یک قاچ کتاب📚📚📚
اندیشید: عجیب است که وقتی آدم تنهاست؛ به اشیاء بیجان تکیه میدهد. به درختان و جویباران و گلها و احساس میکند که کنه ضمیرش را به زبان میآورند. احساس میکند خود او میشوند. احساس میکند او را میشناسند. به تعبیری با او یکی میشوند. بدین گونه لطافتی غیرعقلانی را احساس میکند. خانم رمزی به آن نور بلند مدام نگاه کرد. چنان چون برای کسی. خانم رمزی که میل بافتنیاش را درآورده بود، آنقدر نگاه کرد و کرد که از کف ذهنش از دریاچه وجودش مهی پیچان برخاست، نوعروسی به دیدار عاشقش.
📚#به_سوی_فانوس_دریایی
✍#ویرجینیا_ولف
@shahrzade_dastan