🔻جمعۀ دلتنگ
(کتاب #بیدهای_بی_مجنون تازهترین اثر #محمدحسین_انصاری_نژاد است که توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده و این روزها در نمایشگاه کتاب تهران، نخستین روزهای فروشش را میگذراند. با هم غزلی از این مجموعۀ تازه را میخوانیم)
▪️میان معرکه این بار هم کنار بکش
نفس عمیقتر آنجا از این غبار بکش
فقط کلاه خودت را در این غبار بچسب
بهوقت مرثیه یک اسب بیسوار بکش
درست میشنوی، گرگ در کمین من است
کمانبهدست بیا نقشۀ فرار بکش
به بوی تاری از آن زلف بر سهتار بزن
به ساز یکسره حرف از دهان یار بکش
به چاه جای تهمتن اگر شغاد افتاد
به ماه سنگ بزن بیهوا هوار بکش
مرا شبیه مسیحای بیحواری شهر
بر آن صلیب، چهل سال آزگار بکش
ببین به تور تو افتاده شاهماهی باز
به صخرهای بنشین طرحی از شکار بکش
شکسته قایقم آری درست میشنوی
که گفته از دوسه تا تختهپاره کار بکش
همینکه مات شدم سربزن به ساحل کیش
مرا به کام نهنگان در این قمار بکش
به بیستارهترین شامگاه کوچ، مرا
به ایستگاه پس از رفتن قطار بکش
به پایتخت دلم میکشد به دارودرخت
به این گناه مرا بر درخت، دار بکش
مگر قرار نشد زیر قول خود نزنی
دلی که میشکنی را سر قرار بکش
چه زود دود شد این پنجشنبۀ اسفند
دوباره جمعۀ دلتنگ، انتظار بکش!
#انتشارات_شهرستان_ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻یادداشت #رضا_اسماعیلی بر مجموعه شعر #بیدهای_بی_مجنون
(به بهانه رونمایی از کتابهای حجتالاسلام #محمدحسین_انصاری_نژاد)
▪️«ذکر این مقدمه نسبتاً طولانی برای پرداختن به آخرین مجموعه شعر محمدحسین انصارینژاد شاعر صمیمی و خونگرم جنوبی با عنوان "بیدهای بی مجنون" است. انصارینژاد که به راستی شایسته عنوان استادی است، در همسایگی غزل و قصیده روز و روزگار میگذراند. وی به شهادت دفاتر شعری که در سال های اخیر از او چاپ و منتشر شده است، در شمار شاعران پرکار زمانه ماست. با این توضیح که پرکاری از کیفیت آثارش نکاسته و باعث هبوطش در برزخ تکرار و تقلید نشده است. علت این توفیق، سلوک و زیست شاعرانهای است که با کلمه و کلام دارد. زیست عاشقانه و مومنانهای که به او آموخته است کلمه ارج و قرب دارد و وقتی حرفی برای گفتن نداری، نباید وقت شریف کلمات را بگیری. شاعری که با تحمل تمام مصائب، به مدد "درد" به کالبد مرده کلمات جان می بخشد و همدوش کلمات معترض، به مصاف زشتیها و پاشتیها میرود:
تشر زدند مرا: حال و روزت این باشد
به اعتراض اگر دست بر قلم باشی!...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10761
☑️ @ShahrestanAdab
🔻غروب دلتنگی
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #بیدهای_بی_مجنون سروده حجتالاسلام #محمدحسین_انصاری_نژاد بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️غروب میگذرد با تمام دلتنگی
تو چشمدوخته بر شیر خستۀ سنگی
در انتظار خروشی از این مجسمهای
که از دلت بتکاند غبار دلتنگی
به شیر قصۀ مادربزرگ میماند
بهوقت دمزدن از قصههای «بهرنگی»
نشسته دستخوش زوزۀ شغالان باز
نشسته تا بکشد طرح نقشهای جنگی
بگو کلاغ خبرچین! از این غروب برو
تو را شناختهام از هزارفرسنگی
بر این کبود بهشکل کبوتر آمدهای
برو که رو شده دستت از این بدآهنگی
غروب مثل اناریست در سبد خونی
که کرده خون دلم را به شیشهای رنگی
نشستهام به تماشای رنج دستفروش
به دستچین سبدهای غرق نارنگی
بهوقت حادثه ما هردو سنگِ زیرینیم
چه تلخ میگذرد دور آسیاسنگی
شغاد جای تهمتن نشسته، کاری کن!
شدهست آخر این شاهنامه، شطرنگی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نانونمکفروشان
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #بیدهای_بی_مجنون سرودۀ حجتالاسلام #محمدحسین_انصاری_نژاد بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️حاتم شدند اینجا نانونمکفروشان
کج میشود ترازو دست محکفروشان
گفتند بین ویلا، ازچاه و آه مولا
کی داغ لاله دارند، باغِفدکفروشان
لب تشنۀ فراتاند، این قاصدان کوفی
ظهر عطش کجایند، آبِخنکفروشان
با یک نظر هلاکاند، از عشوۀ زلیخا
این شارحان یوسف، این «هیت لک» فروشان!
ساییدهاند کشک، این عینالیقینسرایان
تا تخته است چندی دکان شکفروشان
بستند چشم ما را این کودکان دیروز
در چرخشاند دائم، چرخوفلکفروشان
پلکم پریده اما از میهمان خبر نیست
مهمانکشاند هرچند این قاصدکفروشان
هان نشنوید از نی، یک امشب ای شبانان
وقتی شریک گرگاند این نیلبکفروشان
درسنگ آسیا هم، دزدانه دست بردند
آجرشدهست نانها، داد از الکفروشان
بیش از همیشه گرم است بازار کمفروشی
خونها به شیشه کردند، این کمترک فروشان!
درکعبه بت تراشاند،این مومنان کافر
درآسمان خراشاند، بالِ ملکفروشان
بر لعبتان خونریز، پیرایهها که بستند
یک روز میشود باز مشت بزکفروشان
تحت حمایت عشق، دور از شیوخ شهریم
بیرنگ شد حنای تحتالحنکفروشان
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #شعر_و_تماشا
🔸شعرخوانی #سیدوحید_سمنانی
از کتاب #بیدهای_بی_مجنون سرودهٔ #محمدحسین_انصاری_نژاد
🔹نفس بریدهتر از پیش مانده در راهم
به جز علی، مدد از هیچکس نمی خواهم
خراب بادۂ خیامیام، ستارهشناس!
مکش به بام رصدخانۀ ملکشاهم
برو رفیق و بینداز ریسمانت را
برو که همنفس آسمان در این چاهم
هنوز میشنوم بانگ «برد، برد» تو را
که نردبان تو بودهست دست کوتاهم
در این قمار که بردی خدا کند برسی
به پای بُرد نفس گریۀ شبانگاهم
بگو کدام برادرفروش راه تو زد
بگو که تازه شود باز زخم جانکاهم
به این امید که قاضی کنی کلاهت را
به سوی عرش خدا پر نمیزند آهم
نشسته گوشبهزنگِ کدام حادثهای
که باز سر بدوانی سر بزنگاهم
مگر قرار نشد فکر پرزدن باشیم
مگر قرار نشد بین آسمان باهم
به سینه میزنی اما هنوز سنگش را
سرت به سنگ نخورد ای جنون ناگاهم؟!
تو نیستی و در این شهر، بیتو منزویام
تو نیستی و پلنگانه خیره بر ماهم
تو نیستی و از این ناکجای غربت نیز
هنوز هم که هنوز است «چشم در راهم»
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab