شبهای جمعه بیقرارم، روضه میخوانم
با چشمهای اشکبارم روضه میخوانم
گاهی برای این دلِ عاصیِ هرجایی
گاهی برای روزگارم روضه میخوانم
طعنه زدندوبغض کردم، آمدم هیئت
باهیچکس کاری ندارم، روضه میخوانم
من جزدرِاین خانه جایی رونخواهم زد
وقتی گره خورده ست کارم روضه میخوانم
از داغهای کـربلا آشوبم و بیتاب
دل رابه پرچم می سپارم،روضه میخوانم
یکروز میمیرم از این بغض ِ بلاتکلیف
بالا سرِ سنگِ مزارم روضه میخوانم
حتی در آن بهبوهه ی تاریکیِ قبرم
آنجا که خیلی در فشارم روضه میخوانم
جانم فدای آن امامی که نگاهش گفت:
جان داده بین شعله یارم، روضه میخوانم
میگفت #زهراجان، پس از تو گوشه ی خانه
زل میزنم بر ذوالفقارم روضه میخوانم
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسین_جـان💔
تا کی به تو از دور ســــلامی برسانم
جان بی تو به لب آمده، ای پاره ی جانم
#صلي_الله_عليڪ_ياسيدناالمظلوم_ياابا_عبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
#روزيتون_زیارت_كـربلاي_مـعـلـی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_مهدی_قره_محمدی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
دیشب ازشوق حرم گریه امانم را برد
لحظه ای صحن تورادیدم وجانم را برد
شوق دیدار عجب حال و هوایی دارد
شوررفتن به سرم، روح و روانم را برد
لحظه ای کفترم و مسجد گوهرشادم
شعر و نقاره ی تو تا ضربانم را برد
لحظه ای تا دم ایوان طلا پر زده ام
یا به آن کنج رواقی که نشانم را برد
بی نشان حرمت، نام و نشانی دارد
جلوه ی مشرقی ات نطق بیانم را برد
لایق کوی تو ای شاه،نیم رو سیهم
سیل عصیان و گنه،تاب و توانم را برد
گره بسته ی خلق و کرم بی حدتان
پشت آن پنجره ها بود گمانم را برد
کربلایی شدنم گوشه ی چشمان تو بود
شوق شش گوشه ی ارباب،جهانم را برد
شب جمعه ست نسیمی ز فضا می آید
این براتیست که از صحن رضا می آید
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسین_جـان💔
شب جمعه و دلم تنگ تو ای راه نجات
باز هم فاصله ها بغض گلوگير شده
#صلي_الله_عليڪ_ياسيدناالمظلوم_ياابا_عبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
#روزيتون_زیارت_كـربلاي_مـعـلـی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_مصطفی_چگینی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
امشب دوباره قصدِ زیارت نموده ام
حال وهوای روضه تان،دردلم نشست
باذکرِ اَلسّلامُعلیکَ امامِ من
بغضِ نشستهدرقفسِ سینهام شکست
این روزها که اول سالاست، هرکسی
دنبال مزدِ زحمتِ یکساله میرود
امّاکسی که نوکرِ این خانه بوده،کِی
دنبال مزدِ اشک ودم وناله میرود؟
وقتی که زیرِ پرچمتان سالِمن گذشت
یعنی که مُزد چشم تَرم راگرفته ام
مارا کنارِ سفره ی زهرا نشانده اند
با این حساب،إذنِ حرم راگرفته ام
یکسال صرفِ نوکریت کردهام حسین
یکسال گریه،سینه زدن،ناله، زمزمه
ای ذکر(یامُحَوِل الاَحوال)من بگو
حالا برای اول سالم چه میکنی؟
باکوله بارِ پُرْ گُنَهُ و دست ِ خالی ام
یابن الکریم، بادلِ زارم،چه میکنی؟
حالا که من برای شماگریه کرده ام
یک کربلا برای من إمضا نمیکنی؟
حالا که من به خاک شما سَر نَهاده ام
قفلی که بسته پای مرا، وا نمیکنی؟
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسین_جـان💔
قبلهام دیوارِعشقوآیههایم نامِتوست
خاطرماندیشهیتو،حاجتمدیدارِتوست
#صلي_الله_عليک_ياسيدناالمظلوم_ياابا_عبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
#روزيتون_زیارت_كـربلاي_مـعـلـی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_سعید_شبان
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.