eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻پیام تسلیت #علی_محمد_مودب مدیر عامل شهرستان ادب در پی درگذشت #حسین_جلال_پور ▪️همه از خداییم به سوی خدا می‌رویم صدای حسین جلال‌پور در بندرگاه گناوه خدایی بود وقتی آمده بود به استقبال من و بچه‌هام سکوتش و نگاه صمیمی جنوبی‌اش خدایی بود دقت‌هایش و غیرتش درباره کلمه‌ها خدایی بود عشقش به ادبیات و شوقش برای ترویج کتاب‌های خوب خدایی بود صبر و سکوتش خدایی بود امروز در کوچه‌های پنج‌تن مشهد در داغ حسین گریه کردم و راه رفتم، راه رفتم و گریه کردم خدا حسین را رحمت کند این داغ را به خانواده شریفش، به علی هوشمند، به ابراهیم اسماعیلی، به حسن صادقی‌پناه و مهدی فرجی، به استاد محمدعلی بهمنی ،به محمدحسین نعمتی و همه بچه‌های شهرستان ادب، به غلامرضا طریقی و علی داودی... به همه یادش بخیرهای کنگره چهارم شعر جوان- بندرعباس - تسلیت می گویم دریای رحمت بی‌کران الهی نصیب شاعر خوش لهجه ساحل نشین ما باد فروردین ۹۸ . مشهد الرضا علی‌محمد مودب ☑️ @ShahrestanAdab
🔻۱۰ خبر از جذاب‌ترین خبرهای‌کتاب و ادبیات در سال ۱۳۹۷ (در اخبار نبشته‌است... | ویژه پرونده «سال‌نامه شهرستان ادب») ▪️ نیم دوم امسال بود که ستون #در_اخبار_نبشته_است را راه انداختیم و حالا به پایان سال رسیده‌ایم. به مناسبت نوروز فرخنده، تصمیم گرفتیم گزیده‌ای از خبرهای این ۲۴ هفته را در قالب پرونده #سالنامه_شهرستان_ادب مروری کنیم. پیش از آن، خوب است یادی کنیم از نویسندگانی که سال گذشته از دست دادیم، بخصوص #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، شاعر و طنزپرداز بی‌نظیر که روحش شاد باد. همچنین #علی_شاه_علی، نویسنده جوان و همکار و همراه شهرستان ادب و دوست عزیز همه ما که دفتر عمرش در سال‌های آغازین حیات ادبی بسته شد و خاطرات او را از یاد نخواهیم برد. برای همه درگذشتگان حوزه ادبیات از درگاه الهی طلب آمرزش می‌کنیم. به‌ویژه #حسین_جلال_پور عزیز که در آغازین روزهای سال ۱۳۹۸ از کنار ما رفت. این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10394 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻در حدیبیه (ضمن تبریک عید #مبعث پیامبر اسلام #حضرت_محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ستون داستان سایت شهرستان ادب را با یک داستان کوتاه برگزیده جشنواره خاتم از سرکار خانم #سوانا_مهرابیان نویسنده‌ی ارمنی‌تبار به‌روز می‌کنیم) ▪️«چشم‌هاش را باز کرد. لبخندی به پهنای صورت بر لبش نقش بسته بود. حس خوبی از دیدن آن رویا داشت. دیده بود با سری تراشیده و لباس سفید احرام بر تن، کلید کعبه را به دست گرفته و در مقابل آن ایستاده است. همان‌طور که دراز کشیده بود، دستی به ریش زبر و پرپشتش کشید و به فکر فرورفت. بر خلاف همیشه که برای انجام کارها با یارانش مشورت می‌کرد، محمد این بار خود تصمیم نهایی را گرفت. مطمئن بود این رویا از طرف پروردگار بر او نازل‌ شده تا بتواند شش سال پس از هجرتش با آرامش به زیارتِ خانه‌ی خدا برود. ام‌سلمه را صدا کرد و گفت: "بار سفر ببندید. می‌خواهم به زیارت کعبه بروم. قصد دارم از میان همسرانم شما را با خود ببرم. یارانم را صدا کنید تا از شرایط سفر برایشان بگویم." مسلمانان کم‌کم جمع شدند. محمد در کوچه داشت با پسربچه‌ای بازی می‌کرد. او را بر شانه‌اش سوار کرده بود و می‌دوید پسر می‌خندید و می‌گفت: "حالا شتر حالا شتر". یکی از یاران به محمد نزدیک شد و آرام در گوشش گفت: ای رسول، بچه را رها کنید. مسلمانان منتظرند...» متن کامل این داستان زیبا را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10400 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻در سالروز تولد زنده‌یاد استاد #نادر_ابراهیمی. شما را به خواندن #پرونده_پرتره_نادر_ابراهیمی در سایت شهرستان ادب دعوت می کنیم: 🔗 ShahrestanAdab.com/پرونده-نادر-ابراهیمی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 آیا پروین اعتصامی زن بود؟ (یادداشت #حسن_صنوبری دربررسی نسبت زنانگی در شعر #پروین_اعتصامی در سالروز درگذشت این بانوی شاعر) ▪️«...استاد من آن روز گفت شعر زنان با فروغ فرخزاد آغاز می‌شود. استاد گفت ما در تاریخ ادبیاتمان قبل از فروغ چیزی به نام شعر زنان و زنی که شاعر باشد و شعرش زنانه باشد نداریم. در پاسخ سخن ایشان وقتی شاگرد _که من باشم_ از پروین اعتصامی سخن گفت، استاد برآشفت و تصریح کرد: پروین اصلا زن نبود، مرد بود؛ چون شعرش مردانه بود و نتوانسته بود از سایۀ شعر مردان روزگار خود و همچنین تاریخ بیان مردانه در ادبیات کهن بیرون بیاید...» متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10402 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نفرین قنات حاج میرزا میر (این‌روزها که همه‌جا صحبت از سیل و مسئله آب است، مجموعه داستان گروهی #ویلای_کاکایی_ها بیش‌تر از قبل خواندنی شده است. مخصوصا داستانی که آقای #مهدی_کفاش در این مجموعه نوشته‌اند و اختصاصا درباره همین موضوع است. تازه‌ترین مطلب ستون داستان سایت شهرستان ادب را به این داستان خواندنی اختصاص می‌دهیم) ▪️«...نماز صبح که تمام شده‌بود یکی از خدام حرم رفته‌بود پشت بلندگو و از کسانی که ماشین‌شان را در رودخانه گذاشتهبودند؛ خواهش کردهبود که ماشینها را به سرعت از مسیر رودخانه خارج کنند. گفتهبود بارندگی زیاد است و احتمال سیل وجود دارد. همه به هم نگاه کردهبودند اما رودخانه قم با آن دیوارهای بلند و کف آسفالت همیشه خشکش را نمیتوانستند با آب خروشان و سیل تصور کنند. تا اینکه پیرمردی بلند شدهبود و گفته بود: «خدا رحمت کند آقا مرعشی نجفی را. یادش بخیر یکبار توی مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام نماز خواند تا آب رودخانه قم که طغیان کردهبود، وارد شهر نشود. هرچه کیسه سنگ و شن میگذاشتند لب رودخانه، آب بالاتر میآمد. جماعت تا این حرف پیرمرد را شنیدند همه انگار یاد چیزی افتاده باشند بلند شدند و آرام راه افتادند به سمت در خروجی شبستان. ناگهان مردی بلند شد و به سمت در شبستان دوید. جمعیت انگار دنبال بهانهای برای شروع مسابقه باشند به سمت در دویدند...» متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10404 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻#کاروان_شاعران_و_نویسندگان_جهادی (فراخوان شهرستان ادب برای اعزام شاعران و نویسندگان به مناطق سیل‌زده) 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10405 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻#کاروان_شاعران_و_نویسندگان_جهادی (فراخوان شهرستان ادب برای اعزام شاعران و نویسندگان به مناطق سیل‌زد
▪️فراخوان اردوی جهادی شاعران و نویسندگان جهت اعزام به مناطق سیل‌زدۀ غرب کشور توسط موسسه شهرستان ادب منتشر شد. متن این فراخوان به شرح زیر است: بسم الله الرحمن الرحیم الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ به اطلاع شاعران و نویسندگان گرامی و همچنین اعضای محترم دوره‌های آموزشی «آفتابگردان‌ها» و «مدرسۀ رمان» می‌رساند، نظر به مصیبت وارده بر بخشی از هم‌وطنان گرامی و صبورمان در مناطق غرب کشور و نیاز مبرم این عزیزان به همیاری همۀ گروه‌های اجتماعی، مؤسسه فرهنگی‌ هنری شهرستان ادب بنا دارد اقدام به راه‌اندازی کاروانی جهادی از شاعران و نویسندگان کشور نماید. بدین منظور از همۀ شاعران، نویسندگان و اهالی ادبیات که علاقه‌مندی و آمادگی کار جهادی و انجام فعالیت‌های خدماتی جهت گل‌روبی و پاکسازی منازل و کمک به مناطق سیل‌زدۀ غرب کشور را دارند، دعوت می‌شود تا با حضور در این کاروان و با یاری همدیگر، باری کوچک از دوش زخمی هم‌وطنان سیل‌زده‌مان برداریم. شرایط حضور در اردو به شرح زیر است: ۱. زمان اردو پنج الی هفت روز و از هفتۀ جاری خواهد بود. ۲. این اردو در مرحلۀ نخست صرفاً مختص آقایان است. شرایط مراحل بعدی متعاقباً اعلام خواهد شد. ۳. در این مرحله اولویت با افرادی است که سابقۀ حضور در اردوهای جهادی را داشته باشند. ۴. برنامۀ اردو در این مرحله صرفاً انجام امور خدماتی و کارهای یدی و در هماهنگی با گروه‌های جهادی مستقر در منطقه است. لطفا در صورت آمادگی برای حضور با شمارۀ ۰۲۱۷۷۵۳۱۸۶۶ (داخلی یک) تماس حاصل فرمایید یا از طریق پیام‌رسان‌های با شمارۀ ۰۹۱۹۰۰۲۲۱۹۴ در ارتباط باشید. اخبار و جزئیات بیشتر در این زمینه از طریق سایت شهرستان ادب به نشانی ShahrestanAdab.com اطلاع‌رسانی خواهند شد. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 رجب بیرون شد و شعبان درآمد (ماه رجب جای خود را به ماه داد، ماهی سراسر سرور و شادی و ماه اعیاد اهل بیت. ضمن تبریک این ماه برای شما دوستان عزیز، ابیاتی می‌خوانیم از جناب به مناسبت شروع شعبان و پایان رجب.) ▪️ رجب بیرون شد و شعبان درآمد برون شد جان ز تن، جانان درآمد دم جهل و دم غفلت برون شد دم عشق و دم غفران درآمد بروید دل، گل و نسرین و ریحان چو از ابر کرم باران درآمد دهان جمله غمگینان بخندد بدین قندی که در دندان درآمد چو خورشیدآدمی زربفت پوشد چو آن مه‌روی زرافشان درآمد، بزن دست و بگو ای مطرب عشق! که آن سرفتنه پاکوبان درآمد همه عمر گذشته بازآید چو این اقبال جاویدان درآمد چو در کشتی نوحی مست خفته چه غم داری اگر طوفان درآمد ☑️ @ShahrestanAdab
🔻اولین جلسه #یکشنبه_های_داستان در سال ۱۳۹۸ امروز از ساعت ۱۶ با حضور استاد #مجید_قیصری در موسسه شهرستان ادب برگزار می‌شود ▪️حضور برای عموم دوست‌داران ادبیات داستانی آزاد است ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مشروح و گزارش تصویری #میز_نقد #وضعیت_بی_عاری اثر #حامد_جلالی 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10347 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 ایران من! تو کشتی نوحی (شعری از در همدردی با سیل‌زدگان کشورمان) ▪️ بسیار بار آب گذر کرد از سرش شیراز ماند و چشمۀ الله اکبرش شیراز ماند و حافظ و سعدیه و ارم شیراز ماند و شاه‌چراغ منورش سعدی! سلام بر تو و اندیشه‌های تو قربان کشوری که تو باشی سخنورش سیلی رسید و دشت گلستان فرو نشست دریا شد، ایستاد ببین در برابرش هر هفت‌سین سفرۀ ما سیل شد دریغ هر میوه زهر بود که کردیم نوبرش کارون خروش کرد و دز و کرخه پر کشید پلدختری شکست و جدا شد ز مادرش دزفول و شوش و خاک حمیدیه غرق آب گویی دوباره یورش بعث است و لشکرش هر کس نبست دور دلش سد آهنین سیلاب شد سکندر و زد تیغ بر سرش بی‌توشه هر کسی که به ره زد، ز راه ماند سیل ایستاد ناگاه اندر برابرش هر کس که خانه کرد به پا در مسیر سیل جز سختی و دریغ نگردد میسرش سیل آمده‌ست، این‌همه اسباب را بهل جان را بگیر بر کف و دل را برون برش بیچاره آن که کودک و زن را رها کند بهر نجات استر و گوساله و خرش بیچاره‌تر کسی که نفهمید و خواب ماند سیل آمد و شبانه فرا رفت از سرش سی سال سیل آمد و سی سال زلزله بیچاره آن که درد و بلا نیست باورش سیلاب امتحان بلا بود، دوستان! آب است و رحمت است به سیلاب و جوهرش سیلاب مثل نفس حرامی‌ست، سرکش است ما را نصیبه زهر شد آوخ ز شکرش سیلاب مثل ماری‌ست پر زهر و پر خطر زهرش گرفت باید و بشکست چنبرش هر کس که چشم بست بر این، عمر او حرام هر کس که فکر خویش کند خاک بر سرش چونان سپند سوخته ماندیم و سوختیم در آتش گداخته و سرخ مجمرش دزدی ز حد گذشته و هر کس که دیده‌ام یا دزد بوده است خودش یا برادرش شاعر! به زخم‌های وطن، زخم نو مزن! شعری بخوان چنان که نسازی مکدرش با سرد و گرم و خشکی و اندوه ساختیم مثل گون که ساخت به رزق مقدرش چیزی به جا نمانده، ز دنیا مبند دل بر قصر قیصریه و بر قصر قیصرش بر حلم و علم، ای وطن من سلام کن! ایران من چو کشتی و صبر است لنگرش ایران من چو کاوۀ آهنگر است با نخل و بلوط و کاج و کنار و صنوبرش ایران من! تو کشتی نوحی که مانده‌ای در این‌همه بلایا سخت است باورش فیروزۀ نجابت و یاقوت اعتقاد! دنیاست حلقه‌ای و تویی گوهر و درش دنیاست مجمری و تویی شعلۀ امید با عود و کندری که تو کردی معطرش بادا هماره قسمت این کشتگان بهشت بادا همیشه روزی‌شان حوض کوثرش یاد آیدم ز لاله‌رخان شهید عشق هر صبح وقت دیدن گل‌های پرپرش یاد آیدم از آن همه سر روی نیزه‌ها وقت شفق که خون چکد از کاسۀ سرش نام حسین(ع) و نام علی(ع) آورم به لب فردا چو سر برآورم از خاک محشرش دستور آب‌های جهان دست فاطمه‌ست فرمان خاک با اسدالله حیدرش مانند شیر در نفسی رام می‌شود بر سیل اگر اشاره کند خواجه قنبرش در گرمگاه حادثه دل را رها مکن بسپار دل به زادۀ موسی‌بن‌جعفرش ☑️ @ShahrestanAdab
🔻https://www.instagram.com/p/Bv_RxZRHXCQ/ ▪️تصاویری از کارگاه #یکشنبه_های_داستان موسسه شهرستان ادب، با حضور استاد #مجید_قیصری یکشنبه هجدهم فروردین‌ماه (اولین جلسه در سال ۱۳۹۸) ☑️ @ShahrestanAdab
🔻از تهران تا فرانکفورت (یادداشت #آزاده_جهان_احمدی بر کتاب #کافه_خیابان_گوته در پرونده‌پرتره‌ی #حمیدرضا_شاه_آبادی) ▪️«...یکی از مهم‌ترین مسائل در روایت‌گری داستان، نقطۀ آغازین و گره‌گشایی در پایان کتاب است. نویسنده در ابتدای داستان با ارائۀ سرنخ‌هایی مناسب، مخاطب را جذب داستان می‌کند. گره‌گشایی که در فصل آخر کتاب به‌وقوع پیوسته، حرفه‌ای و هنرمندانه است به‌گونه‌ای که مخاطب در پایان کتاب به پاسخ بسیاری از معماهای ایجاد شده در ذهنش دست پیدا می‌کند. اگرچه به‌لحاظ محتوا پایان کتاب تلخ است و به شکل غریبی کیانوش مستوفی از خودش انتقام می‌گیرد، اما از نظر تکنیک روایت و گره‌گشایی، قابل قبول است. همچنین باید به عدم روایت خطی داستان اشاره کنیم. در این‌کتاب با یک‌روایت عادی روبه‌رو نیستیم این‌چنین که داستان و حوادث از نقطۀ الف شروع ‌بشود و بعد به نقطۀ ب برسد و سپس مرحله‌به‌مرحله براساس توالی زمانی، داستان بازگو شود. در این‌کتاب همواره با شکست زمان روبه‌رو هستیم...» ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10413 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻سین هشتم | داستانی از #يوسف_قوجق (یوسف قوجق نویسنده‌ی گلستانی، به تازگی داستان کوتاهی در همدردی با هم‌استانی‌ها و هم‌وطنان سیل‌زده‌ی خود نگاشته‌ و به صورت اختصاصی در اختیار سایت شهرستان ادب قرارداده‌است. شما را به خواندن این داستان تازه و منتشرنشده دعوت می‌کنیم) ▪️«هنوز تبر را از دست تاقان‌آقا نگرفته بودند و نکشیده بودند داخل خانه، که خبرش به همه جای روستا رسيد. زن خانۀ دیواربه‌دیوار حیاطشان، «بیکه‌دایزا»، همۀ صداها را شنیده بود و همه چیز را دیده بود. دیده بود که مردهای روستا، هراسان، از بالای پرچین پریده بودند داخل حیاط تاقان‌آقا و دستپاچه دویده بودند سمت پشتۀ هیزم‌ها. حتی این را هم دیده بود که مرد خانه‌اش زودتر از دیگران رسیده بود پیش تاقان‌آقا، زیر بغلش گرفته بود و به کمک مردهای دیگر، بلندش کرده بود و برده بود داخل خانه. همان موقع، برق از چشم بیکه‌دایزا پریده بود. توی دلش خالی شده بود. بی‌معطلی، پا کشیده بود و رفته بود به خانۀ آن‌طرف‌تر. رفته بود پیش آق‌قیز. نفس‌زنان و هُل خورده، یقۀ خودش را کیپ گرفته و گفته بود: «... بلا به‌دور خواهر! نبودی ببینی تاقان‌آقا چه کرد با پسرش! روی سگش، حسابی بالا آمده بود! با تبر بود گمانم یا با چاقو، ... درست نمی‌دانم. ...حمله کرد به پسرش!...» متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10415 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻توضیحات محمدرضا وحیدزاده درباره ▪️« مسئول «کاروان شاعران و نویسندگان جهادی» در گفت‌وگو با خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس درباره فراخوان شهرستان ادب برای اعزام شاعران و نویسندگان به مناطق سیل‌زده غرب کشور توضیحاتی داد. وی در این گفت‌وگو ضمن اشاره به اینکه موسسه شهرستان ادب اقدام به انتشار این فراخوان کرده است، بیان داشت: شهرستان ادب با توجه به نیاز مبرم هموطنان سیل زده غرب کشور این فراخوان را منتشر کرد و از اعضای دوره‌های آموزشی و برای حضور و خدمت رسانی دعوت کرد. وحیدزاده تصریح کرد: اتفاق رخ داده همه را متاثر کرده است، وظیفه دینی و انسانی ماست تا به کمک هموطنان بشتابیم، گزارش‌ها از مناطق سیل زده نشان می‌دهد شرایط وخیم است، از این رو ما نیز مانند سایر افراد جامعه تصمیم گرفتیم به اندازه وسع خود به منطقه رفته و در خدمت نیروهای جهادی باشیم...» متن کامل این خبر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10417 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻فراخوان سومین #چالش_شعر_کوتاه (با موضوع سیل‌های اخیر کشورمان و همدردی با هم‌وطنان سیل‌زده‌مان در ایران) ▪️سایت شهرستان ادب به تازگی ستونی را به چالش‌های ادبی اختصاص داده است و هربار یکی از پرونده‌های سایت یا رویدادهای مهم ادبی یا اجتماعی جهان فارسی را بهانه‌ای برای این چالش‌ها می‌کند. در سومین چالش ادبیاتی شهرستان ادب به بهانه سیل اخیر که بسیاری از استان‌های ایران عزیز را گرفتار خود کرده است از شما دعوت می‌کنیم تک‌بیت، دوبیتی، رباعی و شعر نوی کوتاه خود یا دیگران را (با ذکر نام شاعر) با موضوع سیل‌های اخیر کشورمان و همدردی با هم‌وطنان سیل‌زده‌مان برای ما بنویسید. گزیده‌ای از بهترین‌های این چالش در سایت شهرستان ادب نیز منتشر می‌شود. 🔸شعرهای کوتاهی که به نظرتان زیباست را در در بخش‌کامنت‌های همین‌ مطلب در سایت شهرستان ادب یا به نشانی ادمین کانال تلگرام (@shahrestaneadab) برای ما بنویسید. 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10416 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻جان، فدای تو | قصیده‌ی زیبای #امیری_فیروزکوهی برای امام حسین علیه‌السلام (ضمن تبریک فرارسیدن سالروز میلاد سرور آزادگان #امام_حسین علیه‌السلام شما را دعوت می‌کنیم به خواندن قصیده‌ای زیبا از شاعر بزرگ کشورمان زنده‌یاد استاد سیدکریم امیری فیروزکوهی در ستایش امام سوم شیعیان) ▪️«ای دل به مهر داده به حق، دل، سرای تو وی جان به عدل کرده فدا، جان، فدای تو ای کشتهٔ فضیلت، جان کشتهٔ غمت وی مردهٔ مروت، میرم به پای تو محبوب ما، گزیدهٔ حق، صفوهٔ نبی‌ست مفتون تو، فدایی تو، مبتلای تو از بس که در غم دل مظلوم سوختی یک دل ندیده‌ام که نسوزد برای تو چرخ کهن که کهنه شود هر نوی از او هر ساله نو کند ره و رسم عزای تو هر بی‌نوا نوای عدالت ز تو شنید برخاست تا نوای تو از نینوای تو برهان هستی ابدی، شوق تو به مرگ میزان ادّعای نبی، مدّعای تو روی تو از بشارت جنت به روشنی‌ست آیینه‌ای تمام‌نمای از خدای تو...» متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10418 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 چه زیباست تروریسم! (سومین روز شعبان، روز میلاد امام حسین (علیه‌السلام)، به نام روز نامگذاری شده است. نیروهایی که رهبری در سخنان خود با عنوان «پاسداران این انقلاب اسلامی» از آنان یاد کرده است و همواره از سوی معاندان و دشمنان این نظام، مورد هجمه قرار گرفته‌اند. آخرین تلاش مذبوحانۀ دشمن «تروریست» شمردن نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که روز گذشته توسط رئیس جمهور آمریکا طی یک بیانیه اعلام شد. به بهانۀ روز پاسدار و بزرگداشت این مقام، شعری می‌خوانیم از ، شاعر مطرح سوری،‌ که گوییا جوابیه‌ای است به این اقدام ابلهانۀ رئیس جمهور آمریکا.) ▪️ما به تروریسم متهم هستیم، اگر دفاع کنیم از گل... و از زن و از قصیدۀ بی‌گناه و آبی ِآسمان ... ما به تروریسم متهم هستیم، اگر نخواهیم بمیریم زیر بلدوزرهای اسرائیلی که خاک ما را زیر و رو می‌کند، تاریخ ما را زیر و رو می‌کند، انجیل ما را زیر و رو می‌کند، قرآن ما را زیر و رو می‌کند، خاک پیمبران ما را زیر و رو می‌کند اگر گناه ما این است، چه زیباست «تروریسم»! * ما به تروریسم متهم هستیم، اگر نخواهیم نابود شویم به دست مغولان... و یهودی‌ها و بربرها؛ اگر سنگی بیندازیم به شیشۀ «شورای امنیت» که قیصر بزرگ بر آن احاطه یافته‌ست ما به تروریسم متهم هستیم، اگر مذاکره با گرگ را نپذیریم و دست یاری ندهیم به ... امریکا دست یاری علیه فرهنگ بشر به آن بی‌فرهنگ!... علیه تمدن‌های امروزی به آن بی‌تمدن! امریکا... ساختمان عظیمی است که دیواری ندارد! *** موافقم‌ با تروریسم با هر چه شعر و نثر و دندان در دهان دارم تا زماتی که دنیای جدید دربست در اختیار قصاب است! موافقم با تروریسم تا زمانی که دنیای جدید ما را در گونۀ «گرگ‌سا‌نان» طبقه‌بندی کرده است. موافقم‌ با تروریسم تا آن زمان که مجلس سنای آمریکا حساب اعمال را رسیدگی می‌کند و کیفر و پاداش مقرر می‌دارد. موافقم‌ با تروریسم تا زمانی که دنیای جدید میان امریکا و اسرائیل عادلانه تقسیم ‌شده است. ما به تروریسم متهم هستیم، اگر مخالفت کنیم با زمانه‌ای که در آن امریکای مغرورِ ثروتمندِ قدرتمند «مترجم رسمی زبان عبری» شده است! ما به تروریسم متهم هستیم، اگر گُلی بیندازیم بر روی قدس و الخلیل یا به غزه و ناصره اگر آب و نان ببریم به حلقۀ محاصره! ما به تروریسم متهم هستیم، اگر مرتکب حرفۀ فرهنگ شویم، اگر کتاب‌های فقهی و سیاسی بخوانیم، اگر خدای بزرگ خود را یاد کنیم، اگر سورۀ «فتح» را تلاوت کنیم، و اگر به خطبۀ جمعه گوش سپاریم؛ در لیست حامیان تروریسم قرار می‌گیریم! ما به تروریسم متهم هستیم، اگر دفاع کنیم از زمین و از کرامت خاک... ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 کهنگی کلمه‌ها، رکودِ تاریخ (#کلمه_ها_و_ترکیب_های_کهنه اثری است از #محمدحسن_شهسواری، نویسندۀ توانای معاصر. #محمدقائم_خانی در یادداشتی به بررسی مفاهیم سنت و مدرنیته در این کتاب پرداخته است.) ▪️ «کلمۀ «کهنه» در نام مجموعه داستان محمدحسن شهسواری، صرفاً تمهیدی برای آشنایی‌زدایی نیست تا عبارت آشنای «کلمه‌ها و ترکیب‌های تازه» را به عنوان کتاب « کلمه‌ها و ترکیب‌های کهنه» تبدیل بکند؛ بلکه منظری است برای نگاه کردن به وضعیت امروز ایران، به اهمیت تاریخ در شناخت خود، به جایگاه خطیر کلمه در هستی ما و به بحرانی که ما ایرانیان با آن درگیر هستیم؛ کهنگی. این مجموعه شامل هشت داستان است که به هم مرتبط هستند. این هشت داستان را می‌شود در سه دسته جا داد؛ سه داستان ابتدایی در یک حال و هوا خلق شده‌اند: احساس غم لطیف، بلوغ، پایانه. سه داستان بعدی نقبی هستند به زمانی که متفاوت است با دستۀ اول: عشق، غریبانه، کمی آن‌طرف‌تر مادر روی پله‌ها و دو داستان پایانی دوباره دسته‌ای هستند شبیه دستۀ اول: ملال، تربیت صحیح پسرم... » ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10421 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«روزهای جوانی» به روایت #جولین_بارنز (هفدهمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب های سایت شهرستان ادب را به رمانی از نویسندۀ انگلیسی، جولین بارنز،‌ اختصاص داده‌ایم؛ رمان «درک یک پایان». شما را به خواندن مقدمه‌ای دربارۀ این اثر و سپس صفحه‌ای از آن دعوت می‌کنیم: #درک_یک_پایان مهمترین اثر جولین بارنز نویسنده شناخته شده و پرکار انگلستانی است.) ▪️«پا که به سن می‌گذارید، انتظار کمی آسایش دارید، نه؟ فکر می‌کنید استحقاقش را دارید. به هر حال، من این‌جور فکر می‌کردم. ولی بعد می‌فهمید که زندگی پاداش شایستگی سرش نمی‌شود. همچنین، جوان که هستید، فکر می‌کنید می‌توانید درد و رنج پیری را پیش‌بینی کنید. خود را در عالم خیال تنها می‌بینید – طلاق گرفته‌اید، شوهر از دست داده‌اید، بچه‌ها بزرگ شده‌اند و به راه خود رفته‌اند، دوستان یکی یکی می‌میرند. نبودِ مقام و منزلت به ذهنتان می‌آید، نبود هوا و هوس – و هوس برانگیزی. چه بسا از این هم پیشتر بروید و تصور کنید در شُرف مرگ هستید، که هرچه‌قدر هم دوست و رفیق داشته باشید، باید تنها با آن روبه‌رو شوید. ولی اینها همه آینده‌نگری‌ست. کاری که ما باید بکنیم و نمی‌کنیم آن است که ضمن نگاه به جلو به این فکر کنیم که از آن نقطه‌یِ آتی به عقب نگاه می‌کنی. احساس‌های تازه‌ای را که زمان می‌آورد بیاموزیم. برای مثال، درک کنیم که هرچه گواهان زندگی ما از میان می‌روند، تایید کمتر می‌شود، و این از یقینِ ما که کی هستیم و کی بوده‌ایم می‌کاهد...» ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10414 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻صیّادی ماهر در جویی حقیر | چهار دهه داستان‌نویسی در چند برداشت کوتاه (یادداشتی از ) ▪️«یکی از مهم‌ّترین زنان داستان‌نویس ایرانی در سال‌های پس از انقلاب "شیوا ارسطویی"، متولد سال ۱۳۴۰ در تهران است. ارسطویی با انتشار رمان "او را كه ديدم زيبا شدم" در سال ۱۳۷۰ خود را به‌عنوان یک چهرۀ جدّی به ادبیّات داستانی ایران معرفی کرد. وی چند سال پیش در گفتگویی به نقش مهم "رضا براهنی" در دیده شدن نخستین اثرش اشاره کرد و گفت: "اخیراً كه این كتاب را برای تجدید چاپ غلط‌گیری می‌كردم, یادم افتاد كه آقای براهنی - یادشان بخیر- جلسه‌ای برای این كتاب گذاشته و همة نویسنده‌ها را دعوت كرده بودند. با خودم گفتم من چقدر نویسندة خوش‌اقبالی بودم؛ چون این اتّفاق برای اولین كتاب هیچ نویسنده‌ای نمی‌افتد. صحبت‌های آن جلسه باعث شد مجموعة "آمده بودم با دخترم چای بخورم"‌ نوشته شود. من این مجموعه را از لحاظ تجربه از كار اوّلم جلوتر می‌بینم. ویژگی کتاب "او را كه دیدم..." این بود كه جریان تازه و خاصّی ایجاد كرد كه شاید ویژگی كم اهمّیّتی هم نبود. امّا به گمانم اگر الان می‌خواستم دوباره آن را بنویسم جور دیگری می‌نوشتم. در آن كتاب، الگو خیلی توی چشم می‌خورد. كاملاٌ معلوم است كه برش خورده و فرم، خیلی خودنمایی می‌كند. مشخّص است كه نویسنده، تكنیك بلد است و تكنیك خودش را به رخ می‌كشد. بعداً یاد گرفتم چطور تكنیك را در نوشته‌هایم محو كنم تا خواننده با متن احساس صمیمیّت كند. گرچه تغزّلِ جاری در "او را كه دیدم..." تا حدّ زیادی از دو سرنوشت منفی نجاتش داد: یكی فرمالیسم محض و یكی هم سانتی‌مانتالیسم!" در ادامۀ این یادداشت قصد داریم ببینیم آیا ارسطویی در مسیر داستان‌نویسی‌اش موفّق شد از دام "فرمالیسم محض" و "سانتی‌مانتالیسم" بگریزد یا نه؟!...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10420 ☑️ @ShahrestanAdab