🔻#حسین_سعیدی: «شهرستان ادب یک موسسه پرکار، موفق و انقلابی است»
(یادداشتی از مدیرعامل انتشارات آستان قدس رضوی)
▪️«موفقیتهای پرشمار مؤسسه فرهنگی-هنری شهرستان ادب که بهواسطۀ رویکرد تحولگرایانۀ مدیران جوان، فرهیخته و پرتوان آن به دست آمده، این روزها بر کسی پوشیده نیست. مؤسسهای که در سال ۱۳۸۹ به همت گروهی از شاعران و داستاننویسان نخبۀ کشور تأسیس شد و در مدت کوتاه فعالیت خود، توانست به عنوان پایگاهی برای تولید متن و تربیت استعدادهای جوان شعر کشور در حوزۀ ادبیات متعهد مطرح شود.
راهاندازی گروههای شعر و داستان در مؤسسه، انتشار بیش از دهها عنوان کتاب در حوزۀ شعر و داستان و اخذ جوایز بیشمار در جشنوارههای معتبر ملی و عنوان ناشر نمونه، برگزاری جلسات نقد آثار و کارگاه داستان، نشستهای تخصصی ادبی، از جمله فعالیتهای مؤثر این مؤسسه بوده است...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11330
☑️ @ShahrestanAdab
🔻آن روزهای خوب
(شعری از #محمدجواد_آسمان)
▪️به هشیاران بگو آن می به ساغر برنمیگردد
بگو آن روزهای خوب، دیگر برنمیگردد
بگو آنقدر نومیدیم از برگشتن مستی
که ساقی را به سوی تشنگان سر برنمیگردد
بهشت آتشینی ساختیم از خون و خاکستر
شفیعان سوختند و روز محشر برنمیگردد
خبر تلخ است اما بهتر است از بیخبر بودن
خبر این است دیگر آن کبوتر برنمیگردد
میان این همه تابوت دنبال که میگردند؟
بگو رستم که پیش از خوان آخر برنمیگردد
قلندرها طلسم عشق را همراه خود بردند
طلسم عشق برگردد قلندر برنمیگردد
از این افسانه تنها کلبه احزان حقیقت داشت
تو یوسف باش بنیامین! برادر برنمیگردد
☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری از #انجمن_شعر_شهرستان_ادب، چهارشنبههای به یاد ماندنی
با حضور #علی_محمد_مودب، #علی_داودی، #مبین_اردستانی، #میلاد_عرفانپور و...
چهارشنبه بیستوهفتم آذرماه ۱۳۹۸
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11332
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بوی شالیزار در پس کوههای شمالی
(یادداشت #محمدامین_پورحسینقلی بر رمان #حوای_سرگردان اثر #محمدقائم_خانی)
▪️«...داستانها سوژههای مهم و بغرنجی را در بر گرفتهاند که نشان میدهد نویسنده دارای دغدغۀ ذهنی فعالی روی آنها بوده است. شاید عمدهترین این دغدغهها مسألۀ سنت در برابر تجدد باشد که هم در داستانهای امروزین این مجموعه و هم در داستانهایی که در دوران قبلتر و دستکم یک تا دو نسل پیشین روایت میشود، به چشم میخورند. همچنین دو عنصر مشترک این مجموعه که اتفاقاً جزء نقاط قوت آن هم محسوب میشود، طبیعت و زن است. انگار دو عنصر بهنحوی در هم تندیده شدهاند. گویی زن و طبیعت هردو یکی هستند؛ همان اندازه دستنیافتنی و بکر با زیبایی وحشی که تجدد با دستاندازی به آن، بزکش میکند، زیباییاش را مصنوعی مینماید و از جلوههای آن میکاهد...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11323
☑️ @ShahrestanAdab
🔻خانم داتا نامهای مینویسد
(داستان کوتاهی از #چیترا_دیواکارونی)
▪️«ساعت پنجصبح که زنگ ساعت مثل زنبور به دام افتادهای به صدا در میآید، خانم داتا مدتی است بیدار توی تختش دراز کشیده. خوابیدن روی این تشک پرما رست که پسر و عروسش، ساگار و شیامولی، مخصوص او خریدهاند، هنوز هم برایش سخت است. هرچند حالا دیگر دوماه است که روی آن میخوابد. زیادی آمریکایی و نرم است، برخلاف آن تشک مغزنارگیلی سفت و قرص و محکم با روکش متقال که در خانه رویش میخوابید. با خودش میگوید، ولی حالا اینجا خانه است. با عجله دست دراز میکند تا زنگ ساعت را خاموش کند، ولی انگشتهایش توی تاریکی دگمهها را قاتی میکند و ساعت الکتریکی گرومب به زمین میافتد. طنین فلزي خشمآلودش دیوارهای اتاق را به لرزه در میآورد و یقین دارد که همه را بیدار خواهد کرد. دیوانهوار سیم را میکشد تا آن که احساس میکند از پریز درآمده است و در سکوت ناگهانی پس از آن، صدای نفسهای خودش را میشنود؛ خشدار و نامنظم و سرشار از احساس گناه...»
🔗 ادامه این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11328
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 جسارت در خلق روایت
(یادداشت #علی_ششتمدی بر رمان نوجوان #چشم_های_سبز_هی_هو_ها_ما اثر #ریحانه_جعفری)
▪️ «...قصه و ماجرای اصلی باوجودآنکه بهظاهر یک اتفاق غیرطبیعی است، ولی در داستان به شکل باورپذیری از ذهن راوی روایت شده و اتفاقات خارج از منطق طبیعی، بهتدریج شکل میگیرند تا فرصت ایجاد تمهیدات لازم برای باور آنها در داستان فراهم شود.
همانطور که گفته شد، داستان از کلیشههای داستانهای مشابه، خارج میشود و با یک اتفاق غیرواقعی (یک رؤیا، خواب یا تصور یا ...) سروته قضیه را هم نمیآورد! ماجرا واقعی و عینی است و نویسنده از مسئولیتِ منطق داستانی فرار نمیکند! درواقع مهمترین کلیدواژه برای توصیف این کتاب را "جسارت" میدانم! نویسنده به سراغ سوژه، شخصیت و گرهی رفته که پرداخت و واقعی نمایاندنِ آن کاری است سخت و موفق هم آن را ارائه داده است!
عنوان جذاب کتاب (که حتی در زمان مطالعۀ کتاب توسط نگارنده، نظر نوجوانانی که چشمشان به جلد میافتاد را جذب میکرد) یکی از مهمترین و اساسیترین نکات قوت آن است...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11324
☑️ @ShahrestanAdab
16.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حضور تازهٔ #محمدرضا_شرفی_خبوشان در برنامه #کتاب_باز
بیستوششم آذرماه ۱۳۹۸
🔗 فیلم کامل این برنامه را در صفحه آپارات شهرستان ادب مشاهده کنید:
aparat.com/v/3mH8G
☑️ @ShahrestanAdab
🔻آخر پاییز شد
(شعری از استاد #محمدکاظم_کاظمی به مناسبت #شب_یلدا)
▪️آخر پاییز شد، جوجهشماری کنید
فصل زمستان رسید، فکر بخاری کنید
عمر گرانمایهتان میگذرد مثل باد
مزرع ناکشته را مزرعهداری کنید
نامۀ اعمالتان درهم و برهم شده است
نامۀ اعمال را بازنگاری کنید
فیالمثل امسال اگر موج جدیدی رسید،
اهل سیاست! کمی موجسواری کنید
تاجر اگر بودهاید، در نوسانات ارز
دخل دلاری کنید، خرج دلاری کنید
کاسب اگر بودهاید، با مدد سطل رنگ
بچۀ گنجشک را بچه قناری کنید
زاهد اگر بودهاید از همه اعمال دین
گریه و زاری کنید، گریه و زاری کنید
الغرض ای مردمان، آخر پاییز شد
جوجه اگر نیست، باز تخمگذاری کنید
☑️ @ShahrestanAdab
🔻از ایرانشهر تا تحریر دیوانگی
(معرفی دو اثر داستانی شهرستان ادب به قلم #مینو_رضایی)
▪️ «...جملاتی که خواندید، بخشی از جلد یک رمان #ایران_شهر به قلم #محمدحسن_شهسواری است. شهسواری که پیش از این چاپ رمان بسیار موفق و پرفروش "وقتی دلی" را به مؤسسۀ شهرستان ادب سپرده بود، اینبار قرارداد یک مجموعۀ ده جلدی را با این انتشارات ثبت کرده است. روایت "ایرانشهر"، روایت مقاومت سیوچند روزۀ خرمشهر است. داستان از دو روز قبل از حملۀ عراق یعنی ۲۹ شهریور سال ۵۹ شروع میشود و تا پایان چهارم آبانماه همان سال ادامه پیدا میکند. شهسواری برای نگارش "ایرانشهر" حدود چهار سال زمان گذاشته و جزئیترین مدارک و فیلمها و خاطرات مربوط به این مقاومت را جمعآوری کرده و با دادن پروبال داستانی به مستندات، اثرش را بهصورت رمانی حماسی در مجموعۀ "ایرانشهر" عرضه کرده است. بد نیست بدانید در جلد اول این مجموعه، تنها تا پایان روز سوم مقاومت روایت شده است!...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11316
#تحریر_دیوانگی
#مهدی_زارع
☑️ @ShahrestanAdab
🔻یلدا
(شعری از دکتر #محمدرضا_ترکی به مناسبت #شب_یلدا)
▪️یلدا برای بچّهها آجیل و طعم هندونهس
ولی برا بزرگترا، یه خاطره، یه نشونهس
یلدا شب ولادته؛ این جوره تو نوشتهها
خورشیدو دنیا میآرن، تو دل شب فرشتهها
فرشتههای مهربون، فرشتههای نازنین
از اوج اوج آسمون، میان پایین، روی زمین
شبیه دونههای برف روی درختا میشینن
تا خورشیدو بغل کنن، تا صب یه وختا میشینن
قصّه میگن برای هم؛ گرچه شبيه قصّه نیس
قصّۀ اونها مثل ما، نون و پنیر و پسه نیس
میگن: يه شب از آسمون پولک آبی میباره
تا دمدمای صُب بشه برف حسابی میباره
وقتی گمون نمیکنی، ستارهای پر میزنه
یه آفتاب مهربون، از تو افق سر میزنه
یه شب تو اوج تیرگی، ستاره رو نشون میدن
تو دل شب، شب سیا، صُب میشه و اذون میدن
میادو مرهم میذاره به ساقۀ ملخزده
نماز حاجت بخونید، مردم شهر یخزده!
☑️ @ShahrestanAdab