eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻ققنوس (بازخوانی شعری از به مناسبت زادروز این شاعر بزرگ نوگرا) ▪️«ققنوس، مرغ خوشخوان، آوازۀ جهان، آواره مانده از وزش بادهای سرد، بر شاخ خیزران، بنشسته است فرد. بر گرد او به هر سر شاخی پرندگان. او ناله‌های گمشده ترکیب می‌کند، از رشته‌های پارۀ صدها صدای دور، در ابرهای مثل خطی تیره روی کوه، دیوار یک بنای خیالی می‌سازد. از آن زمان که زردی خورشید روی موج کمرنگ مانده است و به ساحل گرفته اوج بانگ شغال، و مرد دهاتی کرده‌ست روشن آتش پنهان خانه را قرمز به چشم، شعلۀ خردی خط می‌کشد به زیر دو چشم درشت شب وندر نقاط دور، خلق‌اند در عبور... او، آن نوای نادره، پنهان چنان که هست، از آن مکان که جای گزیده‌ست می‌پرد در بین چیزها که گره خورده می‌شود یا روشنی و تیرگی این شب دراز می‌گذرد. یک شعله را به پیش می‌نگرد. جایی که نه گیاه در آن‌جاست، نه دمی ترکیده آفتاب سمج روی سنگ‌هاش، نه این زمین و زندگی‌اش چیز دلکش است حس می‌کند که آرزوی مرغ‌ها چو او تیره‌ست همچو دود، اگر چند امیدشان چون خرمنی ز آتش در چشم می‌نماید و صبح سپیدشان. حس می‌کند که زندگی او چنان مرغان دیگر ار بسر آید در خواب و خورد رنجی بود کز آن نتوانند نام برد. آن مرغ نغزخوان، در آن مکان ز آتش تجلیل یافته، اکنون، به یک جهنم تبدیل یافته، بسته‌ست دمبدم نظر و می‌دهد تکان چشمان تیزبین. وز روی تپه، ناگاه، چون بجای پر و بال می‌زند بانگی برآرد از ته دل سوزناک و تلخ، که معنیش نداند هر مرغ رهگذر...» 🔗 ادامۀ این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11739 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻رمان ایران (دربارۀ اثر تازۀ به قلم ) ▪️«...رمان سترگِ آقای شهسواری، مثل یک فرش دستباف، چشم‌نواز است و ظریف. حاصلِ آمیختگیِ تکنیک و تعهد، چیزی شده که با خیال راحت می‌توانیم آن را "هنر متعهد" بنامیم. دستکم تا اینجا، یعنی انتهای جلد سومِ کتاب که منتشر شده و به بازار آمده، خیالمان از خواندنِ یک رمان خوب راحت است. اینکه در ادامه‌ چه اتفاقی برای ایرانشهر می‌افتد و به چند جلد می‌رسد را هنوز هیچ‌کس نمی‌داند. اما این را خوب می‌دانیم که «ایرانشهر» تا همین‌جا هم یک رمان خط‌شکن است و نشان‌دهنده‌ی ظرفیتِ بزرگی که سال‌های دفاع مقدس برای ادبیات ایران آفریده. ظرفیتی که تنها روایتِ پنج-شش روز از آن، سه جلد رمان می‌شود. رمان ایرانشهر، روح دارد. روحِ سرزمینی که برای روایتِ حماسه‌هایش کلمه، و برای گفتن از قهرمانانش قصه کم ‌داریم. کاش کارگردانی پیدا شود و کیمیای این رمانِ هنوز ناتمام را در قالب یک سریال ۱۰۰ قسمتی، نشانِ مردمِ ایران دهد. ایرانشهر، ادای دِینِ کلمه‌هاست به قهرمان‌ها؛ و یک درخششِ خیره‌کننده از ادبیاتِ ایرانی. یا به بیان بهتر: ادبیاتِ متعهدِ ایرانی.» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11740 🔗 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔻عاشقان، گياهانند (شعری از زنده‌یاد به مناسبت زادروز ایشان) ▪️عاشقان، گياهانند كه می‌رویند می‌میرند سبز می‌شوند می‌ریزند باران كه می‌بارد، چتر نمی‌خواهند زمستان‌ها بی‌كلاه و پالتو نپوشیده می‌ایستند روی در روی و نگاه برف چشم در چشم یخبندان بی‌شرمساری اندام برهنه‌شان از برگ عاشقان گياهانند كه ریشه‌هایشان فرو رفته است. در كف دست من در استخوان كتف تو در جمجمه شكسته من و این خاطرات من و توست كه توت می‌شود يک روز انار می‌شود گاهی كه دیروز انگور شده بود كه فردا زيتون و تلخ. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«طغیان ملت بر ضد خودش» به روایت | از کتاب (کتاب «بینوایان» حماسۀ جمهوریت و گرفتن حق مردم از حاکمیت است – به نام علم و محض خاطر آینده -. با این حال وقتی «ویکتور هوگو» می‌خواهد از شورش در پاریس سخن بگوید، جنبۀ سهمناک آن را نشان می‌دهد و در مقدمۀ همان فصل زبان به گفتن حقایقی می‌گشاید که شنیدن و درک آن از تحمل مردمان عادی خارج است. این فقره از رمان چنان عمیق است که می‌توان بارها آن را خواند. باشد که گوش‌مان نیوشای دردناک‌ترین رازهای هستی شود، رازهایی که در خلال انقلابات مردمی رخ می‌دهد.) ▪️«دو قابل تذکارترین سنگری که یک ناظر دقیق بیماری‌های اجتماعی بتواند ذکری از آن‌ها به میان آورد، به آن دوره از تاریخ که محل وقوع حوادث این کتاب است مربوط نیست. این دوسنگر، که هردو مظهر کاملی بودند، با دو منظرۀ مختلف، با وضعی وخیم و به هنگام شورش شوم ژوئن ۱۸۴۸، یعنی بزرگ‌ترین جنگ کوچه‌ها که تاریخ تاکنون دیده است، از زمین بیرون آمدند...» 🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11743 چهل‌وششمین صفحه از ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معرفی رمان «تاریخ غیرت» اثر «شیخ موسی نثری» 🔹 رمانی ۱۲۰ساله با مضمون عاشقانه - تاریخی که آقا آن را در سال ۱۲۷۶ هـ.ش. یعنی زمانی که کم‌تر از بیست‌سال داشته است، طی یک سال نوشته است و نیز مصمم بوده که در آینده جلد دوم و سومی هم در ادامه آن بنویسد؛ اما گویا بنا به مسائل سیاسی از نوشتن و حتی انتشار آن یک جلد هم امتناع کرده است. این رمان را پیش از جنگ جهانی اول به اتمام رسانده است. 🔹همچنین وقایع رمان مربوط به سال ۱۲۷۶هـ.ش. یعنی زمانی که لشکر عظیم عثمانی به رهبری احمدپاشا از بغداد به طرف غرب ایران هجوم آورد و گروه وسیعی از مردم بی‌دفاع همدان را قتل عام کردند؛ اگرچه مردم دلیر این شهر با شجاعت و دلاوری که کم‌تر دیده‌شده، سعی کردند جلو اعمال وحشیانۀ آنان را بگیرند. 🔸این رمان توسط حوزه هنری استان همدان منتشر و بعدها با همکاری انتشارات شهرستان ادب به چاپ دوم رسید. 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی ادب بوک تهیه نمایید: adabbook.com/تاریخ-عبرت ☑️ @ShahrestanAdab
🔸درخت خسته (شعری از زنده‎یاد ) 🔹حلاج انگور بود پس از درخت دارش چیدند تا وعده‌اش شراب فراهم شود تاریخ عشق و شورش اندیشه را در عصر جهل هار... عین‌القضات سیب سرخ جوانی بود پس از درخت دارش چیدند تا قصۀ گناه - آمیزش تلخی و شیرینی - در چرخه‌های شعر بگردد... تا ما... امروز نیز با هر فشار ماشه حلاج و عین القضات‌ها مانند برگ پاییزی از شاخسار مصرع‌ها می‌افتند تا... آه ای درخت خسته همسایۀ قدیم سبز تو باز میوه می‌دهی؟ ☑️ @ShahrestanAdab
🔸دریغ است ایران که ویران شود (نگاهی به رمان تاریخی اثر به قلم ) 🔹«...نثری در هفده سالگی و در عهد قاجار اراده می‌کند در تاریخ یک گام بلند به عقب بردارد و مقطعی را روایت کند که در اواخر حکومت صفویه است و شاه سلطان حسین چون حاکمان پیش و پس از خود گرفتار فساد و ناکارآمدی است. مملکت گرفتار آشفتگی و فقر و خیانت است و در این میانه به مدد ضعف درونی است که اجنبی جرأت دست‌درازی می‌یابد. لشکر عظیم عثمانی به رهبری احمدپاشا از بغداد به‌طرف غرب ایران هجوم آوردند و گروه وسیعی از مردم و سکنه همدان را قتل‌عام کردند. هرچند واکنش مردم همدان در قبال این حمله مقاومت تا پای جان بوده؛ اما نویسنده قصه این مقاومت را هم در بستری عاشقانه نوشته است. شیخ‌موسی‌نثری با سبک نگارشی نادر (در نوع خودش) عشق و حماسه را به هم گره می‌‌زند...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11748 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/تاریخ-عبرت ☑️ @ShahrestanAdab
🔸 «سپید دندان حس ششم دارد!» به روایت | از کتاب 🔹 «گری‌بیور نمی‌خواست سگش را بفروشد. از راه تجارت به قدر کافی پول در آورده بود. برای همین احتیاجی به پول نداشت. درثانی سپید دندان حیوان با ارزشی بود. در تمام مکنزی و یوکان سگی مثل او پیدا نمی‌شد. سپید دندان حیوانی قوی بود و مثل آدم‌ها که پشه‌ها را می‌کشند، سگ‌های دیگر را می‌کشت. با این همه بی‌یوتی اسمیت با خلق و خوی سرخ‌پوست‌ها آشنا بود. این بود که بیش‌تر وقت‌ها به چادر گری‌بیور سر می‌زد و برایش بطری‌بطری نوشیدنی می‌برد، اما نوشیدنی عطش را زیاد می‌کند. گری‌بیور هم بدجوری به نوشیدنی عادت کرد. هر چه پول از راه فروش پالتوی پوست و دستکش و کفش چرمی به دست آورده بود خرج این راه کرد. برای همین روز به روز بداخلاق‌تر می‌شد...» 💠 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11743 🔹چهل‌وهفتمین صفحه از ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعر و تماشا 🔸شعرخوانی سید در مدح سلام‌الله‌علیها 🔹اردوی ، اسفندماه ۱۳۹۷ 🔹در آسمان ملائکهٔ خوش ذوق شهر بهشت را که بنا کردند اول به سوی صحن و سرای تو چندین هزار پنجره وا کردند مشتی ستاره از فلک آوردند در سفره‌های ما نمک آوردند بس که بهار از فدک آوردند در شهر قم مدینه به پا کردند با چشم‌های غرق عطش دیدیم گنبد درون آینهٔ حوض است آن کاسه‌های پر از خورشید سیرابمان از آب طلا کردند مُلاحسین مولویِ مداح همراه شمس و عاصی و خورشیدی از بس که بوده‌اند نمک‌گیرت در هر مقام شور به پا کردند صحن عتیق و جلوه دیرینش با چلچراغِ خوشه پروینش این‌ها به اتفاق مضامینش پروانه را مدیحه‌سرا کردند ما قاصریم وصف تو را وقتی امثال مرعشی و بروجردی یک عمر روزه‌های معطر را با بوسه بر ضریح تو وا کردند تکرار فاطمه است عبور تو، توصیف زینب است مرور تو معصومه نام داشت حضور تو، اما تو را کریمه صدا کردند ای تا همیشه کار تو کارستان اثبات کرده شوکت تو هر آن هرگز نکرده‌اند همه مردان کاری چنان که فاطمه‌ها کردند ☑️ @ShahrestanAdab
🔸کنگره بین‌المللی شعر «انتقام سخت» با موضوع خون‌خواهی شهیدان و برگزار می‌شود 💠 shahrestanadab.com/Content/ID/11750 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸پروندۀ در سایت شهرستان ادب گشایش یافت 🔹در تاریخ خرد ایران، علم،‌ تصویری حماسی دارد. این هیبت در شعر «ناصرخسرو» خاصه در بیت «درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را» هویداست. این ایده البته بارها تکرار شده است مثلاً در آغاز «مرزبان‌نامه»، مقدمه‌ای که بوذرجمهر بر «کلیه و دمنه» نوشته و فقره بردار کردن حسنک وزیر در «تاریخ بیهقی». فاجعه‌ای که در آبسرد دماوند رخ داد، گذشته از زشتی و زبون‌اندیشی دشمن ایران، بار دیگر صورت حماسی علم را نشان داد. سایت شهرستان ادب با تسلیت این ضایعه به ملت ایران و جامعۀ علمی، برای ادای دین پرونده‌ای در همین باره می‌گشاید تا تجربۀ ادبی ما از ماجرای رخ داده ثبت شود. 💠 برای مطالعۀ مطالب این پرونده به صفحۀ اختصاصی آن در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید: shahrestanadab.com/شهید-محسن-فخری-زاده ☑️ @ShahrestanAdab
🔸داغ تازه (شعری از در پروندۀ ) 🔹غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ در این زمانه مرگ سفید مرگی سرخ! در این زمانۀ منع عبور و منع مرور خوشا گشایش راهی چنین به قلعۀ نور شکست صولت سرما... مگر بهار شده‌ست؟ که باز دامن البرز لاله‌زار شده‌ست چه شعله‌ای‌ست چنین پر شرر دماوندا! چه آتشی‌ست تو را در جگر دماوندا! چقدر لاله دمیده‌ست... داغ تازۀ کیست؟ گدازه‌های پراکندۀ جنازۀ کیست؟! چه سرخ می‌شکفد آتش سرازیرت گدازه‌های تن آرش کمانگیرت تو کوه نور شدی... تو حرا شدی کم‌کم دهان گشوده به إقرأ و ربک الأکرم «احد» شدی تو و رقصید «هند» و عصیانش که بر کشد جگر حمزه را به دندانش فغان اگر نرمانیم بدسگالان را برادران سگ زرد را... شغالان را به قاتل تو چه پیغامی و چه پسغامی؟! سخن مباد مگر دشنه‌ای و دشنامی ☑️ @ShahrestanAdab
🔸ششمین نشست «از هندوکش تا البرز» به صورت مجازی برگزار می‌شود 🔹سه‌شنبه ۱۱ آذر‌ماه ششمین برنامه از سلسله نشست های با حضور داستان نویسان افغانستانی و ایرانی به صورت مجازی برگزار خواهد شد. در این نشست که با هدف همگرایی فرهنگی - ادبی دو ملت ایران و افغانستان برگزار میشود، سه داستان‌نویس افغانستانی ( از کابل، از مشهدمقدس و از مزارشریف) با حضور استاد و به قرائت آثار خود خواهند پرداخت. اجرای این جلسه نیز بر عهده جناب آقای خواهد بود. 💠 این نشست سه‌شنبه ۱۱ آذر ساعت ۱۶ به صورت مجازی به نشانی زیر برگزار خواهد شد: class.shahrestanadab.com/ch/dastan ☑️ @ShahrestanAdab
🔸من ‌زنده‌ام (شعری از تقدیم به در سالروز شهادت ایشان) 🔹در های و هوی باد و در آرامش باران ریشه دواندم از گذشته تا همین الان از گیسوی آشفته‌ام برگی نمی‌ریزد از پیکر من شاخه‌ای نشکسته در طوفان بر شانه‌های خسته‌ام گنجشک‌ها خوابند من کیستم؟ نیمی درختم ، نیمه‌ای انسان حاشا اگر در گوشه‌ای آرام بنشینم فرقی ندارد کنج خانه، گوشۀ زندان در سایه‌ام همسایه‌ها آرام می‌گیرند آرام می‌گیرند از تبریز تا تهران آن‌ها که می‌گفتند می‌مانند، برگشتند (تنها) به پایان می‌رسد این راه بی‌پایان راه پس و پیش مرا بن‌بست می‌بینند این سو به دریا می‌رسم آن سو به کوهستان جمع تبرها، اره‌ها، ارابه‌ها جمع است این سال‌خورده سرو تنها مانده در میدان آتش گرفته نیمی از من در تنور نان آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده من زنده‌ام‌، امضا؛ ارادتمند؛ کوچک‌خان ☑️ @ShahrestanAdab
🔹«من بارها به تو گفته‌ام که اگر کسی ادعا کند جیبش پر از پول است خیلی ساده می‌توان تحقیق کرد یا به اثبات رساند: کافی است که پول‌ها را در جیبش به صدا دربیاورد – اگر سکه باشد- یا بیرون بکشد و نشان بدهد. اما آیا ممکن است که کسی قلبش را دربیاورد و به محبوبه‌اش ثابت کند که مالامال از عشق او است؟ برای محبوب گاهی اشاره‌ای هم کافی است و دیگر لازم نیست عاشق زیاد قهرمان بازی دربیاورد.» 🔸، ☑️ @ShahrestanAdab
🔸سه شعر از با ترجمۀ مرگ 🔹در برابر ما مرگ ایستاده است. و سرنوشت ما در دستان خاموش اوست. زمانی که ما با سروری غرور آفرین، شراب سرخ زندگی را بالا می‌گیریم تا از آن جام پرتلالو عرفانی بنوشیم مرگ درحالی که از تمام جست‌وخیزهایمان به وجد آمده تعظیم می‌کند و اشک می‌ریزد. 💠 دو شعر دیگر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11761 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸متافیزیک حضور و رمان تشریف (یادداشتی بر کتاب اثر تازۀ به قلم ) 🔹«...اما آنچه محور اصلی این داستان است این خرده‌فقدان‌ها نیستند بلکه همه این خرده‌غیاب‌ها حول یک غیاب اعظم شکل گرفته‌اند. حول محور غیبت امام و ره‌بر جامعه شیعی. بر اساس نظام ایمانی شیعه منجی آخرالزمان حاضر اما از نظرها غایب است (پارادوکس حضور و غیبت). ظهور او از پس پرده غیبت نیازمند یک طلب، اراده و فعالیت جمعی است. این غیبت در کل تاریخ شیعه علت‌العلل بسیاری از وقایع، انفعال‌ها، فریادها و سکوت‌ها بوده است. بسته به نسبتی که آدمها با این غیبت برقرار می‌کردند و می‌کنند در جایی از تاریخ شیعه می‌ایستند و اثر می‌گذارند و یا تاثیر می‌پذیرند. این غیاب برای هر شیعه‌ای امیدآفرین و محرک بوده. شاید برای همین است که از معدود مذاهب رو به جلو در زمان است و اساساً هیچ‌گاه گرفتار بن‌بست ناامیدی نمی‌شود...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11762 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/تشریف ☑️ @ShahrestanAdab
🔹«آنقدر گفتنی داشتم که نمی‌توانستم نفس بکشم.» 🔸، ☑️ @ShahrestanAdab
🔸به اردوغان (شعری از ) 🔹نه شام، لقمۀ چربی برای شام تو شد نه در عراق، قضا و قدر به کام تو شد نه در سيادت اعراب، نقشۀ تو گرفت نه افتخار اروپا شدن به نام تو شد نه با ریا و دغل، سنگ دین به سینه زدن دلیل رونق بازار و احترام تو شد كنون هم از هوس ساحل ارس بگذر گمان مبر دل ايران زمين كنام تو شد دوام عزت اين خطه از ولای علی است اگر كه كافه و می، پایۀ دوام تو شد ارس ز هر دو طرف زير گام شيران است ترشحی اگر از آن نصيب جام تو شد رفیق قافله‌ای و شریک دزد اما گمان مدار كه تُرک غيور خام تو شد فقط به حرمت همسایگی است صبر يلان گمان مبر وجبی هم نصيب گام تو شد نه تُرک گنجه و باكو نه تُرک ايرانی نه قوم كُرد هماهنگ با مرام تو شد سكوت شير برادر! ز ترس روبه نيست ز خوان اوست اگر لقمه‌ای طعام تو شد به خود، قيافۀ فاتح گرفته‌ای با شعر چه غم؟ كه قافيه اسباب التيام تو شد فسانه گشت و کهن شد حديث عثمانی به خود بیا كه همای ظفر ز بام تو شد نه غرب با تو وفا می‌کند نه اسراییل نه داعشی که به دستور او غلام تو شد خود آگهم كه روا نيست هجو همسايه حلال کن اگر اين بیت‌ها حرام تو شد! ☑️ @ShahrestanAdab
🔹پیام تسلیت مدیر عامل موسسۀ شهرستان ادب در پی درگذشت 🔸بسم‌الله الرحمن الرحیم خبر درگذشت نویسنده‌ی ارجمند محمداعظم رهنورد زریاب باعث اندوه و غم فراوان شد. از دست دادن بزرگانی نظیر رهنورد زریاب که عمر خود را برای روایت زندگی مردمان‌شان صرف می‌کنند، و روشن نگاه داشتن آتش فروزان زبان فارسی را وجهه‌ی همت خویش قرار می‌دهند، مصیبتی جبران‌ناشدنی است. رهنورد زریاب برای مردم افغانستان و برای زبان فارسی یک سرمایه‌ی بزرگ و قابل اتکا بود. داستان‌هایش همه از مردم بود و برای مردم. نثر فارسی با رهنورد زریاب بخشی از ظرفیت‌های خود را به‌روز کرد، و رخت تازه پوشید. داستان‌های کوتاه و بلند این نویسنده‌ی فقید آیینه‌ای است از آن‌چه که بر مردم افغانستان رفته است از غم و شادی. امیدوارم فارسی‌زبانان سراسر جهان ، گنجینه‌ی آثار مرحوم استاد زریاب را قدر بدانند و ارج بنهند. از خداوند بزرگ برای ایشان رحمت می‌طلبم، و فقدانش را به اهالی قلم و فرهنگ در پهنه‌ی زبان فارسی، بخصوص نویسندگان و شاعران افغانستانی، تسلیت می‌گویم. علی‌محمد مودب مدیرعامل موسسه‌ی فرهنگی هنری شهرستان ادب ☑️ @ShahrestanAdab
🔹حکیمان زمانه (یادداشت در پی درگذشتِ ) 🔸دیروز، پنج‌شنبه ۲۰ آذرماه ۱۳۹۹، خبر آمد که «رهنورد زریاب»، نویسنده‌ی مهم و تاثیرگذار افغانستانی درگذشت. خدایش بیامرزد. رهنورد زریاب را من با دوست عزیزم محمدحسین محمدی، نویسنده خوب افغانستانی، شناختم. محمدحسین که علاوه بر نوشتن آن‌همه داستان خوب، پژوهشگری جدی در تاریخ داستان‌نویسی کشورش است، داستان‌های خوب زریاب را از میان نشریات و کتاب‌ها می‌جست و گاه برای ما هم می‌خواند. و حاصل آن همه تلاش مجدانه‌ی او برای شناساندن زریاب به خواننده‌ی ایرانی، منجر شد به همین مجموعه‌ی زیبای زیر خاک خفته که در سال ۱۳۸۸ توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. در این مجموعه چند داستان فوق‌العاده هست که همان یک‌بار خواندنشان کفایت می‌کند برای یک عمر در خاطر داشتن‌شان. رهنورد نویسنده‌ی عمیقی است؛ از سنخ نویسندگان سرشناس کلاسیک. موضوعات داستان‌هایش ربط وثیق دارند با زندگی...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11768 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸جنون امر کلی (نگاهی به رمان اثر ، به قلم ) 🔹«ما امر کلی را در فلسفه پی گرفته‌ایم و معمولاً از منظر عقل و منطق، به آن نگریسته‌ایم. چه در جریان ترجمه قرن دوم هجری به بعد که با یونان آشنا شدیم، و چه در دوره معاصر، تنها از همین زاویه به آن خیره شده‌ایم و نمودهای محدودی از آن را دیده‌ایم. ما حتی دریچه علم را هم برای نگریستن به امر کلی چندان معتبر ندانسته‌ایم و هنگام رفتن سراغ آن، بیشتر به دنبال قدرت و کارآمدی بوده‌ایم. در حالی که پس از مواجهه ما با دنیای جدید و به ویژه پس از تشکیل حکومت پهلوی، ما در همه شئون زندگی با امر کلی روبه‌رو هستیم؛ البته بدون آن که ببینیمش. ما توانِ باز کردن دریچه‌های مختلف به آن را نداریم درحالی که متأثر از آن زندگی می‌کنیم. "رمان" یکی از مهمترین نمودهای امر کلی در دنیای حاضر، بوده و هست اما ما رد پای "کلی" را در آثار نویسندگان خارجی ندیده‌ایم. این ندیدن‌ها باعث شده دچار تحلیل‌های اشتباه شویم و در فهم مقولات مدرن دچار توهم بشویم. به خصوص در جایی که با مفاهیم سابقه‌دار روبه‌رو بوده‌ایم، بسیار به بیراهه رفته‌ایم. یکی از مهمترین این مفاهیم گمراه‌کننده در رمان؛ "عشق" بوده و هست...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11769 ☑️ @ShahrestanAdab
🔹جای شکرش باقی‌ست که هنوز چیزی برای آرزو کردن دارم. اگر همه چیز مطابق خواسته‌هایم بود، حتماً افسرده‌تر می‌شدم. اما حالا می‌فهمم که چقدر می‌شود آرزو داشت و با امید رسیدن به آن‌ها، از زندگی لذت برد. برنامه‌ای که همه چیزش مطابق میل آدم باشد، هیچ وقت عملی نمی‌شود. 🔸، ☑️ @ShahrestanAdab