eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
304 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻به شاعران (شعری از #محمدرضا_عبدالملکیان) ▪️جهان را به شاعران بسپارید مطمئن باشید کلمات را بیدار می‌کنند و در کرت‌ها گل و گندم می‌کارند جهان را به شاعران بسپارید بیابان و باران هردو خوشحال می‌شوند و هردو جوانه می‌زنند از سرانگشت کودکان دبستانی جهان را به شاعران بسپارید مطمئن باشید سربازان ترانه می‌خوانند و عاشق می‌شوند و تفنگ‌ها سر بر قبضه می‌گذارند و بیدار نمی‌شوند جهان را به شاعران بسپارید دیوارها فرو می‌ریزند و مرزها رنگ می‌بازند درختان به خیابان می‌آیند در صف اتوبوس به شکوفه می‌نشینند و پرندگان سوار می‌شوند و به همۀ همشهریان تخمۀ آفتابگردان تعارف می‌کنند مگر همین را نمی‌خواستید؟ پس چرا بیهوده معطل مانده‌اید؟ از تأمل و تردید دست بردارید و جهان را به شاعران بسپارید این قافیه‌های سرگردان اگر سر از صندوق‌ها در نیاورند پیر می‌شوند و پرنده نمی‌شوند و جهان بی‌پرنده جهنمی است که فقط شلیک می‌کند ☑️ @ShahrestanAdab
🔻جلسۀ «انجمن شعر شهرستان ادب»، چهارشنبه‌های به یاد ماندنی ▪️جلسۀ #انجمن_شعر_شهرستان_ادب، چهارشنبه‌های به یاد ماندنی هر چهارشنبه از ساعت ۱۷ با حضور استاد #علی_محمد_مودب، #محمدحسین_نعمتی، #محمدمهدی_سیار و... میزبان عموم شاعران و دوست‌داران ادبیات است. خیابان شریعتی - بالاتر از سه راه طالقانی - پلاک ۱۶۸ - طبقه چهارم ☑️ @ShahrestanAdab
🔻در امتداد هم | یادداشت #علی_اصغر_عزتی_پاک مدیر دفتر داستان شهرستان ادب (به بهانۀ درخشش دو رمان #مدرسه_رمان در جایزۀ جلال) ▪️امشب که ۲۱ آذرماه سال ۱۳۹۸ است، ما در جشن اختتامیۀ #جایزه_جلال آل احمد بودیم. در این شب دو تن از دوستان نویسنده‌ام جایزه گرفتند؛ یکی تقدیر شد با #وضعیت_بی_عاری و دیگری تحسین شد با #پس_از_بیست_سال. اولی #حامد_جلالی است که من از دهۀ هفتاد دوستش هستم، و دومی #سلمان_کدیور که در دهۀ نود افتخار آشنایی ‌و رفاقتش را پیدا کردم. به این دوستی‌ها افتخار می‌کنم. تبریک می‌گویم بهشان و روزهای بهتری را برای‌شان آرزو می‌کنم. در خوانشی که من دارم، این دو کتاب در امتداد هم هستند؛ بی‌این‌که نویسنده‌هاشان چنین قصدی داشته باشند و یا خبری از کار همدیگر گرفته باشند هنگام نگارش. هر دو ریشه‌های افتخارآمیز و عبرت‌آموزمان را می‌جویند و به تصویر می‌کشند تا راهی فراروی ما بگذارند برای فردا و فرداها. هر دو دغدغه‌مند هستند و هر دو از عمق جان برآمده‌اند. پس اگر که بر دل‌ها می‌نشینند و تسخیر می‌کنند برای ساعاتی خوانندگان‌شان را، حق است و اقتضای قانونی نانوشته اما مسلط. شنیدن صدای این دو نویسنده و دیگر نویسنده‌های کشورمان، با تمام تنوع و اختلاف دیدگاه‌های‌شان، بر همگان فرض است و البته برای میهن‌مان پربرکت. ممنونم از سرکار خانم #بلقیس_سلیمانی و آقایان #محمدحسن_شهسواری و #حمیدرضا_شاه_آبادی برای همراهی و راه‌نمایی؛ و از #علی_محمد_مودب برای همه چیز. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻خندۀ غمگین (چند رباعی زیبا از #زهیر_توکلی) ▪️با گریۀ ناگهان وضو می‌بخشی چشمی که تو آبرو به او می‌بخشی چشمی که هزار سو تو را می‌نگرد چشمی که به او هزار سو می‌بخشی ▪️شوری ز طنینِ این صداهاست مرا بوی تو شنیده‌ام که دریاست مرا ای باد، غبارِ من چه وزنی دارد؟ هر جا که تویی خانه همان جاست مرا ▪️همراهِ گُل و سوسن و نسرین رفته شاد آمده با خندۀ غمگین رفته ماندم که ستایشت کنم، وَرنه مرا دل رفته بسی پیشتر از این رفته ▪️ما دست و گریبان شدگان با غم خویش اصرار نداریم به بیش و کمِ خویش آونگِ میان بیم و امّیدم من ای با همه بیگانه و ای با همه خویش ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نگاهی دیگر به رمان «وضعیت بی‌عاری» (یادداشت بر رمان اثر ) ▪️«...برخی بر این گمان‌اند که هر اثری با موضوع جنگ را باید در حیطۀ آثار دفاع مقدسی گنجاند؛ فارغ از ماهیت و جهت‌گیری اصلی آن‌ و نوع نگاهی که به جنگ دارد؛ درست بر خلاف گروه دیگر که هر اثری با این موضوع و زمینۀ روایی را در صورت عدول از چارچوب‌های خشک و کلیشه‌های ذهنی خود، در دستۀ آثار ضد جنگ و سیاه قرار می‌دهند. حقیقت آن است که نسبت یک اثر با مفهوم دفاع مقدس را روح حاکم بر آن تعیین می‌کند و نه برداشت‌های شخصی از تکه‌های بُرش‌خورده و جداشده‌ای از ساختار کلی‌ اثر. «وضعیت بی‌عاری» را از این منظر باید داستانی به تمامه دفاع مقدسی نامید؛ اثری که با درک صحیح از ماهیت جنگِ تحمیل‌شده بر ملت مظلومی چون ایران، حضور در این میدان را با هدف ایستادگی در برابر دشمن متجاوز، امری قدسی می‌پندارد و با پذیرش مصائب و رنج‌های حاصل از آن، مرز سوگواری و تشفی آلام را از سیاه‌نمایی و نفی اصل جهاد، جدا می‌کند...» 🔗متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11305/ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻: «شهرستان ادب یک موسسه پرکار، موفق و انقلابی است» (یادداشتی از مدیرعامل انتشارات آستان قدس رضوی) ▪️«موفقیت‌های پرشمار مؤسسه فرهنگی-هنری شهرستان ادب که به‌واسطۀ رویکرد تحول‌گرایانۀ مدیران جوان، فرهیخته و پرتوان آن به دست آمده، این روزها بر کسی پوشیده نیست. مؤسسه‌ای که در سال ۱۳۸۹ به همت گروهی از شاعران و داستان‌نویسان نخبۀ کشور تأسیس شد و در مدت کوتاه فعالیت خود، توانست به عنوان پایگاهی برای تولید متن و تربیت استعدادهای جوان شعر کشور در حوزۀ ادبیات متعهد مطرح شود. راه‌اندازی گروه‌های شعر و داستان در مؤسسه، انتشار بیش از ده‌ها عنوان کتاب در حوزۀ شعر و داستان و اخذ جوایز بی‌شمار در جشنواره‌های معتبر ملی و عنوان ناشر نمونه، برگزاری جلسات نقد آثار و کارگاه داستان، نشست‌های تخصصی ادبی، از جمله فعالیت‌های مؤثر این مؤسسه بوده است...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11330 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻کارگاه شعر بانوان، «انجمن صبح» ▪️کارگاه شعر بانوان، #انجمن_صبح هر پنج‌شنبه از ساعت ۱۴ با حضور سرکار خانم #افسانه_غیاثوند میزبان عموم بانوان شاعر و دوست‌دار ادبیات است. خیابان شریعتی - بالاتر از سه راه طالقانی - پلاک ۱۶۸ - طبقه چهارم ☑️ @ShahrestanAdab
🔻آن روزهای خوب (شعری از #محمدجواد_آسمان) ▪️به هشیاران بگو آن می به ساغر برنمی‌گردد بگو آن روزهای خوب، دیگر برنمی‌گردد بگو آن‌قدر نومیدیم از برگشتن مستی که ساقی را به سوی تشنگان سر برنمی‌گردد بهشت آتشینی ساختیم از خون و خاکستر شفیعان سوختند و روز محشر برنمی‌گردد خبر تلخ است اما بهتر است از بی‌خبر بودن خبر این است دیگر آن کبوتر برنمی‌گردد میان این همه تابوت دنبال که می‌گردند؟ بگو رستم که پیش از خوان آخر برنمی‌گردد قلندرها طلسم عشق را همراه خود بردند طلسم عشق برگردد قلندر برنمی‌گردد از این افسانه تنها کلبه احزان حقیقت داشت تو یوسف باش بنیامین! برادر برنمی‌گردد ☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری از ، چهارشنبه‌های به یاد ماندنی با حضور ، ، ، و... چهارشنبه بیست‌وهفتم آذر‌ماه ۱۳۹۸ 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11332 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻بوی شالیزار در پس کوه‌های شمالی (یادداشت بر رمان اثر ) ▪️«...داستان‌ها سوژه‌های مهم و بغرنجی را در بر گرفته‌اند که نشان می‌دهد نویسنده دارای دغدغۀ ذهنی فعالی روی آن‌ها بوده است. شاید عمده‌ترین این دغدغه‌ها مسألۀ سنت در برابر تجدد باشد که هم در داستان‌های امروزین این مجموعه و هم در داستان‌هایی که در دوران قبل‌تر و دست‌کم یک تا دو نسل پیشین روایت می‌شود، به چشم می‌خورند. همچنین دو عنصر مشترک این مجموعه که اتفاقاً جزء نقاط قوت آن هم محسوب می‌شود، طبیعت و زن است. انگار دو عنصر به‌نحوی در هم‌ تندیده شده‌اند. گویی زن و طبیعت هردو یکی هستند؛ همان اندازه دست‌نیافتنی و بکر با زیبایی وحشی که تجدد با دست‌اندازی به آن، بزکش می‌کند، زیبایی‌اش را مصنوعی می‌نماید و از جلوه‌های آن می‌کاهد...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11323 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻خانم داتا نامه‌ای می‌نویسد (داستان کوتاهی از #چیترا_دیواکارونی) ▪️«ساعت پنج‌صبح که زنگ ساعت مثل زنبور به دام افتاده‌ای به صدا در می‌آید، خانم داتا مدتی است بیدار توی تختش دراز کشیده. خوابیدن روی این تشک پرما رست که پسر و عروسش، ساگار و شیامولی، مخصوص او خریده‌اند، هنوز هم برایش سخت است. هرچند حالا دیگر دوماه است که روی آن می‌خوابد. زیادی آمریکایی و نرم است، برخلاف آن تشک مغزنارگیلی سفت و قرص و محکم با روکش متقال که در خانه رویش می‌خوابید. با خودش می‌گوید، ولی حالا این‌جا خانه است. با عجله دست دراز می‌کند تا زنگ ساعت را خاموش کند، ولی انگشت‌هایش توی تاریکی دگمه‌ها را قاتی می‌کند و ساعت الکتریکی گرومب به زمین می‌افتد. طنین فلزي خشم‌آلودش دیوارهای اتاق را به لرزه در می‌آورد و یقین دارد که همه را بیدار خواهد کرد. دیوانه‌وار سیم را می‌کشد تا آن که احساس می‌کند از پریز درآمده است و در سکوت ناگهانی پس از آن، صدای نفس‌های خودش را می‌شنود؛ خش‌دار و نامنظم و سرشار از احساس گناه...» 🔗 ادامه این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11328 ☑️ @ShahrestanAdab