شهرستان ادب
🔻پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی در سایت شهرستان ادب گشوده شد
ای عشق همه بهانه از توست، من خامشم این ترانه از توست
آن بانگ بلند صبحگاهی، وین زمزمۀ شبانه از توست
«ه.ا.سایه»
▪️ترانه را، در معنای عام و گستردهاش، میتوان در نخستین زمزمهها و بداهههای ناخودآگاه جمعی مردمان هر سرزمین شنید. از نغمۀ لالایی مادران همیشهدلواپس در گوش فرزندان بیخواب تا هیجانههای بازیهای کودکانه. از آوازهای سوزناک چوپانی و مرثیهخوانی زنان ایل تا سرود وعیدانههای اقوام گوناگون. زمزمهای که رفتهرفته از فرد به جامعه میگراید و میبالد و تو میتوانی بر آن نام سرود، تصنیف، چامه، شروه، قول، حراره و ... بگذاری. با اینحال تعریف ترانه کار چندان آسانی نیست؛ حتی واژۀ ترانه از دیرباز تا به امروز فراز و فرودها و تحولات معنایی بسیاری را از سر گذرانده است.
شاید بتوان گفت آن ترانهای که ما امروز میشناسیم، کموبیش از زمان ساخت تصنیفهای شیدا و عارف قزوینی تحولی بنیادین مییابد و با دغدغهمندی بیشتر، رسالتی اجتماعی - سیاسی را بر دوش میکشد. گاه نیز در عین اجتماعی بودن، هویت فردی مییابد تا انعکاسدهندۀ عاشقانههای این مرز و بوم باشد. اینگونه است که همان ترانهای که پیش از این در لهجۀ آوازهخوانان دورهگرد طنینانداز میشده، بهطوررسمی در رسانههایی چون رادیو و تلویزیون قصهپردازی میکند.
پس از انقلاب اسلامی نیز ترانه در قالب سرودهای انقلابی و دفاع مقدس به حیات خود ادامه میدهد. سپس با جان گرفتن دوبارۀ موسیقی پاپ، عاشقانهها و عواطف فردی و دیگر رسالتهای اجتماعی بار دیگر در سرودههای ترانهسرایان تجلی مییابد و در کنار جریان موسیقی پاپ، جریان ساخت موسیقی سنتی و تصنیف نو نیز به حیات خود ادامه میدهد.
دایرۀ موضوعی ترانه، از دورۀ قاجار تابهامروز بسیار گسترده است. به همین سبب در نظر داریم در پروندۀ ترانه بهطوراجمالی به بررسی سیر تکامل جریان ترانهسرایی در ایران از روزگار مشروطه تا پس از انقلاب و معرفی آثار برجستۀ ترانهسرایان پس از انقلاب بپردازیم. در عین حال نقد و بررسی تیتراژهای تلویزیونی و معرفی ترانههای محلی، لالاییها وبرخی تصنیفها از دیگر مطالب این پرونده خواهد بود. در کنار این مطالب گفتگوهای اختصاصی با ترانهسرایان و ترانهشناسان روزگارمان نیز خواهیم داشت و به بررسی آماری و کیفی ترانههای ساخته شده در سالهای اخیر خواهیم پرداخت و دغدغهها و درونمایهْ سرودها و ترانههای پس از انقلاب را با مدد کارشناسان خواهیم شناخت. بدیهیست که به سبب فراگیر بودن موسیقی پاپ در ایران، تمرکز این پرونده بیشتر بر ترانههای پاپ خواهد بود. با ما همراه باشید.
شما میتوانید پیشنهادات خود را در راستای بهبود این پرونده به ایمیل shahrestanadab@gmail.com ارسال نمایید.
صفحۀ ثابت پروندۀ «ترانهخوانی» در سایت شهرستان ادب:
🔗 shahrestanadab.com/ترانه-خوانی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻چشمۀ تجرید
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #زکریا_اخلاقی بهروز میکنیم)
▪️کسی از باغ گل آهسته مرا میخواند
تا صفا، تا گل نورسته مرا میخواند
هر شب از کوچۀ خوشبوی شقایق تا صبح
کسی آهسته و پیوسته مرا میخواند
با نشاطی دگر از ناحیۀ روشن شوق
همنشین منِ دلخسته مرا میخواند
امشب از خلوت نزدیکترین خانۀ خاک
عارفی کامل و وارسته مرا میخواند...
یا رب این بانگ خوش از حنجرۀ شرقی کیست؟
چه کسی پشت در بسته مرا میخواند؟
باده نوشان سحر! چشمۀ تجرید کجاست؟
آشنایی سر گلدسته مرا میخواند
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سیری کوتاه بر ترانۀ ایران؛ از تصنیفهای عارف قزوینی تا سرودههای پس از انقلاب
(یادداشتی از #نیلوفر_بختیاری در پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی)
▪️«"ترانه" را -سوای معنای لغوی آن- چه به معنای نوعی از ملحونات، از قبیل تصنیف و سرود بدانیم و چه معادلی برای لفظ دوبیتی و خصوصاً رباعی، و چه در مفهوم امروزین، که تقریباً هرنوع شعر همراهشده با موسیقی را دربرمیگیرد، بیشک در عین مشاهدۀ دگرگونیهای لفظی، به ریشههای معنایی مشترکی میرسیم. چراکه همۀ این انواع و اقسام در نهایت آیینهای در برابر مفاهیم و عواطف انسانی ما در طول تاریخ بودهاند تا تصویری، هرچند گاه در پردۀ ابهام و غبارآلود، از حقایق اجتماعی هر دوره به دست دهند.
ترانه را از حیث مضمون میتوان به انواع عاشقانه، وصفی، حماسی، رزمی، لالایی و... تقسیم نمود. چرا که این شکل شعری در هر دورۀ تاریخی دریچهای خاص از ظرفیتهای خود به روی ما گشوده است. اما صرفنظر از سابقۀ طولانی ترانه که حتی به پیش از اسلام میرسد و در سرودههای هجایی مانی، ترانههای محلی خراسان، خسروانیها و... قابل پیگیریست، قدیمیترین تصنیفهای بهجامانده عموماً از دورۀ قاجار به بعد است. بدین ترتیب سیر ترانه به معنی امروزین را میتوان به چهار دورۀ کلی تقسیم نمود که بهطوراجمالی به معرفی شاعران هر دوره خواهیم پرداخت...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10493
☑️ @ShahrestanAdab
🔻همۀ آنچه که در جنگ گم کردهاید | یادداشت #مصطفی_مردانی بر #گوساله_سرگردان
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«"گوسالۀ سرگردان" یکی از مجموعهداستانهای قابل احترام در مورد جنگ و ویژگیهای متفاوت آن است. شاید اگر بخواهیم درونمایۀ همۀ داستانها را در یکعبارت بیان کنیم، باید بگوییم "گمشدههای متفاوت!". "مجید قیصری" در این مجموعه، داستانهایی را ارائه میدهد که همهشان از یکگمشده خبر میدهند. انگار بخشی از جنگ را ندیدهایم و حالا در دل این داستانها میتوانیم پیدایش کنیم. به ما این نوید را میدهد که اگر چیزی در جنگ گم کردهاید، شاید بتوانید وسط کلمههای این کتاب پیدایش کنید. یکی از این داستانها بهنام "فقط حرف بزن" نمونهای از کل داستان است. نمونۀ کسانی که بهدنبال گمشدهای در جنگ هستند و حالا میخواهند از زبان کسی که در بحبوحۀ اشغال خرمشهر از آنجا برگشته، نشانهای از گمشدگانشان پیدا کنند. بااینحال، گمشدن و ناپیدابودن، تنها مسألۀ این داستانها نیست...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10795
☑️ @ShahrestanAdab
🔻کتابهای #خبرهای_خوب و #دعوتنامه از #مریم_کرباسی در بیست و هفتمین نشست #یک_ماه_یک_کتاب نقد و بررسی میشوند
(روز شنبه ۲۹ تیرماه با حضور #علی_داودی، #انسیه_موسویان، #فريبا_يوسفى)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10798
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نگاه
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #به_رنگ_درنگ سروده #محمد_مرادی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️یک بغل شعر و کمی خاطره اینجاست، ببین
روز و شب دلهره در دلهره اینجاست، ببین
به زمین خیره شو ای دل، به زمان چشم بدوز
زل بزن، منظره در منظره اینجاست، ببین
سعی کن باز به دیوار مبدّل نشوی
صد نفس باغ پس پنجره اینجاست، ببین
سربه سر راز جهان خندهی مستانهی اوست
صد دهان قهقههی یکسره اینجاست، ببین
لشکر اوست که بر دشت زمان صف زده است
شک نکن، میمنه در میسره آنجاست...ببین!
☑️ @ShahrestanAdab
🔻برگۀ مأموریت | معرفی رمان #وریا اثر #سیده_زهرا_محمدی
(یادداشتی از #سعید_داودی در پروندۀ اختصاصی #ادبیات_کودک_و_نوجوان)
▪️«...ویژگی یککتاب خوب برای نوجوانان چیست؟ احتمالاً مهمترین ویژگی یکرمان نوجوان، این است که باید خطدهی داشته باشد. باید به نوجوان یاد بدهد که جامعهاش را بهتر ببیند، بهتر بیاندیشد و بهتر تصمیم بگیرد. در یککلمه باید آگاهیبخش باشد.
راوی کتاب وریا، دخترکی است جستجوگر. او که با مسألهای بهنام حجاب روبهرو شده، حالا میخواهد آن را در بوتۀ آزمایش بگذارد. میخواهد دربارۀ آن تصمیم بگیرد و آن را قضاوت کند. همۀ ما وقتی با مسألۀ جدیدی برخورد میکنیم، دست به پیشداوری میزنیم و آن را همانطوری تفسیر میکنیم که دلمان میخواهد، امّا مهمترین شرط قضاوت، دوری از پیشداوری است. (موضوعی که بهنظر میرسد ما بزرگسالها هم در آن ضعف داریم). پس از آن نوبت به جمعآوری اطلاعات و درنهایت قضاوت میرسد.
راهی که دخترک رمان وریا میرود، همین راه است...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10796
☑️ @ShahrestanAdab
🔻آمیختگی شعر و موسیقی در ایران، از هزارههای دور تا سقوط سلسلۀ ساسانی
(یادداشتی از #علی_جوان_نژاد در پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی)
▪️«تاریخِ آمیختگی شعر و موسیقی را میتوان تا هزارههایی خیلی دور ادامه داد. مثلاً میتوان دید در هزارۀ سوم پیش از میلاد، خنیاگرانی هر صبح و شام به افتخار پادشاهی عیلامی به سرود ایستادهاند. یا چند صد سال بعد هرودوت را میتوان دید که در کرانۀ رود نیل به شنیدن ترانهای آشنا نشستهاست. و این همه به آن معناست که تا سپیدهدمان تاریخ میشود در پی ردِّ پایی از آمیختگی این دو هنرِ متعالی رفت بیآنکه از یافتن ردِّ پایی قدیمیتر ناامید شد.
میتوان حدس زد شعرِ آمیخته با موسیقی یا شعر ملحون، در ابتدا بیشتر عبادی بوده؛ خواه بتپرستانه، خواه یکتاپرستانه و احتمالاً مناسک نمایشی که قبل از به قدرت رسیدن آریاییها، در خاورمیانه مرسوم بوده با موسیقی همراهی داشتهاست. به عنوان مثال میشود از مراسمی نمایشی یاد کرد که در سوگ دوموزی میگرفتند و بعدها به هیبت سوگ سیاوش بازآفرینی میشود...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10542
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نورِ تو
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #محمد_غفاری بهروز میکنیم)
▪️برای از تو سرودن، زبان ما بستهست
که در برابر تو، شعر، دست و پا بستهست
به هر دری که زدم رو به تو گشوده نشد
دلم شکسته، فقط چشم بر دعا بستهست
چگونه نور تو را پشت ابر باید دید؟
که اشک، راه تماشای چشم را بستهست
برای یاس حیاط از تو گفتم و گل داد
چه قدر غنچه به تو عاشقانه وابستهست
«دلم قرار نمیگیرد از فغان بی تو»
که راه چارهی ما بیقرارها بستهست
تو آسمان و زمینی، تو نور و باران، تو…
چهقدر از تو نشان هست و چشم ما بستهست
☑️ @ShahrestanAdab
🔻تجربۀ کارگاه داستانِ مجید قیصری | به قلم #سیدعلی_موسوی_ویری، #لیلا_بهرامی، #علیرضا_عیوضی و #الهه_هدایتی
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«...در جلسههای استاد قیصری آنقدر چیز یاد میگیرم که گاهیاوقات احساس افتقار مقدسی بر من چیره میشود؛ انگار که لباسهای کهنۀ مرا گرفته باشند و لباسهایی نو به من هدیه کنند. روند جلسهها هم برای من اینطور بوده که هربار حجم زیادی از اطلاعات مفید و متنوع از داستان گرفته تا مکاتب ادبی، همچنین پژوهشهای ادبی و حتی فیلمهایی را که جنبههای ادبی خیلی قوی دارند، بهوسیلۀ راهنمایی استاد قیصری شناختم.
روش ایشان در نقد داستانهای اعضا و حتی نقد داستانهایی که در دورۀ صدسال داستاننویسی ایران و جهان داشتیم، همیشه برایم آموزنده بود. بهعبارتدیگر چون ایشان نویسندۀ برجستهای هم هستند، معمولاً دست نویسنده (اعضای جلسه) را خالی نمیگذارند و علاوهبر بیان چالشهای داستان مورد نقد، پیشنهادهایی ارائه میدهند که خیلی از آنها را یادداشت کردهام و هنوز هم نگهشان داشتهام؛ پیشنهادهایی که موقعیت یکداستان بهظاهر ساده را به یکموقعیت جذاب و خواندنی تبدیل میکند...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10801
#یکشنبه_های_داستان
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 چرا پیرمرد و دریای همینگوی نوبل گرفت؟
(فردا زادروز #ارنست_همینگوی است. نویسندهای که اثر مشهور او #پیرمرد_و_دریا در سال ۱۹۵۴ جایزۀ نوبل را از آن خود کرد. #سعید_داودی در یادداشتی سعی کرده است به این پرسش پاسخ دهد که «چرا پیرمرد و دریای همینگوی نوبل گرفت؟»)
▪️«...پیرمرد و دریای همینگوی با معرفی شخصیت سانتیاگو شروع میشود. در همان چند صفحۀ اول ما متوجه میشویم که او پیرمردی لاغر و خشکیده است و لکههای قهوهای رنگی روی پوست صورتش به چشم میخورد. سانتیاگو ماهیگیر بدشانسی است که ۸۴ روز به دریا میرود و دستخالی از دریا برمیگردد.
اما شخصیتپردازی این کتاب یک تفاوت بزرگ با دیگر آثار کلاسیک قبل از خود دارد؛ اگرچه همینگوی به سبک آثار گذشته در همان ابتدای داستان به معرفی سانتیاگو میپردازد، امّا... سانتیاگوی واقعی را ما از دل گفتوگوهای درونی و کنش و واکنشهایش در موقعیتهای گوناگون زندگیاش میشناسیم. به همین خاطر است که وقتی رمان پیرمرد و دریا میخوانیم، تصور میکنیم که با یک ماهی واقعی، یک پیرمرد واقعی و یک دریای واقعی سروکار داریم...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10802
☑️ @ShahrestanAdab