eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻بازگشایی پرونده «بهاریه» در استقبال از فصل بهار ▪️طبق سنت هرساله سایت شهرستان ادب، امسال هم در استقبال از فصل بهار و آیین دیرین نوروز پرونده ادبی #بهاریه را بازگشایی می‌کنیم. در این پرونده می‌توانید به جز بهترین سروده‌های شاعران امروز و شاعران کهن درمورد بهار و نوروز و یادداشت‌هایی درباره شعرهای مرتبط با بهار و طبیعت و نوروز، گزارش جلسات #بفرمایید_فروردین شهرستان ادب را نیز مطالعه کنید. 🔗 صفحۀ پرونده بهاریه سایت شهرستان ادب: shahrestanadab.com/پرونده-بهاریه ☑️ @ShahrestanAdab
🔻حتّی بهار (شعری از #مصطفی_علیپور در پرونده #بهاریه) ▪️حتی بهار با باغ‌های یاسِ سفیدش و چلچراغِ قشقرقِ شبنم و علف تاریکی شلختۀ دنیا را روشن نکرد وقتی که بوی موی تو پیچید در خواب ارغوانیِ صحرا بیتابی صنوبر و گنجشک در باران، حتّی بهار پیراهنِ نسیم و هوا را بر تن نکرد تنها دلتنگی تو ماند در خاطرات زخمی پائیز واژه‌ها و سایه‌ای سیاه کز دور دست فاصله و مرگ می‌رسد ☑️ @ShahrestanAdab
🔻بهاریه در شعر و حکمت فارسی (یادداشتی از در پرونده ) ▪️«با اینکه بهار هر سال رخ می‌دهد ما ایرانی‌ها را همواره و دوباره دستپاچه می‌کند. ما تا آخرین سال‌های عمرمان بهار، خاصه ماجرای عید را چون مسئله‌ای استثنایی می‌بینیم و گاهی در مواجه با آن کم تجربه به نظر می‌رسیم. خوشبختانه ما همیشه بهار را از نو می‌بینیم که می‌آید و زندگی‌مان را به نحوی غیرعادی فرا می‌گیرد. تمام مخمصه‌های اقتصادی در فروردین چونان هزینه‌ای که برای تازه شدن پرداخت می‌شود قابل اغماض است. همه این را می‌دانیم، حتی اگر زیر نجوای گلایه‌هایمان، بروز ندهیم. ما تمام سرمایه خود را در بهار می‌آزماییم و وقتی کل احوال خود را به قمار عید می‌بریم دیگر هزینه‌های مالی کمتر جای چون و چرا دارد. این هزینه‌ها چیزی‌ست که با آن آبروی خود را رقم می‌زنیم. بهار مهمترین حادثه ملی است که هر سال به هر قیمتی به همان شکل فراگیر زندگی ما را به آزمون می‌گذارد...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11551 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻رنج‌های اصیل مردم (یادداشت بر رمان در پرونده‌پرترۀ ) ▪️«"پست طهران" رمانی پرحادثه و جذاب است که نویسنده پس از چاپ چندین کتاب‌ در بخش‌ها و موضوع‌های مختلف و دریافت جوایز ادبی بسیار، به جهت برداشتن گامی بلند نگاشته است. پست تهران داستان مردی مصیبت‌دیده است که از پس سال‌های به تاریخ‌پیوستۀ پهلوی دوم، حکایت دردها و رنج‌های بسیاری را روایت می‌کند. در این رمان، "حکیمیان" ما را به گوشه‌ای از تاریخ ایران می‌برد که به حق، گذرگاهی بزرگ برای تاریخ است. سال‌هایی که نهضت انقلاب اسلامی ایران در حال شکل‌گیری و تبلور است و عوامل بسیاری این نهضت را پیش می‌برد. باید اشاره کرد که یکی از مهم‌ترین تلاش‌های گروه‌های خارج‌نشین در حال حاضر، تحریف تاریخ پهلوی دوم است که این کتاب، بار سنگین تقابل با این جریان را به دوش می‌کشد. شاید بتوان گفت که نوعی از سیاه‌نمایی در بخش‌هایی از آن موج می‌زند. این سیاه‌نمایی حاصل دردهایی تاریخی است و مشخصاً بخشی از زیبایی‌های ادبی و نوعی از تاریخ مردم‌شناسی را به تقابل می‌کشد...» 🔗 ادامه این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11467 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پویش ملی ، تجربه سفری متفاوت در خانه 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11553 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻سجن غم (شعری از #کاظم_رستمی به مناسبت شهادت #امام_کاظم علیه‌السلام) ▪️گذشته از کتیبه‌ها قصۀ داغ دیده‌ها قصۀ ساق و سلسله کشیده تا قصیده‌ها از تب ظهر و صیحه‌ها، آتش و نای خیمه‌ها سه‌شعبه‌های تا گلوی غنچه‌ها رسیده‌ها جبال جاری حرم، هبوط‌های دم‌به‌دم... رسیده تا رسیده‌ها... به سجن غم کشیده‌ها شهید جرم جامعه کاظم و موسای همه به خواب خان گزیده‌ها رسیده از سپیده‌ها ببین عبای پاره‌ای به سجده در شراره‌ای ز درد کال چیده‌ها و از قفا بریده‌ها میان سجده می‌خورد سیلی تازیانه‌ها و روزه باز می‌کند به هر شب از کشیده‌ها شکسته ضرب کنده‌ها ساق و سیاق دنده‌ها که وای از این شکسته‌ها و آه از آن خمیده‌ها به سجده در قعر سجون به چشم‌های اشک و خون نه ناله کرده از بلا، نه شکوه از شنیده‌ها ولی چه شد که عاقبت از آن یهود بی‌صفت صدا زد ای رب دعای جان به لب رسیده‌ها خلاص کن مرا خدا به آه داغ این دعا چو دانه‌های از زمین به زندگی دویده‌ها بزن شریر پر شغب ولی مبر میان شب نام شکسته چیده‌ها، مادر رگ بریده‌ها! عاقبت از وطن رسید، آه بدون تن رسید امام غم گزیده‌ها اشک روان دیده‌ها مشت پری به کند و غل، باب حوائج رسل غصه یاس چیده را کشیده تا قصیده آه... ☑️ @ShahrestanAdab
🔻در باب سال کهنه و سال نو (یادداشتی از در پرونده ) ▪️«زمان تنها ثروت ماست و این ثروت را در ظرف نفس درک می‌کنیم. سال نود و هشت هم بخشی از زمان ما بود که نفس کشیدیم و تنفس ما در این سال شگفت بود. ممکن است بعد از گذشت سال‌ها آدم از یک سال خاص از عمرش هیچ خاطره‌ای نداشته باشد اما نودو هشت سالی‌ست که خوب و بد و تلخ و شیرین، خاطره بسیار دارد و انگار انسانیت انسان هم به همین خاطره‌هاست. سیل و ابتلای بزرگی که بخاطر سیل متوجه ما شد بسیاری خاطره خوب و بد ساخت. رنج همیشه آن محملی‌ست که بخواهیم یا نخواهیم ما را به گنج می‌رساند. اما مهمترین واقعه سال نود و هشت پرواز شگفت شهیدی عزیز بود که همه ما را هوایی کرد. پروازی که چنان شگفت بود که حتی زمین‌گیرترین‌ها را هم هوایی کرد. از سال نود و هشت، شهید سلیمانی برای تاریخ ما خواهد ماند و ما هم اگر می‌خواهیم بمانیم باید به او متوسل شویم...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11554 ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی استاد #محمدکاظم_کاظمی از کتاب #ورمشور سرودۀ استاد #مرتضی_امیری_اسفندقه، #انتشارات_شهرستان_ادب در پرونده #بهاریه #معرفی_کتاب #کتاب_خوب_بخوانیم ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پیلۀ بهشت (شعری از زنده‌یاد #حسین_منزوی به مناسبت عید #مبعث پیامبر اکرم، #حضرت_محمد صَلَّی‌اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) ▪️ای برگزیدۀ همۀ انتخاب‌ها قرآنِ تو کتابِ تمام کتاب‌ها اندیشۀ تو تیشه به اصلِ بدی زده ای ریشۀ همیشه‌ترین انقلاب‌ها فخرِ فلک به توست که فانوس گشته بود در کوچه‌های آمدنت، آفتاب‌ها سرمشقِ آسمان و زمینی که نام توست بر لوح شب نوشته به خطِّ شهاب‌ها خُمخانه‌ام بهشتی و جانم محمدی من، مستِ مست از آن پُرِ پُر، نابِ ناب‌ها من تکیه کرده‌ام به تو و پایمردی‌ات در روزِ چون و چند و چه، روزِ حساب‌ها سرگشته در مضایق وصف تو مانده‌ام چندان که داده‌ام به سخن، آب و تاب‌ها خورشید مکه! ماه مدینه! رسول من! ای خاکسار مدحت تو، بوتراب‌ها شمع زبان بریده چه لافد ز آفتاب؟ گُنگم که در هوای تو دیده است خواب‌ها من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنت ای پیلۀ بهشت! نیارم تنیدنت ☑️ @ShahrestanAdab
📸 یک عکس یادگاری از سال گذشته 🔸#یکشنبه_های_داستان | تهران - موسسۀ شهرستان ادب - شهریورماه ۱۳۹۸ | 🔗 برای دیدن تصاویر بیشتر به سایت شهرستان ادب مراجعه نمایید: shahrestanadab.com/Content/ID/11008 #عکس_یادگاری_شهرستان_ادبی_ها ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«کودک و کتاب» به روایت #محمدرضا_شرفی_خبوشان | از کتاب #بی_کتابی (چهلمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب) ▪️«من از دوران مکتب به کتاب و کتابت علاقه داشتم. این البته به انتخاب خودم نبود. من یتیم بودم، جثّه کوچکی داشتم. کچلی گرفته بودم و هم‎‌سالانم مرا به بازی نمی‌گرفتند. این تنهایی و طرد ناخواسته بود که مرا به الفت با کتاب واداشت و البته پدراندرم. پدرم پیش از آن که به دنیا بیایم، لوای سفر آخرت برافراشته بود و تحت توجه پدراندرم، نشو و نما یافتم. پدراندرم میرزایحیی نامی بود؛ نقش مهر می‌زد و به کاغذها آشنا بود و نسخه‌های خطی را خوب می‌شناخت. شیوه ساختن جلد را خوب می‌دانست و در نگارگری هم دستی داشت و هروقت می‌دیدمش، یا کتاب می‌ساخت یا کتاب می‌خواند. از دلّالی کتاب هم سود می‌برد و می‌دانست چه کتابی کجاست و کدام کتاب در خانه کیست و چند دست چرخیده است. کتاب‌های خطّی و بیش‌تر کتاب‌های مطبعه کلکته و تبریز و اصفهان و طهران به خانه راه می‌یافت و خارج می‌شد و من بی‌کم‌وکاست، همه را تورق می‌کردم و با آن‌ها انس می‌گرفتم و خلوت می‌کردم...» 🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11556 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻باران بهاری (#بهاریه ای از کتاب #آنجا_که_نامی_نیست سرودۀ استاد #یوسفعلی_میرشکاک) ▪️تشنه‌ام تشنۀ باران بهاری که تویی برده از دست مرا نقشِ نگاری که تویی من اگر ماه شوم باز به مهرت نرسم کی رسد سایه به خورشید سواری که تویی بی‌قرارم مگر آن‌گاه که بینم زده است دل من دست به دامان قراری که تویی از همان روز که دیدار توام از خود برد پر شدم از هوس باغ اناری که تویی به زبان آمدم آن راز که می‌گرداند من و دل را همه شب گرد مداری که تویی تو بهاری و منِ خسته خزان، می‌ترسم برنیاید دلم از عهده کاری که تویی یافتم دیرتر از دیر تو را لیک این بس که به جان زد شررم برق شراری که تویی چه غم از گردش ایام کسی را که بُوَد بر سرش سایۀ اندوه‌گساری که تویی داد بر باد دلم را سر سوداییِ من سر من باد فدای رهِ یاری که تویی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻رنگین‌کمان از حلب به دیرالزور (بخشی از سفرنامه #محمدقائم_خانی در توصیف دشت دیرالزور در سوریه در پرونده #بهاریه) ▪️«از غرب راه افتادیم سمت شرق، از حلب سوی دیرالزور. سفری در دل سفر، از میا نبیابان. بالاسر ابر بود و زیر پا فرش گل. معجزه مخمل سبز بود بادیه! چطور می‌شود این شدن را مصوّر کرد؟ خب بادیه یعنی شن، خاک، سنگ، گاهی خاربوته‌ای. کنگر شاه‌گیاه بیابان است. چه بشود چشمی به جمال گلی روشن شود! اما بعد از سال‌ها قهر، حالا ابر آمده، متراکم و در صف، باریده باریدنی. دوزخ خار و خاشاک را فردوس سبزه و گل کرده. خاکستری‌خاکی صحرا رفته در پس‌زمینه و جلا زده به تابلویی رنگ در رنگ. تپه‌تپه مخمل زرد یا بنفش یا سفید، کشیده روی زمینه سبز چمن. جابه‌جا ململ سرخ لاله و نارنجی شقایق و سرمه‌ای زنبق کوهی، در کناره یا میانه سبزمخمل‌ها، درشت و خودنما چشم را می‌کشاند سمت خودش. شکن مخمل‌ها سایه ساخته بر چمن...» 🔗 ادامۀ این سفرنامه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11558 ☑️ @ShahrestanAdab
📸 یک عکس یادگاری از سال گذشته 🔸#انجمن_شعر_شهرستان_ادب، چهارشنبه‌های به‌یاد ماندنی | تهران - موسسۀ شهرستان ادب - تیرماه ۱۳۹۸ | 🔗 برای دیدن تصاویر بیشتر به سایت شهرستان ادب مراجعه نمایید: shahrestanadab.com/Content/ID/10726 #عکس_یادگاری_شهرستان_ادبی_ها ☑️ @ShahrestanAdab
🔻حقیقت (شعری از استاد #محمدعلی_بهمنی در پرونده #بهاریه) ▪️تا گِل غربت نرویاند بهار از خاک جانم با خزانت نیز خواهم ساخت خاک بی‌خزانم گرچه خشتی از تو را حتی به رویا هم ندارم زیر سقف آشنایی­‌هات می‌خواهم بمانم بی‌گمان زیباست آزادی ولی من چون قناری دوست دارم در قفس باشم كه زیباتر بخوانم در همین ویرانه خواهم ماند و از خاک سیاهش شعرهایم را به آبی‌های دنیا می‌رسانم گر تو مجذوب كجا آباد دنیایی من اما جذبه‌ای دارم كه دنیا را بدینجا می‌كشانم نیستی شاعر كه تا معنای حافظ را بدانی ورنه بیهوده نمی‌خواندی به سوی عاقلانم عقل یا احساس حق با چیست؟ پیش از رفتن ای‌خوب كاش می‌شد این حقیقت را بدانی یا بدانم ☑️ @ShahrestanAdab
📸 یک عکس یادگاری از سال گذشته 🔸#انجمن_صبج_شهرستان_ادب، کارگاه ادبی ویژه بانوان | تهران - موسسۀ شهرستان ادب - تیرماه ۱۳۹۸ | #عکس_یادگاری_شهرستان_ادبی_ها ☑️ @ShahrestanAdab
🔻طور توحید (شعری از زنده‌یاد #یاور_همدانی به مناسبت میلاد سرور آزادگان، حضرت #امام_حسین علیه‌السلام) ▪️ای تجلیگاه انوار حقیقت خاک تو در تجلی طور توحید است خاک پاک تو کعبۀ اهل ولا، ای سرزمین کربلا توتیای دیدۀ دل خاک تو، خاشاک تو می‌زند دل هر چه باداباد در دریای عشق‌ تشنۀ آب فرات از خاک آتشناک تو آفتاب از عرش خواهد همچو فرش ره نهد سر به پای تکسوار چابک و چالاک تو با فروغ مهر هفتاد و دو خورشیدت به خاک‌ رنگ می‌بازد از آفاق انجم افلاک تو سروران را سروری دارد که دارد بر سر او تاج «کرَّمنا» به عزت خواجۀ «لولاک» تو آسمان باید که خون از ابر بارد بر زمین‌ زانکه در گوش فلک پیچیده شد پژواک تو رهرو حق از سر اخلاص کی افتد ز پای‌ برندارد دست تا از حلقۀ فتراک تو دشت تو گلگشت ما دست و دل از جان شستگان‌ باغ داغستان لاله، لعل‌گون از خاک تو راهی راه رهایی را کجا باک از هلاک‌ جان هلاک با حقیقت رهرو بی‌باک تو در دیار درد و دوری، دیری از غم خون گریست «یاور» سر در گریبان و گریبان چاک تو ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نوجوانی، بهترین زمان برای خواندن رمان است (#هادی_حکیمیان در گفتگو پیرامون «رمان تاریخی») ▪️«...فکر می‌کنم دیدگاه غلط نسبت به درس تاریخ در مدارس و حتی دانشگاه باعث شده که ما به تعریف درستی از رمان تاریخی نرسیم. در دوران تحصیل، اغلب افراد از تاریخ خوش‌شان نمی‌آید؛ چراکه این‌جور جا افتاده که تاریخ بناست به حکام و پادشاهان و نهایتاً شرح جنگ‌های ایشان بپردازد. درحالی‌که این غلط است. تاریخ، شرح زندگی مردمان هر دوره‌ای است؛ کشاورزان، صنعت‌گران، دبیران، مردمان شهری و روستایی، حتی سربازان گمنام و بی‌نام هر دوره‌ای که بیشترین نقش را در پیش‌برد تاریخ داشته‌اند. ما بایستی یک تجدید نظر کلی در درس‌های تاریخ بکنیم. یک رمان تاریخی مربوط به دوران مغول صرفاً نباید دربارۀ چنگیز یا هلاکوخان باشد، این رمان می‌تواند شرح زندگانی یک سرباز یا صنعت‌گر گمنام ایرانی باشد در ری یا اصفهان. به‌گمان من برگزاری برخی جلسات بین اساتید تاریخ و رمان‌نویس‌های خبره می‌تواند در این خصوص راه‌گشا باشد...» 🔗 متن کامل این گفتگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11347 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻از وادی تخیل به عرصۀ تجربه (یادداشت #زینب_بردبار بر رمان #باغ_خرمالو در پرونده‌پرترۀ #هادی_حکیمیان) ▪️«...رمان باغ خرمالو مثل جشنواره‌ای همۀ طبقات را در خود جا داده است؛ شخصیت‌ها، از دوبچۀ دهاتی تا شاه مملکت به صحنه می‌آیند و نقش خود را ایفا می‌کنند. دو تازه‌نوجوان در روستا با مقام‌های رسمی و سنتی سروکله می‌زنند، سپس همراه ننه‌کردی که پیرزنی است مانند سایر مادربزرگ‌ها به‌قصد دیدن شهر، راه می‌افتند و در مسیر با دوسرباز و راهزنانی برخورد می‌کنند که نمی‌توان گفت چندان حرفه‌ای هستند. در شهر، طبقات مختلف را می‌بینند و در منزل فرماندار، مقام‌های لشکری و کشوری را ملاقات می‌کنند و سرآخر به‌نحو طنزآمیزی دم‌خور شاه می‌شوند. آن‌چه همۀ اقشار را جمع می‌کند، نه صفحه‌هایی است که حرف‌چینی شده‌اند و ماجراها، بلکه معلق‌شدن قدرت است. با تعلیق قدرت، همه می‌توانند با هم روبه‌رو شوند و در شرایط و حتی زمان و مکان مشترک قرار گیرند...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11070 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻حرم ماه (شعری از #رضا_قاسمی به مناسبت میلاد #حضرت_عباس علیه‌السلام) ▪️صدای چِک‌چِک باران؛ صدای گریۀ آب است پس از تو آبی اگر هست هم؛ شبیهِ سراب است دو قطره ریخت، زمین داغ شد به زلزله افتاد چرا که داخلِ مشکِ تو آب نیست، شراب است حرارتِ غمت افتاده است، بر دلِ خورشید که دردِ دوری‌ات ای ماه، درد نیست، عذاب است در آسمان؛ «شَرَفُ‌الشّمسی» ای که ماهِ زمینی برای عکسِ تو آغوشِ پاکِ برکه رکاب است پناهِ آخرِ من شو؛ پناهگاه، ندارم چرا که پشتِ سرم هر پلی که بود، خراب است شب است، اولِ رویای صادقه‌ست، دوباره که عکسی از حرمِ ماه، روی پنجره قاب است دوباره پرچمت از راهِ دور، دست تکان داد سلام‌های مرا رقصِ پرچمِ تو جواب است زبان گرفته زنی در حرم : «بخواب عزیزم» هنوز، قصه‌ی مشکِ تو لای‌لایِ رباب است دوباره دست مرا داده‌ای به دستِ ضریحت صدای «اَشهَدُ اَنّ عَلی»‌ست، آخرِ خواب است ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داستان‌خوانی #مهدی_زارع از کتاب #تحریر_دیوانگی، #انتشارات_شهرستان_ادب در پرونده #بهاریه #معرفی_کتاب #کتاب_خوب_بخوانیم ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی #علیرضا_سمیعی از کتاب #آنجا_که_نامی_نیست سرودۀ استاد #یوسفعلی_میرشکاک، #انتشارات_شهرستان_ادب در پرونده #بهاریه #معرفی_کتاب #کتاب_خوب_بخوانیم ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مکتب صحیفه (شعری از #نغمه_مستشار_نظامی به مناسبت میلاد #امام_سجاد علیه‌السلام) ▪️فصل چهارم است ولی باز هم بهار تا عصر انتظار از آغاز هم بهار از کربلا اگر چه دلش آتش است و خون از خون دل کشیده گل ناز هم بهار هم دیده است خواهر خود را شکسته دل هم دیده سر به نیزه اعجاز هم بهار در مکتب صحیفه اگر درس خوانده‌ای هم دیده‌ای هزار گل راز هم بهار سجاده آسمان شده و پرکشیده است مرغ بهشت و موسم پرواز هم بهار ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی #مصطفی_محدثی_خراسانی از کتاب #جشن_یگانگی، #انتشارات_شهرستان_ادب در پرونده #بهاریه #معرفی_کتاب #کتاب_خوب_بخوانیم ☑️ @ShahrestanAdab