شهرستان ادب
🔻پسری ماند، پیش چشمش خون
(صبح امروز بود که با خبر شدیم حاج قاسم ملکیان، جانباز سرافراز دوران دفاع مقدس _و پدر #محمدحسین_ملکیان شاعر جوان_ دار فانی را وداع گفت. به همین مناسبت این غزل قدیمی محمدحسین ملکیان برای پدرش را مرور می کنیم)
▪️عدهای كه همیشه می گیرند با تمسخر سراغ حالت را
كاش میآمدند میدیدند لختهی لای دستمالت را
نیمه شب ها كه با تشنج تو تا سر كوچه گریه میكردم
جز من و مادرم نبود كسی تا بگیریم زیر بالت را
قرص هایت نمیكنند عمل، ظاهرت این نبود از اول
اثر گاز سمی خردل بیشتر كرده سن و سالت را
حجم پروندهی پزشكی تو... موی یك در هزار مشكی تو...
دكترت گفت هیچ امیدی نیست، خواست راحت كند خیالت را
من كنارت نشسته ام یك شب، محو من میشوی و میپرسی:
" روز دامادی تو آیا من..." میخوری باقی سوالت را
مادری ماند بین عشق و جنون، پسری ماند، پیش چشمش خون
هر شب از خانه میزنم بیرون، گردنم میكنم مدالت را
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻شاعر شدن، تنها راه رسیدن به قله های شعر ▪️خلاصهای از اولین روز اردوی پسران دورۀ هفتم #آفتابگردان
🔻اردوی اول هفتمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی، #آفتابگردان_ها، ویژه آقایان
▪️گزارش تصویری روز دوم اردو :
ShahrestanAdab.com/Content/ID/9318
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اردوی اول هفتمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی، #آفتابگردان_ها، ویژه آقایان ▪️گزارش تصویری رو
🔻تاثیر گذاری شعر بر همه آحاد جامعه
▪️خلاصهای از دومین روز اردوی پسران دورۀ هفتم #آفتابگردان_ها
ShahrestanAdab.com/Content/ID/9319
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻جورچین
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #قفس_تنگی سرودهی سرکار خانم #حسنا_محمدزاده، از شاعران سرشناس کشورمان تازه میکنیم)
▪️هر چه گشتم دیگر آن حبل المتین پیدا نشد
هیچ ماهی مثل تو روی زمین پیدا نشد
باد ، پیشانی نوشتم را ورق زد روز و شب
در تمامش غیر داغی بر جبین پیدا نشد
عقل و دل هر روز با هم چرتکه انداختند
قدر تو حرف حسابی دلنشین پیدا نشد
سیبمان را آب با خود برد و سال نو رسید
غیر سیر و سرکه پای هفت سین پیدا نشد
رفتی و در سینه ام جنگ عجیبی درگرفت
آخرش قلب من از میدان مین پیدا نشد
خواستم کامل کنم تصویر عشقت را ولی
تکه های اصلی این جورچین پیدا نشد
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 #تخران به کویر رفت!
(گزارش نشست نقد و بررسی مجموعهداستان #تخران، نوشتهی #مجید_اسطیری در حلقه داستانی کویر سبزوار)
▪️ «...کشف، برجستهترین ویژگی این داستانها است. اتفاقات معمولی، شخصیتهای نه چندان خاص، روایت متنوع و ... همه منتهی به کشف میشوند. در واقع در این داستانها که «ماجرا» با ایجاد سؤال و گرهافکنی پیش نمیرود و شخصیتها نیز ملموس و عادی هستند، تنها عامل ایجاد تعلیق و کشش در مخاطب، کشف در روایت است. مخاطب دنبال مسئلهای در داستان میگردد که او را کنجکاو کرده، اما این مسئله، یک گرهی روایی نیست؛ بلکه یک چالش فکری است که در اثر درگیری شخصیتها و اتفاقات ایجاد میشود. به نظر من بهترین داستان این مجموعه که حس لذت توأم با تفکر را به شکل خوبی ایجاد میکند و کشش حاصل از کشف آن نیز مناسب است، داستان «آن پاییز شدید» است. این داستان را از نظر دیگر ویژگیهایی هم که در بالا آمد، شاخص میدانم...»
ادامهی این گزارش را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9324/
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻تاثیر گذاری شعر بر همه آحاد جامعه ▪️خلاصهای از دومین روز اردوی پسران دورۀ هفتم #آفتابگردان_ها Sh
🔻اردوی اول هفتمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی، #آفتابگردان_ها، ویژه آقایان
▪️گزارش تصویری روز سوم اردو :
ShahrestanAdab.com/Content/ID/9327
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اردوی اول هفتمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی، #آفتابگردان_ها، ویژه آقایان ▪️گزارش تصویری رو
🔻شعر به مثابه یک موجود زنده است
▪️خلاصهای از سومین روز اردوی پسران دورۀ هفتم #آفتابگردان_ها
ShahrestanAdab.com/Content/ID/9325
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 شکوهی، شاعر عاشقانههای آسمانی
(یادداشت #محمدرضا_رحیمی_عنبران در ایام سالگرد درگذشت استاد #غلامرضا_شکوهی)
▪️ «...وقتی که اشک، فرصت بدرود را گرفت
بر قامت صبور تو صد آسمان درود
در انجمن ادبی رضوی که میآمد، حالوهوای جلسه فرق میکرد؛ همه منتظر شنیدن نقدهایش بودند و در زمانِ خوانش، محو حضورِ سراسر آداب و احساسش میشدند.
حتّی با تکان پلکهایش میفهمیدند که بیتی که خواندند، خوب است یا نه.
امّا این روزهای بعد از ماه رمضان، مدام از رفتن سخن میگفت:
چون رگ ثانیه، کوتاه شود رشتۀ عمر
گر که کوتاه شود دست من از دامانش
گویی که میدانست فصل نماندن است!
بالا بلند نسل شفاعت، تو دست گیر
چون پای عمر ما به سراشیب میرسد
برایش مهم نبود خاکجایش کجا باشد؛ چون با اعتقاد چنین سروده بود:
آنقدر عاشقیم که در گور، خاک ما
هرگز ز دامنت نکشد دست، فاطمه
و رفت و با رفتنش گفت:
در دل، پیام حسینی دارم؛ خداحافظ ای شهر
یک لحظه ماندن در اینجا دیر است... دیر است... دیراست...»
ادامهی یادداشت محمدرضا رحیمی عنبران به یاد استاد غلامرضا شکوهی را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9328/
☑️ @ShahrestanAdab