eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
304 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻دریغا! صبح فردا! (ضمن عرض تسلیت در شب شهادت امیرالمؤمنین، حضرت علی علیه‌السلام، ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از زنده‌یاد استاد #غلامرضا_شکوهی در رثای ایشان به‌روز می‌کنیم) ▪️چو بر آیینۀ خورشید می‌شد بغض شب پیدا به نبض سینۀ مهتاب دیدم تاب و تب پیدا دریغا! صبح فردا از «غم بدورد» خواهد شد غمی سنگین به دل‌های یتیمان عرب پیدا... طلوع سجده‌اش را آیه‌ای از خون تلاوت کرد کسی که شد به قلب کعبه در ماه رجب پیدا پس از کوچ تو از پس‌کوچه‌های شهر، می‌گردد چراغ اشک روی سفره چون، نان و رطب پیدا... علی! بعد از حضور خطبه‌های گرم و شیوایت! زمان هرگز نخواهد کرد سطری از ادب پیدا #امام_علی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻رمان «رمق» اثر تازه مجید اسطیری در حال و هوای فوتبال و سیاست منتشر شد ▪️رمان اثر تازه در منتشر شد. این رمان روایت سرگشتگی‌های جوانی به نام رئوف است که ورزشگاه امجدیه تهران مامن تنهایی‌های اوست. رمان "رمق" در بستر بازی‌های فوتبال جام ملت‌های آسیا در سال ۱۳۴۷ روایت می‌شود و با بازی فوتبال ایران و اسرائیل به پایان می‌رسد. همان بازی تاریخی که در ورزشگاه امجدیه (شیرودی کنونی) برگزار شد و با پیروزی تیم ملی کشورمان خاتمه یافت. نویسنده از دل ماجراهای این داستان فوتبالی، به وضعیت فرهنگی آن سال‌ها از جمله پدیده هیپی‌گری نیز می‌پردازد. گفتنی‌ست این رمان در یازدهمین جشنواره داستان انقلاب مورد تقدیر واقع شد. «رمق» دومین کتاب مجید اسطیری و اولین رمان این نویسنده است. او پیش از این مجموعه داستان را منتشر کرده بود. انتشارات «شهرستان ادب» این رمان را در ۱۶۸ صفحه و با قیمت ۲۵ هزار تومان روانه بازار کتاب کرده است. برای خواندن متن کامل این خبر به سایت شهرستان ادب مراجعه نمایید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10587 🔸لینک خرید کتاب «رمق» از فروشگاه اینترنتی ادب بوک: 🔗 adabbook.com/رمق ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مروری بر همه کتاب‌های (یادداشتی از در پروندۀ اختصاصی ) ▪️توجه! توجه! نویسنده‌‌ای لای داستان‌هایش گیر کرده است «شاید بد نباشد به رسم تمام زندگی‌نامه‌ها، معرفی احمد اکبرپور را هم با این جمله آغاز کنیم که او در سال ۱۳۴۹ در لامردِ استان فارس به دنیا آمد. تا زمان دبیرستان در همان منطقه ماند و بعد به شیراز و بعدتر به جهرم رفت. با شروع تحصیل در رشته‌ی روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، راهی تهران شد و از همان موقع بود که به ادبیات، البته بیشتر از نوع شعر، علاقه‌مند شد. البته علاقه‌ی او به شعر چندان هم دوام نیاورد و پس از انتشار یک مجموعه شعر به نام "مردمان عصر پنج‌شنبه" اکبرپور تصمیم گرفت داستان‌نویسی را جدی‌تر بگیرد و در این زمینه به صورت حرفه‌ای فعالیت کند. در حقیقت می‌توان گفت اکبرپور اگرچه شاعر، نویسنده، تهیه‌کننده و طنزپرداز است، او را بیشتر به عنوان نویسنده‌ی کودک و نوجوان می‌شناسند. چرا که نه تنها آثار کودک و نوجوان او از نظر کمیتی بر دیگر آثارش پیشی گرفته، بلکه از نظر کیفی نیز جوایز ملی و بین‌المللی فراوانی را برایش به ارمغان آورده و او را به نویسنده‌ای سرشناس در این حوزه تبدیل کرده است...» برای خواندن متن کامل این یادداشت به سایت شهرستان ادب مراجعه نمایید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10589 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻شب قدر (ستون شعر و پرونده #رمضانیه سایت شهرستان ادب را با شعری از #محمدکاظم_کاظمی در حال و هوای شب‌های قدر به‌روز می‌کنیم) ▪️شب قدر است، شود سال دگر زنده نباشی سعی کن ای پسر خوب که شرمنده نباشی دختر خوب! تو کم از پسر خوب چه داری؟ سعی کن پیش برادر که سرافکنده نباشی بنده‌ی منتخب حضرت رحمان که نبودی می‌شود حداقل بنده‌ی یک بنده نباشی... ـ پدرم! حرف شما خوب، ولی می‌شود آیا این قدر خشک و نصیحتگر و یک‌دنده نباشی؟ فکر پرونده‌ی مایی؟ دمتان گرم، ولی ما نگرانیم شما «فاقد پرونده» نباشی شب قدر است، تو صد سال دگر زنده بمانی و به شطرنج جهان، مهره‌ی بازنده نباشی صد شب قدر دگر می‌رسد و می‌رود اما اوج شرمندگی این است که شرمنده نباشی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«تک‌بیت‌های زیبای شب‌های قدر» ▪️ #صائب تا کدامین دل بیدار مرا دریابد چون شب قدر نهان در رمضانم کردند ▪️ #نظامی امشب شب قدر توست بشتاب قدر شب قدر خویش دریاب ▪️ #سلمان_ساوجی گیسوی تو شب قدرست و در او منزل روح خود که داند به جهان قدر شب گیسویت ▪️ #حافظ آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است ▪️ #مولوی شب قدرست وصل او، شب قبرست هجر او شب قبر از شب قدرش کرامات و مدد بیند ▪️ #علی_معلم_دامغانی شب‌ها شباند و قدر شب عاشقانه‌هاست عالم فسانه، عشق فسانهی فسانه‌هاست ▪️ #علیرضا_قزوه دلم تنگ است و دلتنگاند دلتنگان و دل‌ریشان شب قدر است، لبخندی بزن مولای درویشان ▪️ #مرتضی_امیری_اسفندقه شب قدر است و من چنین بیتاب افتتح یا مفتح الابواب #رمضانیه ☑️ @ShahrestanAdab
20.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻شعرخوانی #حسین_علیپور در محضر رهبر انقلاب (گزیده شعرخوانی‌های دیدار) #دیدار_شاعران_با_رهبر_انقلاب ☑️ @ShahrestanAdab
🔻دیلماج؛ مترجم شکست زبان روشنفکری (یادداشت بر کتاب در پرونده‌پرترۀ ) ▪️«...باری باید دربارۀ رمان دیلماج سخن بگویم؛ رمانی تاریخی که زبان روشنفکری را به تجربه می‌نشیند. هرچند طول و عرض این خاک بارها این حدیث غلط را آزموده، اما آزمودن به طریق رمان چیز دیگری‌ست. نسبتی که رمان‌نویس با رمان دارد، با نسبتی که خوانندۀ رمان با رمان دارد، بسی متفاوت است. شکستی که در رمان به نمایش گذاشته می‌شود، می‌تواند موجب تذکر خواننده شود. البته هنر رمان باید به تمامیت خویش ظاهر شود؛ نه پشت داستان، دروغی باشد و نه هدایت انسان‌ها. بلکه تنها و تنها جلوی روی آن‌ها نهادن امکاناتی که داشته‌اند و می‌توانند داشته باشند. اما رمان و تاریخ و تجربۀ دیگربارۀ تاریخ در رمان خطی ظریف است که وانگهی کج‌سلیقگی نویسندۀ آن می‌تواند اثری زشت بیافریند...» متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10559 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻ناگه غروب کدامین ستاره | داستان کوتاهی از #راضیه_تجار ▪️«آقاجان مرده بود؛ چراکه مدت‌ها بود عینک پنسی‌اش روی طاقچه بود. با شعاع‌هایی از شکستگی که در شیشۀ سمت راست آن افتاده بود و بر کلاه شاپویش هم، سوراخی که مثل خوره پیش می‌رفت و هر روز بزرگتر از روز پیش می‌شد. برای همدم، باور این اتفاق چندان هم دشوار نبود. مگر نه این‌که یاس دیواری خشک شده بود و به جان گلابی پیوندی باغچه شته افتاده و پله‌های زیرزمینی که آب باران سست‌شان کرده بود، فرو ریخته بود. به‌همین‌دلیل ساعت‌ها روی مبل چرمی پای‌کوتاه یادگار او می‌نشست و به همۀ روزهایی که پر شده از یادش بود، فکر می‌کرد. آقاجان همیشه همین‌جا می‌نشست، درست همین‌جا. بر تشکچۀ پنبه‌ای مربع‌شکلی که رویه‌ای چهل‌تکه داشت و روی مبل جاسازی شده بود و به رادیوی فادای سبز کوچک دوموجش گوش می‌داد. بی‌آن‌که همدم را ببیند و یا صدایش را بشنود...» ادامه این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10591 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻خطابۀ شعر و میراث مشروطه | دربارۀ کتاب #ای_نشسته_صف_اول (به قلم #محمدقائم_خانی) ▪️«ادبیات معاصر ایران – به هر دلیل که باشد – نگاه ما را به جهان شکل داده است، پس بر آنچه بر ما رفته است یا می‌رود، نویسندگان و شاعران، نمایشنامه‌نویسان و حتی مترجمان ادبی مسئولند. در بسیاری از موارد این مسئولیت تحت عنوان تعهد در ادبیات مورد بحث قرار می‌گرفت و موافقان و مخالفانی را در جامعه و اهل ادب برمی‌انگیخت. اما خود مسئولیت‌پذیری مورد طعن و کنایه قرار نمی‌گرفت. منتها با تغییر فضای جهانی (پس از فروپاشی شوروی) در داخل کشور نیز فضا دگرگون شد و تعهد ادبیات در دهۀ هفتاد و هشتاد مورد حمله قرار گرفت. این حملات چنان شدید بود که منجر به پرورش نسلی از شاعران و نویسندگان شد که هرگونه مسئولیت‌پذیری را ضدیت با ذات هنر و ادبیات می‌انگاشتند. شرایط چنان سخت شد که بسیاری از دستاوردهای ادبیات دورۀ جدید کنار گذاشته شد و نوعی از ادبیاتِ بی‌اثر پس از صفویه (این بار اما در راه تقلید محض از گونه‌های ادبی غربی) به جامعه بازگشت. انگار نه انگار که آن همه چهرۀ بزرگ ادبی نسل‌اندرنسل زحمت کشیدند تا ادبیات در کانون تحولات قرار بگیرد و بر حوزه‌های متعدد زندگی نخبگان و عوام اثر بگذارد. تا پیش از قرن نوزدهم و به‌ویژه عهد ناصرالدین‌شاه، ادبیات التفاطی به جامعه و سیاست نداشت و اکثر حوزه‌های اساسی زندگی، منفک از ادبیات بود...» متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10592 ☑️ @ShahrestanAdab
15.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻شعرخوانی #عاطفه_جعفری در محضر رهبر انقلاب (گزیده شعرخوانی‌های دیدار) #دیدار_شاعران_با_رهبر_انقلاب ☑️ @ShahrestanAdab
🔻انسان‌درخت (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با سه شعر (نوخسروانی) از کتاب تازه منتشر شدۀ #رمه_در_مه سرودۀ #علیرضا_رجبعلی_زاده_کاشانی به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است) ▪️با این‌که خون‌بهای دلم زخمِ تیغ شد وز برگ‌و‌بار بوی بهارم دریغ شد انسان درخت زیسته‌ام در تمام عمر... ▪️خلوت‌گزیده‌ای‌ست ثمرداده در سکوت با سایه‌ای به قامتِ آزادگان رسا این سروِ پارسا ▪️باد بُرده خان‌ومان رنگ مُرده برگ‌وبار ما خزان و ما بهار ☑️ @ShahrestanAdab
🔻سال‌های دور از خانه | معرفی کتاب (یادداشتی از در پروندۀ اختصاصی به مناسبت ) ▪️سال‌هاست که دربارۀ جنگ و درگیری‌های فلسطین و اسرائیل می‌شنویم. آنقدر درباره‌شان ریزریز شنیدیم که برایمان عادی شد. اخبار، خبرهای کشته‌ها و زخمی‌ها را که می‌دهد دیگر چیزی ته دلمان تکان نمی‌خورد. در تمام این سال‌هایی که ما روبه‌رویی ال‌سی‌دی و ال‌ای‌دی‌هایمان لم دادیم و این اخبار را شنیدیم بر آدم‌هایی که درگیر این جنگ بودند چه گذشت؟ این آدم‌ها جنسشان از چیست که بیش از پنجاه سال است که درگیر این جنگ هستند؛ ولی هیچ‌کدامشان کوتاه نمی‌آیند؟ اصلاً حق با کدامشان است؟ با خواندن کتاب یک تکه زمین شاید بشود برای سؤال‌هایی که در تمام این سال‌ها دربارۀ اسرائیل و فلسطین پس ذهنمان نقش بسته جوابی پیدا کنیم.با خواندن این کتاب دیگر فقط یک تماشاگر از پشت ال‌سی‌دی‌هایمان نیستیم، به قلب شهر رام‌الله می‌رویم و همراه با کریم و دوستان و خانواده‌اش ماجراهایی را از سر می‌گذرانیم و همۀ اتفاقات و خشم‌ها و نفرت‌های مردم این سرزمین را با پوست و گوشت خود لمس می‌کنیم...» برای خواندن متن کامل این یادداشت به سایت شهرستان ادب مراجعه نمایید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10596 ☑️ @ShahrestanAdab