eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
304 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 کبوتری بفرست ( کتاب #مرور_پنجره_ها تازه‌ترین اثر شاعر باسابقه، #سیدوحید_سمنانی، است که این روزها در نمایشگاه کتاب تهران،‌ نخستین روزهای فروشش را می‌گذراند. با هم غزلی از این مجموعۀ تازه را می‌خوانیم.) برای من که پُرم از قفس پری بفرست! اگرنه... یک‌دو نفس بال باوری بفرست ! برای مشق جنون شهر جای محدودی‌ست برایم از ورق دشت دفتری بفرست! دو بغض چشم مرا میزبان باران کن تر است دامن من... دیدۀ تری بفرست! تو تا «عزیز» منی راه و چاه هردو یکی‌ست ‌چقدر منتظرم، نابرادری بفرست ! به‌رسم معجزه عیسی به مریمت دادی مرا به معجزه ای دوست! مادری بفرست! خیال خانه‌ام از نور و پنجره خالی‌ست میان«بستۀ دیوارها» دری بفرست ! *** دلم گرفته از این آسمان بی‌پیغام دلم گرفته... برایم کبوتری بفرست ☑️ @ShahrestanAdab
🔻آیینه (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب تازه‌منتشرشدۀ #مرور_پنجره_ها سرودۀ #سیدوحید_سمنانی به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است) ▪️حرف من و آیینه یک تصویر درهم بود تا بی‌نهایت گرچه روشن بود، مبهم بود «من» در خودم تکرار می‌شد، خسته از تکرار تکرار من در بهت این شفاف ماتم بود لبخند را در تکیه‌ای از اشک گم می‌کرد تقویم چشمانم که هر فصلش محرم بود می‌خواستم تا ماه را لبخند بنویسم شوقی شبیه قرص نان در سفره‌ام کم بود تقدیر گاه از پهلوی سهراب می‌جوشد گاهی از آن چاهی که در فردای رستم بود مثل تمام نخل‌ها در زیر بارغم گل‌پونه‌های شعر من آوازشان بم بود می‌خواستم تا آیه‌آیه جاودان باشم ماناترین تصویر در آیینه، آهم بود ☑️ @ShahrestanAdab
🔸مجموعه شعر سرودهٔ در پانزدهمین دورۀ جشنواره «شعر فجر» برگزیده شد. گفتنی‌ست این مجموعه شعر توسط به چاپ رسیده است. 🔹مؤسسۀ شهرستان ادب و همۀ هنرمندان همراه با این مجموعه این موفقیت را به آقای سمنانی تبریک گفته و برای این شاعر خوب کشورمان آرزوی توفیقات روزافزون دارد. 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
23.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔸شعرخوانی از کتاب سرودهٔ 🔹نگاه کن به ستاره، غروب، دریا، من به شروه‌خوانی امواج و آسمان با من نگاه کن که چگونه دوبیتی اشکم غزل‌غزل نفسم را نوشته بر دامن تو از قبیلۀ ابری، شکوفه می‌بخشی رواج می‌دهم اما تب عطش را من همیشه قاب تماشا کشید افکارم که بهت آینه را دید و حرف زد با من کسی نگاه مرا در سکوت خانه نخواند کسی ندید دلم را، ندید... حتی «من» و بغض سد صدا شد، بیا مسافر نور! از این سکوت - از این پل - عبور کن تا من دو بال سبز خودم را به شانه‌ات دادم تو از تمام قفس‌ها پریدی اما من... 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab