های گسترده‌ای از سوی مردم مواجه شد. داستانی است از خانم که حال‌وهوای مردم کوچه و بازار را در همان روزهای قانون کشف حجاب روایت می‌کند. این داستان در مجموعه‌داستانی به همین نام توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است و پیشتر پرونده‌کتابی نیز در سایت شهرستان ادب به آن اختصاص یافته ). ▪️«...هنوز سفرۀ شام را نینداخته بودیم که پدر خبر دعوت اداره را به مادر داد. مادر قشقرقی به‌پا کرد که بیا و ببین. زمین و زمان را به هم دوخت. صدایش کمی بالا رفت و برافروخته به پدر گفت: «یک روز آمدی و گفتی روبنده نینداز، حجاب اختیاری شده، گفتم چشم. فردا آمدی و گفتی پیچه نبند، دولت به اداره‌جاتی‌ها سخت گرفته، گفتم چشم. یک روز دیگر آمدی و گفتی چاقچور نپوش، از این جوراب‌های ساق بلند ماشینی به پا کن، گفتم چشم؛ ولی به فاطمه‌ی زهرا با کفن از این خانه بیرون می‌روم، بی‌چادر نمی‌روم!» متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10818 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻دریچه‌ای به بازشناسی وطن در ادبیات | یادداشت بر رمان اثر ▪️«...اعتقاد دارم نویسندگان شهری، در ادبیات و رمان باید وطن را بسازند و نه در آن فقط جا خوش کنند و طلبکار باشند. وطن یعنی تو و نه جزیره‌ای بی‌هویت. همۀ ما هویتمان را از وطنمان و بالطبع از شهرمان می‌گیریم؛ پس باید از آزمون‌های سخت و بسیار پیچیده عبور کنیم. کاری که رمان نقل گیتی انجام می دهد. گیتی، قهرمان زن در رمان کارکردی چندگانه و چندسویه با کارکردهای وطن‌دوستی دارد و البته دیرگاهی است که این وطن در ادبیات ملی ما گمشده است و یادمان رفته وطن همان‌جایی است که باید آن را ساخت و نه اینکه ببازی‌اش. گذر از آزمون‌های سخت و بسیار پیچیده در رمان کاملاً جذاب است؛ پلاستیکی و توضیحی نیست، سرشار از پراتیک است. قهرمانان ادبی رمان، بازگذر از یک پروسه، همه پاشنه آشیل شهری دارند و اصلاً هم رویین‌تن نیستند. عبور از آتش می‌کنند تا با عشق، پاک شوند. هنر رمان‌نویسی آقای خسروی‌راد در نقل گیتی چندگانه است. زن و خاک در متن او بسیار عالمانه و گزنده به کار گرفته شده است...» متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10828 ☑️ @ShahrestanAdab
📷 #نیابت_زیارت یکی از شاعران عزیز از شهرستان ادبی‌ها در مدینه، حرم حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«گور سفید» تریلری نمادین | یادداشت #سیدمحمد_قارونی بر کتاب #گور_سفید (پرونده‌پرترۀ #مجید_قیصری) ▪️«"مجید قیصری"، داستان‌نویس مطرح دو دهۀ اخیر ایران را بیشتر به داستان‌های کوتاه‌اش با مضمون جنگ می‌شناسند. فعالیت داستانی او در دهۀ حاضر به‌سوی مضامین متنوع‌تری چون دینی، اسطوره‌ای و اجتماعی گسترش پیدا کرده است. قیصری از سال ۱۳۷۴ تاکنون و طی یک‌فعالیت مستمر، ۱۵ اثر داستانی را در قالب‌های بلند و کوتاه منتشر کرده است. آخرین کتاب مجید قیصری رمان "گور سفید" است که در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی شد. نثر ساده، روان و موجز که هرازگاه با توصیفی بدیع همراه می‌گردد، از ویژگی‌های بارز اکثر آثار قیصری است که شامل این اثر هم می‌شود...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10829 ☑️ @ShahrestanAdab