eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
303 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻نشست تابخانه با حضور #مهدی_صفری برگزار می‌شود 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11365 #پرتاب ☑️ @ShahrestanAdab
🔻یک داستان واقعی (تحلیل فتنه ۸۸ به روش رمان اثر ، به قلم ) ▪️ «..."نشانی روی آب و رد کبوترها" از معدود رمان‌هایی است که به گوشه‌ای ولو کوچک از فتنه ۸۸ می‌پردازد. شهرستان ادب این اثر از "زهره یزدانی پناه قره تپه" را در سال ۹۶ به چاپ رساند. با این حال بعد از دو سال، هنوز به چاپ دوم نرسیده و این جای سؤال است. رمانی که هم از حیث نگارش از رمان‌های خوب است، قصه‌گوست و حرفی برای گفتن دارد، جذابیت و کشش دارد و خواننده را از خواندن خسته و دلزده نمی‌کند و هم به جنگ، هم به فتنۀ ۸۸، هم به انقلاب و حتی عاشورا اشاراتی دارد، چرا باید این اندازه مغفول باقی بماند و آن‌طور که شایسته است، دیده نشود؟ ...شاید بتوان آن را کم‌لطفیِ بعضی از دوستان و اهالی ادبیات دانست که آنچه را باید به خوانندگان و مردم معرفی کنند و از آثاری که باید حمایت کنند، نمی‌کنند و صدای بلند رسانه‌ها و شیپورها و خبرهای دیگر، اجازۀ شنیدن صداهای دیگر را به ایشان نمی‌دهد...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11366 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻معشوقی با ردای کهن (معرفی مجموعه‌شعر #از_تو_چه_پنهان سرودۀ #ناصر_حامدی به قلم #مرضیه_رحیمی) ▪️ «در کار هر هنرمندی یک درون‌مایۀ مسلط وجود دارد که مانند رودخانه‌ای زیرزمینی در زیرساخت زبان، سبک و فرم آثار او جریان دارد و صدای آن در همه‌جای آثارش شنیده می‌شود. درون‌مایۀ مسلط در مجموعه‌غزل "از تو چه پنهان" سرودۀ ناصر حامدی "عشق" است، که بر سراسر اشعار او سایه افکنده و در لابه‌لای واژه‌ها، تصاویر، تشبیه‌ها، استعاره‌ها و... حضور دارد. بی‌شک باران، خیابان، فصل‌ها، ماه‌ها، لحظه‌ها و همه و همه بهانه‌ای هستند تا شاعر پای عشق را وسط بکشد و از آن بگوید. "از تو چه پنهان" مجموعه‌ای است از عاشقانه‌ترین غزل‌های ناصر حامدی که خواننده می‌تواند همراه با آن در حال‌وهوای عشق قدم بزند...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11353 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻دقیقۀ ۸۸ (شعری از #مهدی_جهاندار به مناسبت نهم‌ دی‌ماه) ▪️بگو به طبل بکوبند و بر دهل بزنند بگو به غرب از آن‌سوی شرق پل بزنند بگو دومرتبه قرآن به روی نیزه کنند دوباره طعنه به «یا ایّها الرّسل» بزنند بگو دروغ سرِ هم کنند پشت دروغ و راست راست به چشمان خلق زل بزنند بگو به لشکر تیمور اعتماد کنند دم از معامله با لشکر مغول بزنند بگو که فتنه‌گران فتنه‌ها ز سر گیرند دوباره طبل بکوبند و بر دهل بزنند هنوز ۲۲ بر صفر، ما جلو هستیم ولو دقیقۀ ۸۸ گل بزنند ☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایت مذهب و تاریخ برای نوجوانان (معرفی مجموعه‌داستان #موج_فرشته اثر #علی_اصغر_عزتی_پاک، به قلم #طاهره_احمدنژاد) ▪️ «...آقای عزتی‌پاک در تمام داستان‌ها تلاش کرده است که از دل روایت‌هایی که برای ما نقل می‌شود، شخصیت‌هایی را در داستان‌هایش وارد کند که خیلی هم بروز ندارند، اما خوب شاهد ماجرا بوده‌اند. به طور مثال در داستان کبوترهای آزاد ما بسیار شنیده‌ایم که امام غلامی را آزاد کرده است، اما این نگاه هنرمندانۀ نویسنده است که از زبان غلام لب به سخن گشوده و رازهای پنهانی‌اش را بیان می‌کند تا ما بدانیم که آزادی یک غلام چه طعمی دارد. البته نویسنده می‌خواهد از باب احساسات وارد نقل روایات بشود و خیلی هنرمندانه صحنه‌های احساسی را بیان می‌کند؛ مانند داستان موج فرشته که حس پسر جعفر و دیگر فرزندانش را به‌خوبی بیان می‌کند...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11361 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻جنگ نرم، میدان مهربانی و انس است ( در نشست دورهمی بچه‌های انقلاب) ▪️در سالروز حماسه نهم دی‌ماه، نشست «دورهمی بچه‌های انقلاب» با حضور جمعی از فعالان فرهنگی انقلاب اسلامی شب گذشته در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد. یکی از سخنرانان این برنامه صمیمانه، علی‌محمد مودب، مدیرعامل موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب بود. مودب در ابتدای سخنرانی خود در جمع فعلانان فرهنگی انقلاب گفت: چند شب‌پیش فیلمی می‌دیدم از شهید عزیزمان محمود کاوه که خطاب به رزمندگان می‌گفت: شما کارتان را درست انجام دهید. من با شما طوری حرف می‌زنم و با فرماندهان طور دیگری. مهم این است که شما در موقعیت خود کارتان را درست انجام دهید. امروز هم در موقعیت فتنه فرهنگی ما وضعیت غریبی داریم. عده‌ای دارند با همه جان کار می‌کنند و قلم می‌زنند ولی سیاست‌گذاران و مدیران طور دیگری می‌بینندشان. من با جرأت می‌گویم که تصور نمی‌کنم این مدیران و سیاست‌ورزان در سال‌های اخیر کارنامه موفقی از خود به جای گذاشته باشند. امروز رزمندگان و سرداران عرصه فرهنگی انقلاب اسلامی زمینه‌ای ساخته‌اند که می‌شود انتظار داشت نظام مدیریتی این عرصه بهینه‌تر و بهتر شود. وی افزود: جنگ نرم به تعبیر من عرصه و مدیان جنگ نیست. میدان کشتن و دریدن نیست. جنگ نرم میدان مهربانی و ملاطفت و انس است. نبرد انس و الفت الهی با نیروهای شیطانی. دلاوران این عرصه کسانی هستند که بهتر بتوانند دل ببرند و دلداری کنند. امروز میدان نبرد تغییر کرده. در میدان نبرد نرم باید فرزندان جبهه انقلاب را با خودمان بزرگ کنیم و اجازه ندهیم به جای دیگری بروند.نباید اجازه بدهیم بچه‌هایی که در این سال‌ها جنگیدند و کمبود امکاناتشان را به جان خریدند، به سادگی از کنار ما بروند. مؤدب در ادامه تازه‌سروده‌ای از خود را به میثم نیلی تقدیم کرد. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻زینت شیرخدا (شعری از به مناسبت میلاد سلام‌اللّه‌علیها) ▪️«هرچند، نامِ نیک، فراوان شنیده‌ایم نامی، به با شکوهی زینب، ندیده‌ایم ارث از دلِ شجاع تو برده‌ست، یاعلی! نامش گره به نام تو خورده‌ست، یاعلی! ترکیبِ عقل روشن و بیداری دل است شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است آنقدر از زبانِ تو، حکمت شنیده است تا با یقین، به وادی عصمت رسیده است... یک شب رسید و سنگ صبورِ غم تو شد او زینب تو، محرم تو، مرهم تو شد بر دامن حسین و سرِ شانهٔ حسن این است، راز زینت شیرخدا شدن قانون عقل و عشق جهان را به هم زند وقتی عقیلة العرب از عشق دم زند...» 🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11377 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«تماشای موزه» به روایت | از کتاب (سی‌وهفتمین صفحه از به بهانۀ زادروز این نویسندۀ شهیر آمریکایی) ▪️«گرچه یکشنبه بود و فیبی و همکلاسیاش نرفته بودن موزه و گرچه همه‌جا خیلی کثیف و خیس بود، از تو پارک رفتم طرفِ موزه‌ی تاریخ طبیعی. می‌دونستم منظور دختر بچه‌هه همین موزه‌س، تمام سوراخ‌سُنبه‌های موزه رو بلد بودم. بچه که بودم می‌رفتم همون مدرسه‌ای که فیبی می‌ره و همیشه‌م ما رو می‌بردن اونجا. یه معلمی داشتیم به اسم خانوم ایگل تینگر که هر شنبه مارو می‌برد اونجا. گاهی حیوونا رو تماشا می‌کردیم و گاهی هم اون چیزایی رو که سرخ‌پوستای قدیم ساخته بودن، سفال و کارای حصیری و اینا. از فکرش کلّی ذوق می‌کنم. هنوز یادمه که بعد تماشای موزه می‌رفتیم تالارِ سمعی‌بصری فیلم تماشا می‌کردیم. فیلمِ کریستف کلمب. همیشه داستان کریستف کلمب و کشفِ امریکا رو نشون می‌دادن و این‌که اون چه‌جوری فردیناند و ایسابِلارو راضی کرد پول خریدِ کَشتیا رو بِهِش قرض بِدن و بعد ملوانا شورش کردن و اینا...» 🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11375 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری از #انجمن_شعر_شهرستان_ادب، چهارشنبه‌های به یاد ماندنی با حضور #سیدوحید_سمنانی، #مبین_اردستانی، #حسین_هدایتی و... چهارشنبه یازدهم دی‌ماه ۱۳۹۸ 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11386 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻چهرۀ بزرگ سنگی (داستانی از #ناتانیل_هاثورن) ▪️«يك‌روز عصر وقتی خورشید غروب می‌کرد، مادری با پسرش کنار در کلبۀ‌شان نشسته بودند و دربارۀ چهرۀ بزرگ سنگی صحبت می‌کردند. کافی بود نگاه‌شان را به سمت بالا سوق دهند تا كيلومترها آن طرف‌تر چهرۀ بزرگ سنگی در درخشش آفتاب به‌وضوح دیده شود. چهره بزرگ سنگی چه بود؟ رشته‌کوهی بلند، دره‌ای وسیع را با هزاران سکنه احاطه کرده بود. گروهی از مردم خوب این دره، در کلبه‌های چوبی که جنگلی سیاه گرداگرد آن را گرفته بود، در شیب‌های تند و دامنۀ سخت تپه‌ها زندگی می‌کردند. عده‌ای در خانه‌های دهقانی راحت و خاک غنی زراعی، روی سراشیبی‌های ملایم و پهنۀ صاف دره منزل داشتند. گروهی دیگر در دهکده‌های پرجمعیتی زندگی می‌کردند که جویبارهای وحشی از سرچشمۀ خود در فراز کوه به نشیب می‌غلتيد و اهالی، آب را با زیرکی مهار کرده و برای چرخاندن ماشین کارخانه‌های آنان هدایت کرده بودند. خلاصه، اهالی دره گوناگون بودند و روش‌های متفاوتی برای زندگی داشتند، ولی همۀ آنان از کوچک و بزرگ، نوعی رابطه با چهرۀ بزرک سنگی داشتند. هرچند این موهبت، نصيب بعضی‌ها شده بود تا نسبت به همسایه‌های خود، درک روشن‌تری از این پدیدۀ عظیم طبیعی داشته باشند...» 🔗 ادامه این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/10977 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻چهرۀ بزرگ سنگی (داستانی از #ناتانیل_هاثورن) ▪️«يك‌روز عصر وقتی خورشید غروب می‌کرد، مادری با پسرش ک
🔻نوشتن سادۀ یک‌داستان ساده (یادداشتی بر داستان «چهرۀ بزرگ سنگی» اثر #ناتانیل_هاثورن، به قلم #محمدقائم_خانی) ▪️«نویسندگان بزرگ از چیزهای ساده می‌نویسند. چیزهای ساده را ساده روایت می‌کنند. عناصر داستان را خیلی ساده کنار هم می‌نشانند. از همان ابتدا نقطۀ شروع و پایان را به‌سادگی مشخص می‌کنند و سادۀ ‌ساده پیش می‌روند تا داستان تمام شود. این است که بعد از خواندن داستان‌های ایشان، خوانندگان می‌گویند: "راست می‌گه"، "برای من هم اتفاق افتاده"، "از کجا فهمیده؟"، "من ده‌تا داستان مثل این دارم، فقط باید یه روز بنویسم‌شون"، "باید یه‌جور دیگه تموم کنه. اولشم اون‌جوری شروع نمی‌کرد، بهتر بود. ای کاش من می‌نوشتمش. خراب کرد کار رو". آن‌ها که دستی بر آتش نوشتن دارند، می‌دانند که جمع این‌همه سادگی محال است. پس نویسندگان بزرگ چگونه این کار را انجام می‌دهند؟ نمی‌توان این‌همه سادگی را آگاهانه و با برنامه‌ریزی کنار هم قرار دارد. برنامه‌ریزی، پیچیدگی به‌وجود می‌آورد و پیچیدگی، اجزا و عناصر را از هم دور می‌کند. پس نویسندگان بزرگ می‌نشینند و می‌نویسند، همین. اما چگونه؟ مثلاً ناتائیل هاثورن، "چهرۀ سنگی بزرگ" را چطور نوشته است؟...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/10978 ☑️ @ShahrestanAdab