شهرستان ادب
🔻 قهرمانی که این بار مضحکه نمیشود
( یادداشت #مجید_اسطیری بر رمان #عالیجناب_کیشوت اثر #گراهام_گرین در پرونده #رمان_معناگرا )
▪️ ««گراهام گرین» نویسندۀ مطرح انگلیسی که آثار فراوانی به نگارش درآورد، در رمان «عالیجناب کیشوت» به استقبال اثر سرشناس سروانتس رفته است. «گرین» طرح اصلی رمانش را بر اساس «دن کیشوت» پیریزی کردهاست تا از رهگذر این بینامتنیت، نگاه خویش به زندگی و زمانهاش را بیان کند. آنچه درمورد اثر سروانتس جای سؤال ندارد این است که بنمایۀ آن «نقیضه» است. دن کیشوت، نقیضهای است برای داستانهای شوالیهگری. در دن کیشوت، نویسنده با بیرحمیِ هرچه تمامتر، شوالیۀ شوریده را بارها و بارها در موقعیّتهای مضحک قرار میدهد که ناشی از درک غلط او از واقعیّت است. بر این اساس، گراهام گرین نیز رمان «عالیجناب کیشوت» را بر اصل کلّی نقیضه بنا کرده و اینبار دو روایت کلّی مهمّ دوران ما یعنی مسیحیت و مارکسیسم را طرف شوخی قرار دادهاست؛ این برداشتی است که در ابتدای اثر داریم و هرچه پیشتر میرویم شوخی کنار میرود و نگاهی جدّی جای آن را میگیرد.»
ادامه یادداشت مجید اسطیری بر رمان آقای کیشوت اثر گراهام گرین را در پرونده رمان معناگرای سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/9337/
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻شاعری که میداند چه بگوید
(یادداشت #حسنا_محمدزاده بر کتاب #روبه_رو)
▪️«ایدهآلِ "شعر خوب" برای شخصیتهای مختلف متفاوت است و هرکس میتواند از آن بنابر حس زیباییشناسیاش تعریفی داشتهباشد. یکی ترجیح میدهد عاشقانه بخواند، دیگری علاقمند به شعر مذهبیست و عدهای مضامین اجتماعی را بیشتر میپسندند؛ اما این تعریف تا آنجا که به ساختار شعر مرتبط باشد، در همهی موارد کموبیش مشابه است. هنرمند درواقع خالقیست که جهانی را میآفریند و هرچه این جهان خلق شده، تازهتر و نوتر باشد، حکایت از هنرمندتر بودن آفرینشگرش دارد؛ بالاخص وقتی جهانی را خلقکند که پیش از او کسی خلق نکرده باشد و عوامل بیشماری در شکلگیری آن دخیلاند؛ از جمله احساسات، خُلقیات، آرزوها، ناکامیها، خانواده، جامعه، گذشته، تجربیات، دوستان و صدها عامل درونی و بیرونی دیگر؛ ازاینرو نمیتوان بهطورقطعی گفت: «نباید اینگونه مینوشت» یا «باید به این شکل بنویسد»، بنابراین هرقدر هم که اثری را خالی از شاخصههای منحصربهفرد هنرمند بدانیم و بخواهیم آن را تقلید یا تکرار مکررات فرضکنیم، خواهناخواه گوشهای از نیازهای درونی، شرایط زیستی، سلایق، آرمانها، اعتقادات و شخصیت سامانیافتهی او در آن منعکس شدهاست که انکارناپذیرند. اما آنچه تفاوت را میان هنرمندان رقم میزند، تفاوت در قدرت خلق و چگونگی این انعکاس است.
یکی از مضامینی که در سالهای اخیر بهشدت بین جوانان رواج پیدا کرده، مضامین عاشقانه است؛ عاشقانههایی که معمولاً از فرمهای سطحی و کممایه پیروی میکنند، بیآنکه به این مسأله توجه شود که از عشق گفتن کار سادهای نیست و به نیرویی پرورشیافته و قوی نیاز دارد تا درنهایت شاعر را به اثری برساند که در میان دریای بیکران شعرهای درخشانِ گذشته تا امروز، حرفی برای گفتن داشتهباشد و بدرخشد.
ادامه یادداشت خانم حسنا محمدزاده بر مجموعه شعر آقای #معین_اصغری را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9382
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻ایمان بیاورید
(ضمن تسلیت به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت #امام_باقر علیه السلام شعری از #سودابه_مهیجی در ستایش ایشان می خوانیم)
▪️صدها دلیل و مدرک و برهان بیاورید
مشتی سئوال مشکل و آسان بیاورید
هر قدر خواستید به درگاه آینه
رخسار زشت و موی پریشان بیاورید!
از احتمال وهم و حقیقت برای من
هی نکتههای واضح و پنهان بیاورید!
تا آیه آیه جهل کر و کور خویش را
با خبرگی به محضر قرآن بیاورید
...
کمتر سئوالهای عبث دست و پا کنید!
کمتر بهانههای فراوان بیاورید!
مردم! به جای این که مرا امتحان کنید
نام مرا به یاد خود اینسان بیاورید
من چشم موشکافی ایمان و دانشم
با مو به موی علم من ایمان بیاورید...
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 دنیای متهوّر و و حشتآور نو
( داستان کوتاهی از #محمدقائم_خانی که در #یک_شنبه_های_داستان شهرستان ادب نقد و بررسی شد)
▪️ «... موضوع «هشدار مرگ دستهجمعی ایرانیان» را به گوگل گفت و در توضیح بعدیاش هم چهار کلمه «آینده»، «نرخ مرگ»، «آمار» و «درمان استراتژیک» را اضافه کرد. طبق انتظارم اوّلین یافتههای نتایج جستجو بر میگشت به پارسال؛ به ماجرای مقالۀ مسعودی. آنها را بهسرعت رد کرد. رسید به اوّلین یافته؛ بعد از آنکه مربوط میشد به 1407. چیزهایی یادم آمد از ارائۀ پزشکی همدانی در کنفرانس ملی نرخ توالد در کشور. آن سالها هنوز بحث نرخ پایین رشد جمعیّت مطرح بود و گاهی به این چیزها توجه میشد؛ ولی آخرین سالهای بحث دربارۀ این مسایل بود و کسی آن کنفرانس با آن موضوع تکراری را جدّی نمیگرفت. حتماً به همین دلیل بوده که از ذهن من هم زود خارج شده بود. وقتی این همه کنفرانس بینالمللی هست که به درد ارتقا میخورد، آدم که مغز خر نخورده ذهنش را از این چیزها پر بکند...»
ادامهی داستان کوتاه «دنیای متهور و وحشتآور نو» از محمدقائم خانی را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/9402
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻با خبر شدیم استاد #محمد_علی_بهمنی _شاعر سرشناس کشورمان_ سوگوار درگذشت برادر خود شدهاند
▪️موسسه شهرستان ادب و مجموعه شاعران همراه با این موسسه، این مصیبت را به استاد بهمنی عزیز صمیمانه تسلیت میگویند و از خداوند مهربان برای آن درگذشته طلب رحمت و بخشش میکنند.
گفتنی است استاد محمدعلی بهمنی شاعر سرشناس و از برترین غزلسرایان معاصر است. گزیده غزلهای ایشان با عنوان «غزل زندگی کنیم» در سال 1392 توسط انتشارات شهرستان ادب راهی بازار نشر شد.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻همزمان با فرارسیدن اوقات معنوی و ارزشمند «روز عرفه»، شما را به خواندن غزلی تازه از «سید علیرضا شفیعی» دعوت میکنیم:
▪️به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی
که شدی ساحل امن من و کشتی نجاتم
باز از فرط عطش خشک شده کام من، آری
تشنهام تشنهی لبهای عطشناک فراتم
باید احرام ببندم به طواف حرم تو
من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم
با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری
مات و مبهوت نمایان شدن جلوهی ذاتم
با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم
باز گریان تماشای قتیل العبراتم
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 عرض ارادت شهرستان ادبیها به #شهدای_منا
به مناسبت دهم ذیحجه، سالروز شهادت چند هزار مسلمان در صحرای منا، در تازهترین مطلب سایت شهرستان ادب مروری داشتیم بر فعالیتهای جامعهٔ ادبی شهرستان ادب با موضوع فاجعهٔ منا و شهدای مظلومش. در این مطلب لینکهای ۲۳شعر منتشرشده در سایت و دیگر فعالیتهای مرتبط با موضوع منا (کتاب+شب شعر+...) قرارداده شده است
برای خواندن شعرها و اطلاع از دیگر مطالب این صفحه به سایت شهرستان ادب مراجعه کنید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9414
☑️ @Shahrestanadab
شهرستان ادب
🔻با عرض تبریک به مناسبت فرارسیدن «عید قربان»، شما را به خواندن غزلی از دکتر #قربان_ولیئی در این روز گرامی دعوت میکنیم:
▪️ماییم و در این آینه حیران تو بودن
یک عمر تماشاچی چشمان تو بودن
این گونه به پیشانی عشاق نوشتند :
دل دادن و افتادن و ویران تو بودن
تقدیر چنین بود : بمیریم و بمیریم
دادند به ما قسمت قربان تو بودن
درویشی و بی خویشی و پیمانه پرستی
پیوسته چنین باد : پریشان تو بودن
رفتیم و رسیدیم و نشستیم و شکستیم
صوفی به خطا دم زد از امکان تو بودن
☑️ @Shahrestanadab
شهرستان ادب
🔻آغاز ثبتنام در دورههای آموزشی آزاد «درباره شعر»
▪️ثبتنام دورههای آموزشی آزاد «درباره شعر» در دفتر شعرِ موسسه فرهنگی هنری «شهرستان ادب» آغاز شد. علاقمندان تا چهارم شهریور 1397 برای ثبتنام در این دورهها، که با حضور مدرسان شعر و شاعران برتر کشور برگزار میشود، فرصت دارند.
عنوان این دورهها و استادان مربوطه به شرح زیر است:
شعر طنز: ناصر فیض
شعر نیمایی: مرتضی امیری اسفندقه
مولویشناسی: قربان ولیئی
غزل امروز: سعید بیابانکی
خلاقیت ادبی: علیمحمد مودب
حافظشناسی: محمدمهدی سیار
نقدنویسی: زهیر توکلی
شعر جهان: محمدحسین نعمتی
ترانهسرایی: حامد عسگری
شناخت رباعی: میلاد عرفانپور
هر مبحث در یک دوره چهار جلسهای تدریس میشود.
امکان ثبتنام در تنها یکی از این دورهها به صورت مجزا یا چند دوره برای علاقمندان وجود دارد. هزینه ثبتنام در هر مبحث، هفتاد هزار تومان تعیین شده است. برای ثبتنام در این دورهها، کافی است پیامکی به شماره 10003704 ارسال کنند. برای کسب هر گونه اطلاعات با شماره تلفن ۰۲۱۷۷۵۱۷۸۳۰ داخلی 130 دفتر شعر شهرستان ادب تماس بگیرند.
☑️ @Shahrestanadab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گزارش تصویری
آزمون #ارکستر_سمفونیک_حافظ
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پروندهکتاب #دخیل_هفتم در سایت شهرستان ادب آغاز به کار کرد
▪️«محمد رودگر» در سال ۱۳۵۶ در شهر آمل متولد شده و این سالها ساکن شهر قم است. او دکترای خود را در رشتۀ تصوفوعرفان اسلامی از دانشگاه ادیانومذاهب دریافت کرده و در زمینۀ تخصصی خود، کتاب عرفان جمالی در اندیشههای احمد غزالی را توسط انتشارات ادیان، منتشر نموده است. کتاب دیگر او «رئالیسم عرفانی» است که توسط انتشارات سورۀ مهر منتشر شده و موضوع آن مابین دو حوزۀ تخصصی تصوف و ادبیات داستانی نگاشته شده است.
رمان «دیلمزاد» اولین اثر داستانی رودگر است که چندین جایزۀ ریز و درشت را نصیب خود کرد. این کتاب، برندۀ جایزۀ کتاب سال داستان دفاع مقدس، برگزیدۀ جشنوارۀ داستان انقلاب، برگزیدۀ جایزۀ گام اول و نیز نامزد جایزۀ کتاب فصل جمهوری اسلامی شد.
رمان دوم این نویسنده باعنوان «دخیل هفتم» نیز در ۳۶۸ صفحه و به قیمت ۳۰ هزارتومان توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده که تاکنون برندۀ جوایز متعددی گردیده است از جمله؛ رتبۀ سوم در هفتمین جشنوارۀ داستان انقلاب، برگزیدۀ جشنوارۀ ملی دانشجویی ادبیات داستانی رضوی و برگزیدۀ جشنوارۀ هنر آسمانی.
هشتمین پروندهکتاب سایت شهرستان ادب اختصاص پیدا کرده است به رمان «دخیل هفتم». «دخیل هفتم» از زبان مردی چهلواندیساله روایت میشود که در یکروز معمولی با جوانی امروزی و عاشقپیشه برخورد میکند و تهدید به مرگ می شود. جوان به اجبار از او میخواهد که داستان عشقش را تعریف کند و مرد هم چارهای جز اطاعت امر او ندارد. راوی از دختری میگوید که در روزهای مبارزۀ انقلاب ۵۷ به او عشق میورزید و هر دو به زندان کمیتۀ مشترک ضد خرابکاری افتادند. در ادامۀ داستان، جوان نیز از ماجراهای عاشقانۀ خود میگوید. راوی درمییابد که راه عشق دارای مراتب و معجزههایی است که هر دو آن را درک کردهاند، ولی این جوان از او پیگیرتر و مصممتر بوده است.
در پروندۀ «دخیل هفتم» به جز انتشار اخبار مربوط به کتاب، چند یادداشت و یک مصاحبۀ اختصاصی با نویسندۀ آن منتشر شده است که در زیر عناوین و آدرس این مطالب را میتوانید مشاهده کنید:
🔸 گفتوگوی اختصاصی شهرستان ادب در پروندهکتاب «دخیل هفتم» با محمد رودگر
🔸 گفتگوی قدیمی سایت شهرستان ادب با محمد رودگر: «این چه سیستمی است که جایزه میدهد ولی مجوز نمیدهد؟!»
🔸 درهم تنیدگی خیال و واقعیت در «دخیل هفتم» | یادداشتی از ملیکا آلیک
🔸 دردیکشی از جنس گل | یادداشتی از محسن حسننژاد
🔸 بستهای از عمق تاریخ | یادداشتی از علی ششتمدی
دیوارهای شفاف | یادداشتی از علی الماسیزند
🔸 گذار از رئالیسم جادویی به رئالیسم عرفانی | یادداشت دکتر محمد حنیف بر «دخیل هفتم»
🔸 هفت دخیل، هفت عاشقانه | یادداشتی از مرتضی شمسآبادی
🔸 رئالیسم عرفانی، مکمّل و روح «دخیل هفتم» | یادداشتی از محمدقائم خانی
🔸 عاشقانهی ایرانی | یادداشتی از بهنام نورمحمدی
🔸 دخیل هفتم برگزیده جشنواره داستان انقلاب
🔸 «دخیل هفتم» و «قوش» در جمع نامزدهای جایزه قلم زرین
🔸 در جلسه رونمایی از «دخیل هفتم» عنوان شد: داستانی خواندنی برآمده از گنجینه ادبیات عرفانی ایران
🔸 نقد و بررسی رمان «دخیل هفتم» در خبرگزاری تسنیم: عشق، قهرمان داستان است!
🔸 گزارش تصویری رونمایی از کتاب «دخیل هفتم»
این پرونده با مطالب جدید نیز همچنان بهروز خواهد شد.
برای مطالعه مطالب پرونده کتاب «دخیل هفتم» به صفحهی اختصاصی این کتاب در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید.
🔗 shahrestanadab.com/دخیل-هفتم
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻مطالب منتشر شدۀ سایت شهرستان ادب درخصوص #مهدی_اخوان_ثالث
(به بهانه سالگرد درگذشت این شاعر معاصر)
▪️چهارم شهریور، سالگرد درگذشت مهدی اخوان ثالث، شاعر شهیر معاصر، است. شاعری که اشعار نیمایی او تأثیرات ماندگاری بر شعر نو گذاشت.
سایت شهرستان ادب پیش از این چندمطلب درخصوص این شاعر بزرگ معاصر منتشر کرده بود، که امروز به مناسبت درگذشت او، به بازخوانی آنها میپردازیم:
🔸یادداشت #رضا_وحیدزاده: دربارۀ «دوستی آیتالله خامنهای و مهدی اخوان ثالث» و دروغپردازیهای رسانههای سلطنتی
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/6231
🔸 یادداشت #امیر_مرادی: کودتای اخوان
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3804
🔸یادداشت #حسین_سامانی: همچنان در غار آواییست
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6531
🔸 دستنوشته و شعر مهدی اخوان ثالث در دفتر یادداشتهای آیتالله خامنهای :
🔗https://shahrestanadab.com/Content/ID/3846
🔸 شهریار به روایت اخوان:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/2612
🔸 مهدی اخوان ثالث: « رو میاندازم به آقای خامنهای به شرطی که برگردید به ایران خدمت کنید»
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/68
🔸 سه شعر بلند اخوان ثالث برای امام رضا (علیه السلام)
🔗https://shahrestanadab.com/Content/ID/4758
🔸 عاشقانهای از مهدی اخوان ثالث:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/9079
🔸 قصیدهای که حسین منزوی به اخوان ثالث تقدیم کرد:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/7836
🔸 در آن لحظه: شعری از مهدی اخوان ثالث
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/7834
🔸 عاشقانهای از مهدی اخوانثالث
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/9040/
🔸 بازخوانی شعر «چاووشی» از مهدی اخوان ثالث
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/7259/
🔸 باز می لرزد دلم دستم | عاشقانهای دیگر از مهدی اخوان ثالث:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/7270
🔸 «باغ من» | شعر پاییزی مهدی اخوان ثالث
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/6580
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻در سالگرد درگذشت #مهدی_اخوان_ثالث، شاعر شهیر معاصر، به بازخوانی شعر معروف میراث، که از معروفترین اشعار نیمایی اوست، میپردازیم:
▪️پوستینی كهنه دارم من
یادگاری ژندهپیر از روزگارانی غبارآلود
سالخوردی جاودانمانند
مانده میراث از نیاكانم مرا، این روزگار آلود
جز پدرم آیا كسی را میشناسم من
كز نیاكانم سخن گفتم؟
نزد آن قومی كه ذرات شرف در خانهی خونشان
كرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیت، تنگ
خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن، كه من گفتم
جز پدرم آری
من نیای دیگری نشناختم هرگز
نیز او چون من سخن میگفت
همچنین دنبال كن تا آن پدر جدم
كاندر اخم جنگلی، خمیازهی كوهی
روز و شب میگشت، یا میخفت
این دبیر گیج و گول و كوردل تاریخ لامذهب دفترش را گاهگه میخواست
با پریشان سرگذشتی از نیاكانم بیالاید
رعشه میافتادش اندر دست
در بنان درفشانش كلك شیرینسلك میلرزید
حبرش اندر محبر پرلیقه چون سنگ سیه میبست
زانكه فریاد امیر عادلی چون رعد برمیخاست
هان، كجایی، ای عموی مهربان ! بنویس
ماه نو را دوش ما، با چاكران، در نیمهشب دیدیم
مادیان سرخیال ما سهكرت تا سحر زایید
در كدامین عهد بودهست اینچنین، یا آنچنان، بنویس
لیك هیچت غم مباد از این
ای عموی مهربان، تاریخ پوستینی كهنه دارم من كه میگوید
از نیاكانم برایم داستان، تاریخ
من یقین دارم كه در رگهای من خون رسولی یا امامی نیست
نیز خون هیچ خان و پادشاهای نیست
وین ندیم ژندهپیرم دوش با من گفت
كاندرین بیفخربودنها گناهی نیست
پوستینی كهنه دارم من
سالخوردی جاودانمانند
مردهریگی داستانگوی از نیاكانم، كه شب تا روز
گویدم چون و نگوید چند
سالها زین پیشتر در ساحل پرحاصل جیحون
بس پدرم از جان و دل كوشید
تا مگر كاین پوستین را نو كند بنیاد
او چنین میگفت و بودش یاد
داشت كم كم شبكلاه و جبهی من نوترك میشد
كشتگاهم برگ و بر میداد
ناگهان توفان خشمی با شكوه و سرخگون برخاست
من سپردم زورق خود را به آن توفان و گفتم هر چه بادا باد
تا گشودم چشم، دیدم تشنهلب بر ساحل خشك كشفرودم
پوستین كهنهی دیرینهام با من
اندرون، ناچار، مالامال نور معرفت شد باز
هم بدانسان كز ازل بودم
باز او ماند و سه پستان و گل زوفا
باز او ماند و سكنگور و سیهدانه
و آن بهآیین حجره زارانی
كآنچه بینی در كتاب تحفهی هندی
هر یكی خوابیده او را در یكی خانه
روز رحل پوستینش را به ما بخشید
ما پس از او پنج تن بودیم
من بسان كاروانسالارشان بودم
كاروانسالار رهنشناس
اوفتان و خیزان
تا بدین غایت كه بینی، راه پیمودیم سالها زین پیشتر من نیز
خواستم كاین پوستیم را نو كنم بنیاد
با هزاران آستین چركین دیگر بركشیدم از جگر فریاد
این مباد! آن باد
ناگهان توفان بیرحمی سیه برخاست
پوستینی كهنه دارم من
یادگار از روزگارانی غبارآلود
مانده میراث از نیاكانم مرا، این روزگار آلود
های، فرزندم
بشنو و هشدار
بعد من این سالخورد جاودانمانند
با بر و دوش تو دارد كار
لیك هیچت غم مباد از این
كو، كدامین جبهی زربفت رنگین میشناسی تو
كز مرقع پوستین كهنهی من پاكتر باشد؟
با كدامین خلعتش آیا بدل سازم
كه من نه در سودا ضرر باشد؟
ای دختر جان
همچنانش پاك و دور از رقعهی آلودگان میدار
☑️ @Shahrestanadab