🔻پانزدهمین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب
🔖خلاصه:
eitaa.com/shahrestanadab/348
📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
📕پانزدهمین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی #بوطیقا در مؤسسۀ شهرستان ادب برگزار شد و محمد شمسالدینی، مجید اسطیری، مهدی خلیلی، مسعود آذرباد، محمد قصاع و محمدقائم خانی دربارۀ ژانر ادبیـعلمیـتخیلی به بحث و گفتوگو پرداختند.
خلاصه جلسه :
✔️#محمد_قصاع: «مهمترین نقطهضعف نویسندههای علمیـتخیلی امروزۀ ایرانی این است که از دنیای علم دور هستند»
✔️#مجید_اسطیری: «در کشاکش بین علم و فلسفه میتوان داستانهای خوبی در ژانر علمیـتخیلی خلق کرد»
✔️#محمدقائم_خانی: «نحوی از انحصار در ادبیات علمیـتخیلی وجود دارد که تقریباً به هیچ گفتمان دیگری اجازۀ طرح سؤال و رجوع به امکانهای آینده را نمیدهد»
✔️#مسعود_آذرباد: «اگر ژانر علمیـتخیلی چند فرزند داشته باشد، یکی از فرزندانش آینده است»
✔️#مهدی_خلیلی: «اگر نظریۀ پوپر را مبدأ تفکرمان قرار دهیم، داستان علمیـتخیلی نوعی متافیزیک است»
✔️#محمد_شمسالدینی: «قاطبۀ آیندهپژوهی دنیا دست یکسری آیندهپژوه ژورنالیست است که همهشان بر پایۀ داستانهای علمیـتخیلی جلو میروند».
▪️ گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
📕پانزدهمین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی #بوطیقا در مؤسسۀ شهرستان ادب برگزار شد و محمد شمسالدینی، مجید اسطیری، مهدی خلیلی، مسعود آذرباد، محمد قصاع و محمدقائم خانی دربارۀ ژانر ادبیـعلمیـتخیلی به بحث و گفتوگو پرداختند.
خلاصه جلسه :
✔️#محمد_قصاع: «مهمترین نقطهضعف نویسندههای علمیـتخیلی امروزۀ ایرانی این است که از دنیای علم دور هستند»
✔️#مجید_اسطیری: «در کشاکش بین علم و فلسفه میتوان داستانهای خوبی در ژانر علمیـتخیلی خلق کرد»
✔️#محمدقائم_خانی: «نحوی از انحصار در ادبیات علمیـتخیلی وجود دارد که تقریباً به هیچ گفتمان دیگری اجازۀ طرح سؤال و رجوع به امکانهای آینده را نمیدهد»
✔️#مسعود_آذرباد: «اگر ژانر علمیـتخیلی چند فرزند داشته باشد، یکی از فرزندانش آینده است»
✔️#مهدی_خلیلی: «اگر نظریۀ پوپر را مبدأ تفکرمان قرار دهیم، داستان علمیـتخیلی نوعی متافیزیک است»
✔️#محمد_شمسالدینی: «قاطبۀ آیندهپژوهی دنیا دست یکسری آیندهپژوه ژورنالیست است که همهشان بر پایۀ داستانهای علمیـتخیلی جلو میروند».
▪️ گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻«ترجمه علم است یا هنر؟» | گفتگوی شهرستان ادب با #موسی_بیدج
(مصاحبهای خواندنی از #شهریار_شفیعی)
▪️«...ببینید، اینکه ضرورت ترجمه در کجا واقع میشود، خیلی واضح است. روزگار ما روزگار رسانههای شتابان است. روزگاری که خبری پیش پا افتاده از آن سوی جهان در عرض ثانیهای به اینسو میرسد، درحالیکه قبلاً اینطور نبود. ارتباط جهان نیاز به فراتر از این هم دارد. ما وقتی علوم رو مد نظر قرار میدهیم به تکنولوژی و فناوری نیاز داریم اما در کنار اینها ـکه موضوع کار من هم هستـ ادبیات قرار دارد. ادبیات بهخاطر اینکه آیینۀ فرهنگ یک ملت و یک زبان است، میتواند تکمیلکنندۀ فرآوردههای دیگر آن ملت، زبان و فرهنگ باشد. برای مثال، اگر ما از آلمان ماشین میآوریم، میخواهیم ببینیم که آلمانیها چهطور فکر میکنند، اندیشهشان در کجاست. حالا یکی سراغ فلسفه میرود، یکی ادبیات، که من سراغ ادبیات رفتم. برای اینکه به نظر من ادبیات جامعتر است. برای مثال فلسفه، فقط به فلسفۀ آلمانی میپردازد اما ادبیات، هم دارای فلسفه است، هم جامعهشناسی، هم خودِ فرهنگ و رفتارهای یومیه و هم سلوک آدمها. همۀ اینها در ادبیات واقع میشود، پس ما نیاز داریم که به ادبیات بپردازیم. الان همۀ ما با زبانهای دیگر آشنا نیستیم، پس به یک واسطه و مدیوم نیاز داریم به نام مترجم، تا بتواند ادبیات دیگری که فرهنگ و هنرش را هم در برمیگیرد برای ما بازتاب کند، این ضرورت روزگار ماست.
ما باید آشنا بشویم، به این دلیل که میخواهیم از تجارب دیگران هم استفاده کنیم. روزگار ما خیلی سریع از دست میرود. پس ما نمیتوانیم هر چیزی را خودمان تجربه کنیم. مثل اینکه شما با ماشین به سمت مسیری حرکت میکنی که بسته است، از قضا همسایۀ شما میگوید اگر به فلان خیابان میروی بسته است. اگر جناب همسایه تجربهاش را در اختیار من نمیگذاشت بنده تا آنجا میرفتم و متوجه میشدم که بسته است و کلی از زمانم گرفته میشد. پس آشناشدن با تجربههای دیگران مهم است برای اینکه بدانیم چه طرز فکری دارند، اصلاً نسبتش با شما در چه زاویهای هست، آیا با شما خوب است یا خوب نیست. برای اینکه لازمۀ مراودات امروز ما این است که از حداقل آشناییها برخوردار باشیم. درواقع این میشود ضرورت ترجمه، به زبان ساده...»
متن کامل این گفتوگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9019
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻و دوستان همه ماندند ما بریده شدیم
(شعری میخوانید از کتاب تازه منتشر شدهی #روح_اندوهگین_یک_شاعر سرودهی #سیدرضا_محمدی)
▪️و دوستان همه ماندند ما بریده شدیم
از آن بدایت بیماجرا بریده شدیم
یکی یکی بند از پایمان گسست و سپس
شبیه مشتی خاک از هوا بریده شدیم
نه مثل چند پرنده که بی قفس گشتند
پرکپرک زده از بندها بریده شدیم
نه چند مؤمن مأیوس از تکلّم غیب
که بیدلیل شبی از خدا بریده شدیم
رها شدیم نه راه و نه نقشه و نه هدف
رها شدیم نه شاید رها، بریده شدیم
درست مثل دو کاغذپران رسیده بههم
دو نخ شدند که از هم جدا بریده شدیم
هوا پر از لبهی تیغ ها گردان بود
یکییکی همه از دست و پا بریده شدیم
تو بین ابر افتادی عجین شدی با برف
ز یاد هم هم رفتیم تا بریده شدیم
مرا تلاطم بادی کشاند شهر به شهر
برای حسرت آخر چرا بریده شدیم
تو سرد و تلخی من دربهدر تو دور...من...آه
نمیرسیم به ما دوتا...بریده شدیم
بریده یعنی با اینکه عاشقیم به هم
بریدهایم از هم نیز... یا... بریده شدیم
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 نیهیلیسم، جنگ، عشق
(یادداشتی از محمدقائم خانی)
▪️ «... جو بیدست و پا و گوش و چشم و زبان، نمایش فردی است که میتواند نزدیکترین مصداق به سوژۀ دکارتی باشد. جز اندکی از فیلسوفان و هنرمندان، بقیۀ مردم (و یا حداقل اکثریت مطلق ایشان) امکان فهم نهیلیسم سوژۀ دکارتی را ندارند؛ چرا که مشغول بودن آنها به محسوسات، آنها را از پی بردن به حقیقت ذهن ویرانگر انسان مدرن دور نگه میدارد؛ اما ترامبو با خلق شخصیت جو در این رمان، هر مخاطبی را به دنیای تاریک سوژۀ دکارتی نزدیک میکند. اگر نبود دریافتهای مستقیم حس لامسه در جو و نیز ادراکات بدنمندانۀ او از «فضا»، تاریکی مطلق سوژۀ دکارتی در جو نمایان میشد. »...
متن کامل یادداشت #محمدقائم_خانی را در پروندۀ #رمان_معناگرا در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9282
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻حتی بازارها و خیابانهای ما از دست دشمن در امان نبودهاند
(مصاحبه #محمدقائم_خانی با #مرضیه_نفری، نویسندهی کتاب #شب_های_بی_ستاره)
▪️«...داستان نوجوان، داستان تحول و کمال است. شبهای بیستاره، رمانی است که میخواهد در مورد دوران نوجوانی صحبت کند. دورانی که از ۱۰ـ۱۲سالگی تا ۱۸سالگی را در برمیگیرد. بیشترین تغییرات، تنشها، تصمیمهای مهم، محصول همین دوره است. نوجوانان در این برهه، انتخاب رشته میکنند، دوستان صمیمی خود را انتخاب میکنند و حتی ازدواج میکنند. ما سهنوجوان را در داستان میبینیم. سمانه که پایان دورۀ نوجوانی است، بالغ شده و رفتارهای پخته و کاملی از خود نشان میدهد. او ازدواج کرده و برای رسیدن به همسرش صبوری میکند و وفادار میماند. او به هیچکس جز ناصر فکر نمیکند. ستاره که در میانۀ راه است پر از سؤال و سرشار از دلتنگی، حسهای جدیدی سراغش آمده است. عشق، قصۀ ناشناختهای برای اوست و هنوز نمیداند چگونه باید آن را تجربه کند. برای درک این حس جدید، خودش را به هر درودیواری میزند. به حرفهای دوستش میرزایی گوش میدهد، درحالیکه میرزایی هم، چون ستاره نوجوان است و نمیتواند درست راهنماییاش کند و دردسرهایی جدید برای ستاره درست میشود. ستاره، منفعل نیست و نمیتواند مثل سمانه آرام باشد. سارا خواهر کوچکتر که تازه آغاز راه است و در حال گذر از کودکی به نوجوانی. نشانههای این گذر را در توجه به ظاهر، زودرنجبودن سارا میبینیم. سارا به دلیل نقصی که دارد مورد توجه پدرومادر است و ستاره از این توجه، دلگیر میشود. ستاره، کانون توجه من بود؛ چراکه سردرگم است و باید راهش را پیدا کند. در این میان بیشترین حرف را برای گفتن دارد، مثل بیشتر مردم معمولی است با ظاهری ساده و متوسط. دوست دارد زیباتر باشد تا بیشتر دیده شود...»
متن کامل این مصاحبه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9276
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پروندهکتاب «شبهای بیستاره» در سایت شهرستان ادب آغاز به کار کرد
▪️به بهانۀ نامزد شدن کتاب #شب_های_بی_ستاره نوشتۀ سرکارخانم #مرضیه_نفری ششمین پروندهکتاب سایت شهرستان ادب را به این رمان نوجوان پرمخاطب اختصاص میدهیم.
«پروندههای کتاب» عنوان یکی از سری پروندههای سایت شهرستان ادب است که در هر صفحۀ خود به یکی از کتابهای امروز ادبیات خلّاقه - اعم از شعر، مجموعهداستان و رمان - میپردازد. کتاب «شبهای بی ستاره» دومین کتاب از یک نویسندۀ خانم در انتشارات شهرستان ادب است که پروندۀ آن در معرض دید مخاطبان قرار میگیرد. پیش از این، پروندهکتاب #همه_چیز_مثل_اول_است نوشتۀ خانم #اعظم_عظیمی در سایت شهرستان ادب منتشر شده بود. اینک در ایستگاه ششم «پروندهکتاب»ها، سراغ رمان نوجوان «شبهای بیستاره» میرویم؛ کتابی که با وجود پرداختن به مقطع خاص دهۀ شصت، توانسته است توجه بسیاری از نوجوانان امروز را به خود جلب کند و آرام و آهسته در فضای ادبیات به راه خود ادامه دهد. در آخرین خبر هم این کتاب توانست در جایزۀ «پروین اعتصامی» نامزد شود.
گفتنیست «شبهای بیستاره» که توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده، دومین کتاب مستقل خانم نفری پس از «شاید عشق باشد، شاید عادت» منتشر شده در سال ۹۲ است که توسط انجمن قلم ایران به چاپ رسیده است. پیش از آن داستانهایی از خانم مرضیه نفری، در کتاب های متعددِ مجموعهداستان، منتشر شده بود.
در پروندۀ «شبهای بیستاره» به جز انتشار اخبار مربوط به کتاب، چند یادداشت و یک مصاحبۀ اختصاصی با نویسندۀ آن منتشر شده است که در زیر عناوین و آدرس این مطالب را میتوانید مشاهده کنید:
🔸حتی بازارهای ما از دست دشمن در امان نبودهاند؛ مصاحبۀ اختصاصی شهرستان ادب با مرضیه نفری، نویسندۀ کتاب
🔸در حال و هوای نوجوانی؛ یادداشت مرتضی شمسآبادی بر کتاب شبهای بیستاره
🔸لمس یک انگشت؛ یادداشت علی ششتمدی بر کتاب شبهای بیستاره
🔸رمانی برای نوجوانی؛ یادداشت فاطمه رضازاده بر کتاب شبهای بیستاره
🔸«شاخدماغیها» و «شبهای بیستاره» نامزد جایزه پروین اعتصامی شدند.
🔸نقد و بررسی رمان شبهای بیستاره در قم
برای مطالعه مطالب پرونده کتاب «شبهای بیستاره» به صفحه اختصاصی این کتاب در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید.
🔗 shahrestanadab.com/شب-های-بی-ستاره
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻کبوتر گنبد
(ضمن تبریک فرارسیدن سالروز میلاد #امام_رضا علیه السلام شعری از سرکارخانم #مریم_کرباسی در مدح ایشان بخوانید)
▪️کبوتری که به شوق تو لانه می سازد
از آسمان تو خود را جدا نمی سازد
کبوتری که تو را برگزیده هم از دور
به هر طریق دلش را روانه می سازد
همیشه آب و هوای ملایم گنبد
به حال پر زدگان زمانه می سازد
چقدر مثل من است آن کبوتر گنبد
که با زیاد و کم آب و دانه می سازد
کسی که عاشق تو...قانع است و می داند
که عشق با همه کس بی بهانه می سازد
کبوتری که شبیه من است بر گنبد
نشسته است و برایت ترانه می سازد
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻مشروح و گزارش تصویری پانزدهمین میزگرد #بوطیقا منتشر شد.
(گفتگو پیرامون داستانهای علمی - تخیلی)
▪️«...در ایران، قبل از انقلاب، داستانهایی از این ژانر به فارسی ترجمه شدند و تأثیرات خود را هم داشتند. بعضی از آنها ترجمۀ خوبی هم داشتند، مثل "راز کیهان" یا "سهگانۀ جان کریستوفر"، "کوههای سفید"، "شهر طلا و سرب" و "برکۀ آتش". همچنین داستانهایی در مجلۀ «دانشمند» منتشر میشد که تکوتوک تألیفی هم بینشان بود. طبعاً انقلاب باعث شد تا مدتی ادبیات به یک مسألۀ ثانوی تبدیل شود، چون حرکتهای اجتماعی، اولویت پیدا کرد. با رشد دوبارۀ هنر و ادبیات، ژانر علمیـتخیلی هم مورد توجه قرار گرفت.
در مجلۀ "ادبیات داستانی" به مناسبت بیستمین سالگرد انقلاب اسلامی مقالهای نوشتم که در آن ادبیات علمیـتخیلی قبل و بیستسال بعد از انقلاب را مورد بررسی قرار دادم؛ از کجا شروع شد و به کجا رسید. از اواسط دهۀ ۸۰ در ایران جهشی در ادبیات علمیـتخیلی داشتیم. در این سالها داستانهایی طی یک موج در نشرهایی مثل افق، شقایق و پاسارگاد ترجمه و منتشر شدند. در همین دوره، علم هم در ایران ارزش و جایگاه خودش را پیدا کرده بود و همه به اهمیت پیشرفت علمی پی برده بودند. در همین سالها بین جوانها که اکثراً مخاطبان این ژانر بودند، علاقه به تألیف داستانهای علمیـتخیلی ایجاد شد. من اولین رمان علمیـتخیلیام را در نیمۀ اول دهۀ ۷۰ نوشتم. رمانی بود باعنوان "جهش؛ خاطرات روز بعد". همان زمان، فیلمنامهای هم از آن تهیه کردم که به من گفتند ۳۰۰ میلیون تومان هزینۀ ساختش است و رفت در بایگانی.
الآن به نظر من روند تألیف این داستانها خیلی خوب شده است. مسابقات داستاننویسی که برگزار میشود، ناشرانی که حاضرند ریسک مالی کنند و کتابهای علمیـتخیلی تألیفی را منتشر کنند و حتی حرکات مثبتی که در حوزۀ تصویرگری میبینیم ما را به آیندۀ این ژانر در ایران، امیدوار کرده است...»
برای خواندن متن کامل سخنانِ #محمد_قصاع، #محمد_شمس_الدینی، #مجید_اسطیری، #مهدی_خلیلی، #مسعود_آذرباد و #محمدقائم_خانی در پانزدهمین بوطیقا پیرامون داستانهای علمی - تخیلی این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9283
همچنین برای مطالعه دیگر میزگردهای بوطیقا سری به صفحه ثابت این برنامه در سایت شهرستان ادب بزنید:
🔗 shahrestanadab.com/بوطیقا
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻تب اشرافزادگی
(شعری انتقادی-اجتماعی میخوانید از #سیدعلیرضا_شفیعی شاعر توانمند شهر اهواز و از #آفتابگردان_ها ی ادوار گذشته)
▪️یادش بخیر خاطرهی ایستادگی
زندان شدیم در قفس بیارادگی
ما را که سالها غم مردم به سینه بود
مشغول کرده دغدغهی خانوادگی
بر شانهی صبور خیابان غمی گذاشت
ویراژ دادن تب اشرافزادگی
ما هم اسیر بند تجمل شدیم... آه
چندیست نخنما شده مفهوم سادگی
ما تیرهدل شدیم ولی سینهی شما
خالی مباد از تپش ایستادگی!
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻نگاهی به رمان «من گرسنهام، من تشنه» به قلم پری رضوی:
▪️«کلیدواژۀ اصلی داستان، معضل مهم و فراگیر جهان است که در سه حرف خانمانسوز خلاصه میشود؛ ف. ق. ر.
فقر، نه فقط به آن معنی که شکم یا جسممان گرسنه باشد، فقر در هر زمینهای میتواند زمینهساز مشکلات بزرگ در دنیا شود؛ فقر فرهنگی، فکری، مالی و دوراندیشی.
این واژه ابتدا در شکل گستردهتر نشان داده میشود و سپس رفتهرفته در قسمتی از آمریکای جنوبی و بعد از آن در نمونۀ کوچک جامعه، در زیرزمین نمور و بیدروپیکر، با مرگ بیرحمانۀ کارلوتا به اوج خود میرسد...
داستان از آنجا آغاز میشود که خانوادۀ سوتو بهخاطر زمستان سخت، مجبور به کوچ در قسمت پایین کوه در تپهای به نام تپۀ بُز میشوند. سه نسل بهخوبیوخوشی در این تپه روزگار میگذارنند و تعلّق آنها به این تپه بهحدی در ذهن مردم، بهطور قطعی حک میشود که آنها بدون نیاز به هیچمدرکی خود را صاحب آنجا میدانند. تااینکه با مرگ پدر خانواده و حضور غول صنعتی یخچالسازی در آنجا، ورق برمیگردد. مرد ثروتمند برای تصاحب این تپه با تطمیع و بهنوعی تهدید، آنها را از زندگی سادۀ روستایی به زندگی شهری پرتاب میکند. زنی که حتی پولشمردن هم بلد نبود، ناگهان با تلی از اسکناس روبهرو میشود و بالاخره تمام آن پول را بدون حسابوکتاب در قمار شهرنشینی میبازد و بعد از اینکه انواع حوادث ناگوار را تجربه میکند، دوباره به روستا بازمیگردد.
داستان بهصورت مدور و دایرهای شکل است. زندگی از روستا به شهر و دوباره به روستا برمیگردد.»
برای خواندن ادامهی یادداشت خانم #پری_رضوی بر کتاب #من_گرسنه_ام_من_تشنه، به سایت شهرستان ادب مراجعه کنید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9296/
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 بوی باروت، عطر عربی
( یادداشتی از آزاده جهان احمدی)
▪️ «در مجموعهداستان عطر عربی با چند مسأله مواجه هستیم. در این کتاب با تکثر ملیت شخصیتهای داستانها روبهرو هستیم؛ از ایران، عراق، سوریه، لبنان گرفته تا روسیه، افغانستان، اروپا و آمریکا. توجه نویسندۀ ایرانی به ملیتهای دیگر، نشانهای از مرحلۀ گذار و نوعی بلوغ است. نگاهی گذرا به پیشینۀ ادبیات داستانی ایران، مؤید این موضوع است که برای داستاننویس ایرانی، ملیت های دیگر موضوعیت نداشته است. اما در این کتاب، ملیت اثری ندارد و آشناییزدایی اتفاق افتاده است. از این جهت «عطر عربی» یک تجربۀ کمنظیر محسوب میشود.
تنوع دیدگاههای نویسندگان نیز از دیگر ویژگیهاست که عطر عربی را نمونۀ متمایزی میکند. تنوع دیدگاهها یعنی تنوع زاویههای مختلفی که هر نویسنده به این جنگ، نگاه کرده است؛ روایت احوال و حدیث نفس، ترس از دست دادن و انتظار همسر یک رزمنده. با اینکه پنج اثر از این مجموعه مختص به این مسأله است اما هیچیک، شبیه دیگری نیست. یا نگاه از لنز دوربین یک عکاس و حتی از زوایۀ نگاه یک داعشی.»
ادامهی یادداشت خانم #آزاده_جهان_احمدی بر مجموعه داستان #عطر_عربی را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9275/
☑️ @ShahrestanAdab