از خواب که بگذریم غافلگیری از گونههای دیگر پایانبندی به شمار میرود. در اینجا باید از داستان گردنبند موپاسان نام برد. زنی برای مهمانی گردنبند دوستش را قرض میگیرد. اما پس از مهمانی گردنبند گم میشود و زن بدون آنکه به دوستش خبر بدهد با قرض و مشابه آن گردنبند را میخرد و به دوستش پس میدهد. او و شوهرش سالها زحمت میکشند تا قرضهایشان را بپردازند. پس از پرداختن قرصها زن متوجه میشود گردنبند گمشده بدلی بوده است.
_ یادت میاد اون گردنبندی که به من امانت دادی تا در مهمانی وزیر گردنم کنم؟
_ آره خب.
_ خب من گمش کردم.
_ تو که پسش آوردی؟
_ گردنبندی که من آوردم شبیه گردنبند تو بود. بنابراین ۱۰ سال طول کشید تا بدهیمان را پرداختیم.
خانم فورسیته خشکش زده بود گفت: منظورت اینه که به جای گردنبند من گردنبند الماس خریدهای؟
زن جواب داد: بله. متوجه نشدی؟ آخر مو نمیزد.
خانم فارسیته گفت: آه ماتیلد بیچاره من. چرا این کار را کردی؟ گردنبند من بدلی بود!
۳_استفاده از ضرب المثل برای نتیجهگیری در پایان داستان ضعیفترین نوع پایانبندی به حساب میآید. جمالزاده در پایان داستان کباب گاز از این شگرد استفاده کرده است.
آن روز به خاطرم آمد که دیروز یک دسته از بهترین لباسهای تودوز خود را با کلیه متفرعات و انضمام مایحتوی یعنی آقای استادی مصطفی خان به دست چلاق شده خودم از خانه بیرون انداختهام. ولی چون که تیری که از شست رفته باز نمیگردد. یک بار به کلام بلند پایهی از ماست که بر ماست ایمان آوردم و پشت دستم را داغ کردم که تا من باشم دیگر پیرامون ترفیع رتبه نگردم.
📚 آموزش داستان نویسی
✍روح الله مهدی پورعمرانی
#روشهای_پایانبندی_داستان
@shahrzade_dastan