کنار در خانم «ن» را دیدم. درماندگی اش را که دیدم، بی اختیار گفتم که مرا کلی یاد مادرم می اندازد و وقتی حرفی نزد، اضافه کردم: «شاید دیگران باور نکنند، اما مادرم معجزه می کرد. هر چه را که ما خراب می کردیم، او درست می کرد. در همان کودکی از دستش دادم.» به عمد آرام و شمرده حرف می زدم، حدس زده بودم که گوش پیرزن سنگین بود. اما از قرار معلوم اصلاً نمی شنید. چون بی هیچ ربطی از من پرسید: «ظاهر شوهرم چی؟» بعد هم از کلماتی که برای خداحافظی گفت، فهمیدم مرا با دلال عوضی گرفته بود؛ دلم می خواست قبول کنم که در موارد دیگر آنقدر حواسش پرت نیست.بعد از پله ها پایین رفتم. پایین رفتن سخت تر از بالا رفتن بود که تازه این هم ساده نبود.وای که چه راه های بی سرانجامی هست و چه باری را باید همچنان با خود بکشیم.
@shahrzade_dastan
ریتم و تمپو
قسمت سوم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍃🍃🍃🍃🍃🍃
توصیف سکون مثل روایت دو نفری است که در کافهای نشستهاند و روایت از فضا و محیط و آن دو شخصیت میگوید.
برای نمونه:
️مرد زل زد به مسافران داخل قطار. از مسافرانی که به زنش کمک کرده و برایش جا باز کرده بودند مودبانه تشکر کرد. سپس رو به زن کرد. یقه پالتوی او را پایین کشید و پرسید: حالت خوبه عزیزم؟
زن به جای پاسخ یقهاش را تا روی چشمها بالا کشید و چهرهاش را پنهان کرد.
در اینجا به خاطر حالت سکون صحنه، تمپو جملات پایین است. چون کشمکشی وجود ندارد.
🔹️اصل سوم: صحنههای کوتاه ریتم را تند و صحنههای طولانی ریتم را کند میکنند.
در سینما زود به زود عوض شدن صحنهها و یا طولانی بودن هر صحنه ریتم ایجاد میکند. در رمان هم همینطور است. وقتی صحنهای را طول و تفصیل دهیم، ریتم داستان در حالت کندی و آهستگی طی میشود. ولی وقتی صحنهای را با چند جمله کوتاه تمام کنیم و به صحنه بعدی برویم ریتم را تند کردهایم.
بهترین مثال برای این بخش قسمتهایی از رمان پیرمرد و دریای همینگوی است که ببشتر داستان در دریا رخ میدهد و به خاطر صحنههای طولانی ریتم کند هست.
@shahrzade_dastan
دوستان برای دسترسی به بخشهای آموزشی مربوط به آیین نگارش از لینکهای زیر استفاده کنید:
🍀🍀🍀🍀🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
خط تیره
https://eitaa.com/shahrzade_dastan/1144
نقطه
https://eitaa.com/shahrzade_dastan/1106
پرانتز
https://eitaa.com/shahrzade_dastan/1071
سه نقطه
https://eitaa.com/shahrzade_dastan/1004
گیومه
https://eitaa.com/shahrzade_dastan/961
علامت سوال
https://eitaa.com/shahrzade_dastan/935
علامت تعجب
https://eitaa.com/shahrzade_dastan/912
دو نقطه
https://eitaa.com/shahrzade_dastan/879
ویرگول
https://eitaa.com/shahrzade_dastan/837
نقطه ویرگول
https://eitaa.com/shahrzade_dastan/811
نیم فاصله
https://eitaa.com/shahrzade_dastan/770
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@shahrzade_dastan
شاید مال من باشد_ محمدعلی رکنی.m4a
3.83M
داستان صوتی فارسی
شاید مال من باشد
نوشته محمدعلی رکنی
@shahrzade_dastan
Voice 013.m4a
10.49M
داستان صوتی ترکی
خانیم ننه
نوشته نیره محرمی رنجبر
با صدای رویا علیزاده
@shahrzade_dastan
نظر دوست خوبمان درباره کانال شهرزاد.
از لطف و نظرشان ممنونم🦋🙏⚘
اما در جواب این دوست عزیز، مطلب زیر را بخوانید👇👇👇
@shahrzade_dastan
تجربههای نویسندگی
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دوستانی هستند که میگویند از نوشتن میترسم. در جواب این دوست عزیز میگویم که حتی نویسندگان بزرگ هم وقتی جلوی حجم سفیدی کاغذ قرار میگیرند، از نوشتن میترسند. انگار این ترس در بین همه نویسندگان مسری است. اما کسی که میخواهد واقعا بنویسد، باید تمام همّ و غم خود را به نوشتن بدهد و بر هیولای ترس فائق آید.
برای نوشتن لازم است ابتدا به خودمان و قلممان اعتماد داشته باشیم. قبل از نوشتن لازم است برای خودمان هدف و برنامه مشخصی داشته باشیم. کسانی که از نداشتن برنامه و مداوم نبودن فرایند نوشتن مینالند، این روش خیلی به درد آنها میخورد. من هر روز پیامهایی از اعضای کانال دارم که میگویند، من میخواهم بنویسم اما نمیشود.
باید بگویم بهتر است که برای نوشتن برنامه ریزی کنید. ساعاتی از روز که در آن مجال و فرصتی برای نوشتن دارید؛ دست به کار شوید. این وقت می تواند اول صبح، وقت ظهر و یا قبل از خواب باشد. داشتن برنامه هدفمند حتی به مدت یک ربع یا نیم ساعت در زمان مشخص و با کلمات مشخص میتواند قلم شما را صیقل بدهد. مهم نیست که نوشتهتان چه چیزی است. ممکن است خاطرات روزانه، داستان کوتاه و دل نوشته و یا شعر باشد. اگر به این برنامه هدفمند عمل کنید، به مرور زمان برنامه جزئی از عادات شما خواهد شد و قلم شما را برای خلق جهانی تازه از کلمات یاری خواهد کرد.
@shahrzade_dastan