شهرستان ادب
🔻گزارش مشروح جلسه نقد رمان #باد_و_کاه اثر #محمدرضا_بایرامی در #عصر_اثر
با حضور #ریحانه_جعفری و #یوسف_قوجق
▪️«...آقای بایرامی کودکی شان را در روستای لتران در دامنه کوه سبلان گذرانده اند. نوجوانی و جوانی ایشان در جنگ و انقلاب بوده است و ایشان در جنگ نیز حضور داشته اند و خاطرات فراوانی از آن ایام دارند و این در داستان هایشان نمود پیدا کرده است. داستان های ایشان عمدتا یا در روستا اتفاق می افتد یا در چارچوب دفاع مقدس است.
کتاب باد و کاه یک کتاب روان و خوبی است که عاری از الفاظ زشت معمول در قصه های امروزی است. داستان در یک فضای روستایی اتفاق می افتد. آقای بایرامی چون خودشان در روستا متولد شده اند و بزرگ شده اند توانسته اند دل مشغولی هایشان را با توصیفات زیبا از طبیعت به خوبی به تصویر بکشند. داستان به زبان من راوی بیان می شود. شخصیت اول داستان نوجوانی است که راوی داستان است. توصیفات داستان تلفیقی است از شروع پاییز و برداشت محصول و فضای روستایی و بادی که در کاه ها به تکرر می پیچید و صحنه های زیبایی به وجود می آورد. داستان یک جورایی با حوادث انقلاب سال 57 هم گره می خورد. یک جاهایی از عبارات روستایی و کلمات محلی استفاده شده است که کار را به صورت فولکلرکرده است. فضای روستایی داستان خیلی خوب پرداخته شده است و توصیفات باد و کاه خیلی خوب است ولی بعد از مدتی تکراری می شود و زیبایی توصیفات اولیه را ندارد. از طرفی این تکرار و تاکید نشان دهنده این است که نویسنده یک دلیل دارد برای این تکرار و تاکید. برای من این باد و کاه به شکل یک شخصیت در می آید چنانچه که نام کتاب هم می شود ولی کارکرد داستانی باد و کاه در داستان اتفاق نمی افتد و ما آن را به صورت شخصیت در داستان نمی بینیم...»
متن کامل این گزارش را در سایت شهرستان ادب بخوانید :
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9428
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻ای خوش مسیر برکه!
(ضمن تبریک به مناسبت فرارسیدن #عیدغدیر خم شما را به خواندن غزلی سرودهی #محمدمهدی_سیار که برای اولین بار وبه طور اختصاصی در سایت شهرستان ادب منتشر میشود، دعوت میکنیم)
▪️ای خوش مسیر برکه!...قرار مسافران!
آغوش باز کن که رسیدهست کاروان
پیغام بازگشت بده هر که رفته را
لختی درنگ کن که بیایند ماندگان
لختی درنگ کن که جهان ایستاده است
بنشین نگاه کن که به رقص آمده زمان
وقتش شدهست برکه کم آب دوردست!
کمکم رسد تلاطم موجت به بیکران
تصویر دست کیست در آیینه ات؟ ببین!
این دستها رسانده زمین را به آسمان
دیگر هراس خشک شدن در دلت مباد
دستی به بیعت آور و دریا شو و بمان!
#عید_غدیر
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اولین اردوی تخصصی #شعر_هیئت آفتابگردان ها ▪️#آفتابگردان_ها، عنوان دوره های آموزشی شعر جوان انقلاب
🔻اولین اردوی تخصصی #شعر_هیئت #آفتابگردان_ها
▪️گزارش تصویری روز اول اردو، آقایان :
🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/9430
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اولین اردوی تخصصی #شعر_هیئت #آفتابگردان_ها ▪️گزارش تصویری روز اول اردو، آقایان : 🔗 ShahrestanAdab.
🔻اولین اردوی تخصصی #شعر_هیئت #آفتابگردان_ها
▪️گزارش تصویری روز اول اردو، بانوان :
🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/9431
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اولین اردوی تخصصی #شعر_هیئت #آفتابگردان_ها ▪️گزارش تصویری روز اول اردو، بانوان : 🔗 ShahrestanAdab.
🔻عاطفه، موسیقی و مضمون فاخر، ویژگی های شعر هیئت
▪️خلاصهای از اولین روز نخستین دورهی تخصصی #شعر_هیئت، #آفتابگردان_ها
🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/9432
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻دست تو را دست عشق بالا برد
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #محمدسعید_میرزایی به مناسبت #عیدغدیر خم در مدح امیرالمومنین،#امام_علی علیه السلام تازه میکنیم)
▪️خدا جلال دگر داد ای امیر تو را
که داد از خم کوثر، می غدیر تو را
امیر! دست تو را دست عشق بالا برد
که اهل کوفه نبینند سر به زیر تو را
جهان به سجده در افتاد و عرشیان خدای
به احترام نشاندند بر سریر تو را
کلید سلطنت و گنج عافیت با توست
که هست در دو جهان مسندی خطیر تو را
ز جور خلق، پیمبر ز پای میافتاد
اگر نداشت به هر عرصه دستگیر، تو را
پنـاه پیری و نان آور یتیمانی
چگونه دوست ندارد جوان و پیر تو را
تو کیستی که تو را عرش، خاک راه، امّا
به خوابگاه، یکی بافۀ حصیر، تو را
تو کیستی که نمازت دمی شکسته نشد
اگر چه بود به پا زهر خورده تیر، تو را
یقین که تا به ابد پایبند مهر تو شد
چگونه بود مگر، رحم بر اسیر، تو را؟
ز ابر رحمت تو بادها چه دانستند
که خواندهاند همه در تبِ کویر، تو را
به جز تو هیچ ولی در همه جهان نشناخت
کسی که دید در آیینۀ غدیر تو را
#عید_غدیر
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻عاطفه، موسیقی و مضمون فاخر، ویژگی های شعر هیئت ▪️خلاصهای از اولین روز نخستین دورهی تخصصی #شعر_هی
🔻مطالعه مداوم منابع عاشورا، الزامِ شاعر مرثیه سرا
▪️خلاصهای از دومین روز نخستین دورهی تخصصی #شعر_هیئت، #آفتابگردان_ها
🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/9437
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻مطالعه مداوم منابع عاشورا، الزامِ شاعر مرثیه سرا ▪️خلاصهای از دومین روز نخستین دورهی تخصصی #شعر_
🔻اولین اردوی تخصصی #شعر_هیئت #آفتابگردان_ها
▪️گزارش تصویری روز دوم اردو، آقایان :
🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/9435
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اولین اردوی تخصصی #شعر_هیئت #آفتابگردان_ها ▪️گزارش تصویری روز دوم اردو، آقایان : 🔗 ShahrestanAdab.
🔻اولین اردوی تخصصی #شعر_هیئت #آفتابگردان_ها
▪️گزارش تصویری روز دوم اردو، بانوان :
🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/9434
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻گمِ غبارِ غروبِ راهم
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #در_چهارراه_بهار_نارنج» سرودهی جناب آقای #مصطفی_علیپور تازه میکنیم)
▪️به باد خود را سپردهای تا نشانیات را کسی نداند
کجاست آنکه زبان گشاید تو را به نام دلت بخواند
گمِ غبارِ غروبِ راهم – وَ ماهیِ کوچک سیاهم
به غیر چشم تو هیچ رودی مرا به دریا نمیرساند
بر آتشِ تفتِ تیغ صحرا، هزار سال است آبلهپا
کرشمه چشمهای دلم را پیِ نگاهِ تو میدواند
صنوبر قامتت نماید مگر درستی و راستی را
وگرنه گیسوی پیچپیچت مرا به بیراهه میکشاند
تو و نماز و شب و سکوتم، شکفتهای باز در قنوتم
دوباره یک زخم باستانی، به شانه ام ریشه میدواند
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اولین اردوی تخصصی #شعر_هیئت #آفتابگردان_ها ▪️گزارش تصویری روز دوم اردو، بانوان : 🔗 ShahrestanAdab.
🔻خوشا به حال دل مُحرمی که دور تو گردد
▪️خلاصهای از سومین روز نخستین دورهی تخصصی #شعر_هیئت، #آفتابگردان_ها
🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/9439
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻خوشا به حال دل مُحرمی که دور تو گردد ▪️خلاصهای از سومین روز نخستین دورهی تخصصی #شعر_هیئت، #آفتاب
🔻اولین اردوی تخصصی #شعر_هیئت #آفتابگردان_ها
▪️گزارش تصویری روز سوم اردو، آقایان :
🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/9442
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اولین اردوی تخصصی #شعر_هیئت #آفتابگردان_ها ▪️گزارش تصویری روز سوم اردو، آقایان : 🔗 ShahrestanAdab.
🔻اولین اردوی تخصصی #شعر_هیئت #آفتابگردان_ها
▪️گزارش تصویری روز سوم اردو، بانوان :
🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/9445
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻صاحب سرّ ولایت
(ضمن تبریک به مناسبت ولادت #امام_کاظم علیهالسلام شعری میخوانیم از #اهلی_شیرازی در مدح این امام همام)
▪️صبح انوار هدایت موسى كاظم بوَد
صاحب سرّ ولایت، موسى كاظم بود
آن گلستان ولایت كز نسیم او دمید
گلبنى در هر ولایت، موسى كاظم بود
عقل در تفسیر آیات كمالش كى رسد
آیتى در صد روایت، موسى كاظم بود
آفتابى چون على موسىالرضا را در وجود
مشرق صبح سعادت، موسى كاظم بود
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻صاحب سرّ ولایت
(ضمن تبریک به مناسبت ولادت #امام_کاظم علیهالسلام شعری میخوانیم از #اهلی_شیرازی در مدح این امام همام)
▪️صبح انوار هدایت موسى كاظم بوَد
صاحب سرّ ولایت، موسى كاظم بود
آن گلستان ولایت كز نسیم او دمید
گلبنى در هر ولایت، موسى كاظم بود
عقل در تفسیر آیات كمالش كى رسد
آیتى در صد روایت، موسى كاظم بود
آفتابى چون على موسىالرضا را در وجود
مشرق صبح سعادت، موسى كاظم بود
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 پیشبینی شکست
( یادداشتی از #حمید_بابایی در #پرونده_رمان_فانتزی شهرستان ادب)
▪️«... میتوان کمی از خواننده عبور کرد و به جهان نویسندگان نیز پا گذاشت. یکی از مهمترین آسیبهای ما در ادبیات علمی تخیلی و همینطور ادبیات فانتزی، عدم اطّلاع کافی نویسندگان از مباحث علمی است؛ درواقع، نویسندگان ما نه دانش کافی برای ورود به این عرصهها را دارند و نه حاضر هستند در این حوزهها تحقیق و تمرین کنند. حقیقتاً تحقیق و بررسی یکی از پازلهای گمشدهی ادبیات کشور ماست.
این امر نه تنها در مورد ادبیات فانتزی، که در مورد ادبیات علمی تخیلی نیز بهشدّت مصداق دارد و نویسندگان به بررسی مباحث علمی نمیپردازند...»
ادامهی این یادداشت را در پرونده رمان فانتزی سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9443
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻معرفی رمان #مردی_به_نام_اوه
( به قلم #فاطمه_زنده_بودی)
▪️ «... آیا اوه پیرمردی است که به وسواس فکری (OCD) دچار است؟ او هرصبح طبق یک برنامهی روتین بیدار میشود و به پارکینگ و سطل زبالههای محله سرکشی میکند و تا شب که سیبزمینی پخته و سوسیسش را میخورد، همهچیز مثل روز قبل، مثل روزهای قبل، مثل سال قبل و مثل همهی روزهای زندگی اوه قابل پیشبینی و یکنواخت است. یا شاید هم اوتیسم بسیار خفیف دارد؟ او به کرهی صبحانه اش هم وفادار است، رنگ آبی کتهایش در تمام فصول و گذر سالها ثابت میماند، صحبت کردن با دیگران برایش خوشایند نیست و تقریباً هیچ دوستی ندارد. تنها مکانیک خوبی است و در مدرسه فقط ریاضیاش خوب بوده. ولی هرچه هست، اوه را از زندگی کردن بازنیانداخته. او با تمام این خصوصیات و عادتها به سر کار رفته، ازدواج کرده، توانسته خانهای داشته باشد و حتی حساب پسانداز. اوه از نگاه دیگران مردی منزوی، ترشرو، خسیس، خشک و ... است. با همهی این خصوصیات اما، شما عاشق اوه میشوید. دلتان نمیخواهد رهایش کنید و بعد از پایان رمان قطعاً دلتنگش میشوید. «پروانه» زنی ایرانی است که همراه با همسر و دو دخترش به همسایگی اوه نقل مکان میکند. او کسی است که جهان اوه را رنگآمیزی میکند... »
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9451
☑️ @ShahrestanAdab