eitaa logo
شاه سلام علیک ؛ حسین سلام علیک
155 دنبال‌کننده
32 عکس
75 ویدیو
0 فایل
Admin : نوكري كردنِ اين قوم مرا بالا بُرد با گداييِّ حسين مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خدا شكر ، عجب پشت و پناهي دارم. "تبادل و تبلیغ انجام نمی شود"
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم هوای حرم کرده حضرت ارباب تـرا بجان عـزیـزت بیا مـرا دریاب دوباره شور پیاده روی به سر دارم شبانه سوی حرم، گریه، زمزمه، مهتاب نه خـرج راه و نه ویـزا و نه گـذرنامـه سفر رسیده، مهیا نمی شود اسباب دو چشم سرخ و دل آشوبه های بی پایان سزای این دل بی تاب و دیده ی بی خواب هـوای سیل خـروشان زائران دارم مـرا ببر کـه نمانم اسیر این مـرداب تمام آرزوی من جواب این حرف است سلام حضرت خورشید و ماه عالمتاب شهید راه ظـهـور و زیارتم گـردان تو را به جان رقیه مـرا بخر ارباب نــوكـــر نـوشـــت: در فراق ڪربلا محزون و دلخونم حسین تا به ڪی از جمع زوار تو بیرونم حسین؟ میرسد آیا ڪه روزی روبروی گنبدٺ سجده ی شڪری ڪنم گویم ڪه ممنونم حسین؟ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام خامس آل عبا
همه دیدند بی اندازه میلرزید سر در تشت به جای زهرها میریخت هر تکه جگر در تشت پسر گاهی به سینه میزد و گاهی به سر میزد و میبارید چشمان پر از اشک پدر در تشت اگرچه میگرفت از صورتش خونابه را زینب ولیکن می نشست از لخته خونها بیشتر در تشت نگاهی گاه بر زینب و گاهی بر حسینش داشت چه ها میدید آقای غریبـمان مگر در تشت؟ صدا زد خواهرم این گریه را خرج حسینت کن شبی که میروی آزرده به دیدار سر در تشت خدا را شکر اینجا خیزران در کار نیست اما چه خواهی کرد در شام بلا با چوب تر در تشت اگرچه زانوی غم در بغل داری و میباری خدا را شکر اینجا چادری بر روی سر داری نــوكـــر نـوشـــت: عباس هم به دست حَسـَــن مرد رزم شد استــادِ فـنِ رزمِ علـمـدار، مجتبــــاست از لطف اوســت اشک دو چشم حسینیان در مجلس حسین، میـاندار، مجتبـــاست صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... دوشنبتون امام حسنی (ع)
ارباَ اربا بدنت، قلب مرا از جا کند زخمِ صد پاره تنت، قلب مرا از جا کند با شتاب آمدم از تل سوی مقتل، ای وای خنجری در دهنت، قلب مرا از جا کند کهنه پیراهنی هم روی تنت نیست چرا؟ غارت پیرُهنت، قلب مـرا از جا کند بوریا گشته مقدّر ز برایت، صد حیف بدن بی کفنت، قلب مرا از جا کند قاتلت همسفرم هست، عزیزم چه کنم دشمنِ بس لجنت، قلب مرا از جا کند خیزران هست به دستش که جسارت بِکند بر لب و آن دهنت، قلب مرا از جا کند شمس رویت ز نوک نیزه قمر را دیده وَ تبسّم زدنت، قلب مرا از جا کند جان عبّاس بگو از سرِ نیزه چه خبر؟ روی نی پر زدنت، قلب مرا از جا کند طفل بی تاب تو، هر لحظه پدر می خواهد اشک این یاسمنت، قلب مرا از جا کند نــوكـــر نـوشـــت: این قلـب ها که در به درِ شاه ‌کربلاست یک گوشه چشم مختصرِ شاه ‌کربلاست این شوق بی‌نهایتُ این صبحُ این سلام ایـن هـا تمـام زیـر سـرِ شـاه کربلاســت صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام اباعبدالله
هر چند دادم از دست حال عبادتم را از من نگیر هرگـز عـرض ارادتم را هر جوره خوب بودی با این بد گنهکار اما ادا نکـردم حـق رفـاقـتـم را چیزی ز نعمت تو از سفرهام نشد کم با لطف خود ندیدی کفران نعمتم را مشغول هیچ بودم دنبال هیچ رفتم صرف شما نکردم افسوس همتم را هر چه فرار کردم دنبال من دویدی آغوش باز کردی دیدی خجالتم را آلودهام ولی من گریه کن حسینم خرج حسین کردم ساعت به ساعتم را دست سه ساله دادم من آبروی خود را کِــی میدهد رقیه برگ زیارتم را؟ زینب بلند میگفت ای آفتاب نیزه گودال تو رقم زد روز اسارتم را نــوكـــر نـوشـــت: گاه آهسته فقط وای برادر می خواند لب تشنه «قُتلوا» بود كه از بَر می خواند اشک می ریخت وَ هر آینه می گفت حسین تا دم مـرگ فقط روضـه ی حنجر می خواند صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام ارباب بی کفن
هر لحظه در سکوت غمت داد می زند بغضی که از فراق تو فریاد می زند اینکه تو نیستی و به ما طعنه می زنند بر آتش نبودن تـو باد می زند وقتی که صید دائمی چشم توست، دل کی دست رد به سینه صیاد می زند قلبم اگر که با تو نباشد نمی تپد نبضم دمی که از تو کنم یاد می زند دیریست خنده نیست به رخسار پر غمت چشم تو حرف از دل ناشاد می زند امشب نگاه ابـری تو با زبان اشک دم از عـزای حضرت سجاد می زند سی سال آزگار به هر جا نشسته است حرف از غمی که بر دلش افتاد می زند با یاد شام و بزم شراب اشک ریزد و با یاد جسم غرق به خون داد می زند نــوكـــر نـوشـــت: تا اشک هست در بصرم گریه می کنم با این تـوان مختصـرم گریه می کنم تنها نه با دو چشم ترم گریه می کنم با خون مانده بر جگرم گریه می کنم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... شهادت امام سجاد علیه السلام بر همه ی عاشقان و شيعيان حضرتش تسليت باد
هردم به آخرین سخنت گریه میکنم یاد غروب و زخم تنت گریه میکنم یکدم بیا ببین که فتادم زپا حسین دائم به غصه و محنت گریه میکنم پیراهنت به سینه گرفتم بیا ببین بر خون روی پیرهنت گریه میکنم یادم نمی رود که چه دیدم به قتلگاه با یاد دست و پا زدنت گریه میکنم در زیر آفتابم و یاد تن توأم از طرز زیر و رو شدنت گریه میکنم شد بوریا کفن به تن نعل خورده ات هر لحظه من، بر آن کفنت گریه میکنم کی میرود، ز خاطر من مجلس شراب بر چوب دشمن و دهنت گـریه میکنم نــوكـــر نـوشـــت: ڪـربلا پای پیاده اربعینم آرزوسٺ خاڪ پای زائران روی جبینم آرزوسٺ دیدنِ گلدسته ها و گنبدِ عباس، بعد سجده‌ی شڪرِ ستونِ آخرینم آرزوسٺ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام خامس آل عبا
اگر که عمر زیادم دهد خدای حسین هـزار سال بسوزم فقط برای حسین حسینیم، به دو عالم چه کار دارم من گذشته ام ز دو عالم به اتکای حسین حسین روح‌ نماز است و پنج‌ نوبت را سر نماز میافتم به دست و پای حسین براش سینه زدم، سینه ام حسینیه شد نوشته روی دلـم مجلس عـزای حسین همیشه مادر دلخسته ام به من‌ می گفت مباد خـرده بگیری به روضه های حسین رفیق کرب و بلا دعوتیست، پولی نیست برات کرب و بلا چیست؟ یک دعای حسین نیابتاً ز حسن کــربلا بـرو امسال ببر سلام حسن را به کـربلای حسین هنوز فاطمه در عـرش روضه می خواند تنور خانه ی خـولی نبود جای حسین نــوكـــر نـوشـــت: نامی شدن کـرب و بلا از حـرمین است یک سوی اباالفضل و دگر سوی حسین است آن پل که خدا گفته صراط است یقینا از روز ازل شارع بین الحـرمین است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام اباعبدالله
پروازمان دهید که بی بال و پر شدیم یک عمر در هوای شما در به در شدیم کالیم و خشک و زرد، خدا را چه دیده ای؟ شاید به لطفِ یک نفست بارور شدیم تو آب زاده ای پدرت هم ابوتراب رزقی به ما دهید که بی برگ و بر شدیم هر چه شما کـریم تری ما گداتریم از اعتبار نام شما معتبر شدیم ما را به راه راست کشاندی تو یا کریم ما در مسیر تو ز خدا با خبر شدیم آقـاییِ تـو شاملِ حالِ گــدا شُدُ ما هم به نوکری شما مفتخر شدیم ما را به نامتان "حسنی" ثبت کرده اند ما سالـهاست حلـقـه ی آویزِ در شدیم آقـاترین جـوانِ جـوانانِ جـنـتـی بی بارگاه و صحن، ولـی با کـرامتی نــوكـــر نـوشـــت: حـسن_جــان مثل موجی که به روی آب بازی می کند نام نیکت در دل مـن سرفرازی می کند ذکر اسمت می شود مشکل گشای دردها گفتن یک یا حسن، صد چاره سازی می کند صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... دوشنبتون امام حسنی (ع)
دارد تمام می شود آقـا عـزای تو کم گریه کرده ایم برای تو شبهاي آخر است، گـدا را حلال كن اين هم بساطِ بي دست و پاي تو ما را ببخش گـريه ي سيري نكرده ايم چشمانِ خشکِ ما خجل از اين عزاي تو هر روز روز تو همه جا محضر شما یعنی که هست هرچه زمین تو کی دست خالی از در این خانه رفته است دست پر است تا به قیامت گدای تو تنها بلد شدیم تباکی کنیم و بس گریه کند برای تو صاحب عزای تو گریه کن تو والسلام جانم فدای و جانم فدای تو تازه به می رسد از راه قافله تازه رسیده نوبت تشت طلای تو : مرا ڪه هرنفسم غیر عشق برلب نیسٺ به سینه جزغم دلدار و ذڪر یارب نیسٺ دلم گرفته دوباره به یاد شبی ڪه بی دم و روضه سر شود شب نیسٺ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام ارباب بی کفن
خـدا بخیر کند باز ازدحـام شده زمان روضه ی جانسوز شهر شام شده تمام شهر برای نظاره جمع شدند عذاب حضرت زینب نگاه عام شده یهودیان به تلافی خیبر آمده اند زمان سنگ زدنُ وقت انتقام شده تمام صورت آقا بروی نی خون است سرش شکسته ز بس هتک احترام شده خدا کند که نباشد درست این روضه که آل فاطمه وارد به بزم شام شده چه شد امام به گریه سه بار گفت الشام؟ تمام روضه خلاصه در این کلام شده نــوكـــر نـوشـــت: می شود این روزهـا درد فـراغـم بیشتر روز و شب این بغض می آید سراغم بیشتر السلام ای در كنار آب آه نامٺ آمد و شد حسِ داغـم بیشتر صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام خامس آل عبا
پلکی به هم زدیم و محرم تمام شد صد زخم دارد این دل و مرحم تمام شد بر کوچه ها سیاهی معصیت آمد و در کوچه ها سیاهی پرچم تمام شد نذر و نیاز و خدمت و عرض ارادتم آقا اگر زیاد و اگر کم تمام شد باور نمیکنم که محرم به سر رسید من که هنوز گریه نکردم , تمام شد از روضه های مقتل زینب شروع کن گیرم که روضه های "مُقَرَّم" تمام شد از هرچه بگذرم سخن یار خوش تر است یک بیت عرض روضه و عرضم تمام شد دستت کجاست تا بشود سایه بان حسین زینب کجا و مجلس نامحــرمان حسین نــوكـــر نـوشـــت: هرکه را می نگرم حال و هوایی دارد ی ما نیز نوایی دارد از جانب بین الحرمینت ارباب صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام اباعبدالله
در مسیر خانه ی لیلا ز جان باید گذشت تا وصال یار از صد امتحان باید گذشت به ابی انت و امی چونکه گفتی بر حسین دیگر از فرزند و مال و خانمان باید گذشت در طریق کعبه باید با مغیلان سر کنی پس دگر از طعنه های این و آن باید گذشت هر که شد گمنام تر، زهرا خریدارش شود بر در این خانه، از نام و نشان باید گذشت دل فقط جای حسین است و حسین است و حسین از هر آنچه غیر او در این جهان باید گذشت ابر اگـر باران نبارد، سایه می خواهم چه کار واقعآ از چشم بـی اشک روان، باید گذشت حـمـد و سـوره بر سر قبر محبانش نخوان از مـزار سینه زن، سینه زنان باید گذشت نــوكـــر نـوشـــت: ﺳَﺮﻣﺎیه ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺒَـﺮﻡ ﻣَﺤﻀـــــﺮ ﺍَﺭﺑﺎﺏ ﺳَﺮﻣﺎیه ﺳـَﺮﯼ ﻫَﺴﺖ، ﻓـَﺪﺍﯼ ﺳـَﺮ ﺍَﺭﺑﺎﺏ ﺍﺯ ڪﻮﺩکی ﺍَﻡ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘـــﻢ که ﺑﮕـﻮﯾَﻢ: ﻣـﺎﺩﺭ ﭘـﺪَﺭﻡ، ﻧَــﺬﺭِ، ﭘـﺪﺭ ﻣـﺎﺩَﺭِ، ﺍﺭﺑـﺎﺏ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام خامس آل عبا
در مسیر عاشقی موی پریشان لازم است ناله های از ته دل، چشم گریان لازم است هيچوقت حیران نباید شد ولی در راه عشق تا رسیدی کـربلا یک قلب حیران لازم است یا حسینی گفتم و ایل و تبارم بیمه شد در تمام زندگی ذکـر کـریمان لازم است بهترین ها را به پای عشق باید سر برید پیش پای سر بریده بهتر از جان لازم است هر کسی حاجت گرفته تا بیاید کـربلا گفته قبلش یک سفر سوی خراسان لازم است روزی چشمم بگیرد من خجالت میکشم نزد زهرا مادرش اشکی چو باران لازم است داد میزد الـعـطش اما کسی آبش نداد پای این روضه خدایی کام عطشان لازم است نــوكـــر نـوشـــت: تا حُسین ارباب باشد خوش به حال نوکرش لحظه ی جان دادنش آید به بالای سرش بعد خدمت در حسینیه به پاس نوکری جنّتش امضا شود با دست زهرا مادرش صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام اباعبدالله
با این پر شکسته کـبـوتـر نمی شود بی یاد مرگ هرشب او سر نمی شود کم سو شده ست چشم ورم کرده اش ولی با روضـه ی کـنـیـز... برابر نمی شود دستی کشید زیر گلو گفت با خودش این جای زخم تیزی خنجر نمی شود "گفتند دختر است از او کار می کشیم" باید که سر شکست به منبر... نمی شود بینایی اش چه سود که کور حقیقتست چشمی که درمصیبت او تر نمی شود در روضه ی سه ساله به کرات دیده ایم چیزی شبیه غارت معجر نمی شود تنها خرابه نه همه ی شام گریه کرد حالا بگو که یک تنه لشکر نمی شود؟ نــوكـــر نـوشـــت: مدتی‌هست که زخم‌دل من خورده نمک از کَس و ناکَس و بیگانه شنیدم متلک رَحِمهُ الله عَلی حُبِ حسین ابن علی سر ارباب به سلامت، حرف مردم به درک صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام اباعبدالله
به دلـم داغ حـرم را مگذارید فقط به همین حال مرا وا مگذارید فقط ببریدم، ببریدم شده حتی در خواب بین این شهر مـرا جا مگذارید فقط همه رفتند و شده قبر من این شهر، مرا در مـزارم تک و تنها مگذارید فقط می‌زنیدم بزنید این همه تنبیه ولی به دلـم داغ حـرم را مگذارید فقط حرم امروز دهیدم به خدا خسته شدم با دلـم وعـده‌ی فـردا مگذارید فقط بگذارید که سر بر قدمش بگذاریم روی این خواهش ما پا مگذارید فقط اربعین پای پیاده نجف و کـرب و بلا حسرتش را به دل مـا مگذارید فقط نــوكـــر نـوشـــت: نسیمی مـیوزد و عـطـر حضرتی دارد هـوای چشـم دلـم عـرض حاجتی دارد سلام حضرت ارباب، آسمان هم گفت ســـلامِ صـبـــح به اربـاب لـذتـی دارد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام اباعبدالله
داده خدا مقام مـرا خـادم الحسین ارباب خوانده نام مرا خادم الحسین من بی حسین گمشده ای بی نشانه ام بنویس پس تمام مرا خادم الحسین مثل ازل در اول روز تولـدم برداشته است کام مرا خادم الحسین هر صبح و شام همدم فطرس شود دلم یعنی بَرَد سلام مرا خادم الحسین نامردمان زنند اگر طعنه ام چه غم دارند احترام مرا خادم الحسین ارباب من بدستِ کریمش نوشته است نسلِ علیَ الدوامِ مرا خادم الحسین داده قلم بدستِ دلم صاحبِ علَم تا بشنود پیام مرا خادم الحسین میگفت آیه های سرِ روی نیزه ها احیا کند قیام مرا خادم الحسین از حنجرِ بریده صدا زد اناالغریب تکرار کن کلام مرا خادم الحسین نــوكـــر نـوشـــت: من ز خود هیچ ندارم که به آن فخر کنم هرچه دارم همه از نوکری خانه توست جز در خانه تو هیچ کجا خیری نیست هرچه خیر است حسین جان به در خانه توست صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام خامس آل عبا
خاکی که بوسه زد به قدوم شما حسین شد تا به عرش تربت اعلای ما حسین عشقت امانتیه خدا بین قلب ما چه منتی گذاشته بر ما خدا حسین یا میشود حسینیه یا روضه میشود یکبار اگر گذر کنی از هر کجا حسین خون تو گر نبود نماز و اذان نبود ای در قنوت اهل نظر ربنا حسین سنگینی لحد نمی آید به سینه ام وقتی که شد کبود عزای تو حسین گفتند زندگیت به وقف مراد هست؟ گفتم که زندگیم بهشت است یا حسین صلح حسن بنای قیام تورا گذاشت ما را نوشت نذر شما مجتبی حسین داغت نشسته بر دل زارم چه میشود یک اربعین مـرا ببری کــربلا حسین جای تو روی سینه ی احمد مگر نبود افتاده ای به گودی مقتل چرا حسین نــوكـــر نـوشـــت: دل شکسته ی ما گـرم ربنای حسین گرفته پر به هواخواهیِ هوای حسین شبم گذشته به فکر و خیال شش گوشه سلام صبح ِ دل انگیزِ کـــربلای صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام ارباب بی کفن
جایِ گِلِه ز فاصله ها گریه می کنم با نام سید الشهدا گـریه می کنم من که تمام عمر ز داغت گریستم در بین قبر هم چه بسا گـریه می کنم باید هزار سال برای تو گـریه کرد قدر هزار سال تو را گـریه می کنم من سمت روضه می روم و عابری به من می گوید التماس دعا گـریه می کنم تو خواستی كه حاجتِ من شد روا حسین بر نذرهای گشته ادا گـریه می کنم حالا تو بخش بخش شدی، "حا" شدی و "سین" حالا تو را هجا به هجا گـریه می کنم تو در ازای اشک به مـن کـربلا بده من در ازای کـرب و بلا گـریه می کنم : این حسین کيست که در قلب همه جا دارد این همه عاشق دیوانه و شیدا دارد این حسین کيست که نام کـرمش در دو سرا این چنین پیش خـدا رتبه ی اعلا دارد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام ارباب بی کفن
ما از حسین قول شفاعت گرفته ایم با یا حسین از همه سبقت گرفته ایم روز الست هر که به چیزی رسید و ما عشق حسین را به امـانت گرفته ایم سر میدهیم و دست به ظالم نمیدهیم ما از حسین درس شهادت گرفته ایم ما نـوکــر حسین و ارباب عـالـمیم چون از حسین منصب و شوکت گرفته ایم مانند کودکی که به میدان جنگ رفت از بودن عموست که جرات گرفته ایم یک چله را به بزم عـزا گریه مى كنيم در اربعین قـول زیارت گرفته ایم نــوكـــر نـوشـــت: دستت همیشه روی سر"ما"پیاده‌ هاست "این اربعیـن به لطف خدا کــربلایی‌ام" شعر از سرم پرید، دلم پیش موکب ست "این بار چندم است که یخ کرد چایی‌ام" صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام اباعبدالله
اراده کرده خدا جاودان شود غم تو بهشت واقعی ماست بزم ماتم تو هزار سال عبادت نمی رسد هرگز به اشک سینه زنان در شب محرم تو دو قطره گریه برای تو کردو رفت بهشت از آن به بعد شد آدم همیشه آدم تو نماز خواندنم از برکت عزای تو بود مرا خرید خداوند زیر پرچم تو بگیر دست مرا در شلوغی محشر حساب کرده ام آقا به قول محکم تو سه چهار ساله که بودم برات سینه زدم ز کودکی به لبم بود اسم اعظم تو چه بد چه خوب سر سفره ی تو مهمانم خداست مشتری این بساط درهَم تو کسی که رفته زیارت خودیِ این خانه است کس که رفته زیارت شده است مَحرَم تو نــوكـــر نـوشـــت: همه ی زندگی ام لذّت این نوکری است من شوم نوکر و ارباب شما، خوبتر است مـا نرفتیم پی غیرِ تو ارباب کَـرَم برسد از تو به ما خیر و عطا خوبتر است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام اباعبدالله
احساس میکنم که شبیه کـبوترم هرگز به غیر بام‌تو جایی نمی‌پرم از لحظه‌ای که پای بساط تو آمدم مشمول لطف دائم زهـرای اطهرم حتی حبیب هم به دلم غبطه می‌خورَد وقتی میان روضه‌ی تو فیض می‌برم هیات، محل تربیت خانواده‌هاست سینه‌ زدم کنار پدر، با برادرم گریه‌کن مجالس روضه‌ست مادرت جاروکش مجالس روضه‌ست مادرم جاماندم از زیارت شش‌گوشه یاحسین این غصه را کجا ببرم؟ خاک بر سرم شبهای جمعه فاطمه مهمان کربلاست آید صـدای ناله‌ی بـی‌بـی‌ِ، بی حــرم از فرط غصه موی سر من سفید شد لب‌تشنه و گرسنه حسینم شهید شد نــوكـــر نـوشـــت: انبیا در آخرِ خط میشوند آخـرِ این راه از آغـازِ آن هم بهتر است رتبه ی پیر غلامان تو نزدِ فاطمه است چون بهتر است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
به روي دل، غم و داغ تورا گذاشته ام به روي شانه ي خود كربلا گذاشته ام براي آنكه مـرا غُصه ي تـو پير كند به روي كُـلِّ جـوانيم پا گذاشته ام براي آنكـه بگـويم هنوز فكر توام ببين كه پيرهنت را كجا گذاشته ام شكسته تر شده اين دل، بدون حسين شكسته تر شده هرچه دوا گذاشته ام اگر بناست ببيني مـرا بيا گودال که خويش را لب گودال جا گذاشته ام هنوز خون گلوي تو رنگ موي من است گمان مبر كه به مويم حنا گذاشته ام نشد اگرچه تنت را كفن كنم اما هنوز هم كفنت را سوا گذاشته ام : پر میڪشد دلم به هوای حرم ِ حسین دارم به اشتیاق شما می پرم حسین خورشید از حوالی گنبدت طلوع ڪرد صبح اسٺ و باز نام تو را میبرم حسین صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام ارباب بی کفن
در جگر می سوزد آهى در گذر از کوچه ها خاطـراتی دارم امـا بیشتر از کوچه ها آن چه دیدم را نگفتم لحظه ای با مادرم آن چه دیدم را نگفتم با پدر از کوچه ها یک کبوتر، نامه ای در دست، بس کن، بگذریم جمع کردم بعد از آن یک مشت پَر از کوچه ها از دوشنبه می رود تا کــربلا، تیر سه سر می رود بر حلق قاسم نیشتر از کوچه ها کوچه ها یک روز سیلی، کوچه ها یک روز تیر دائما می بارد آری دردسر از کوچه ها شام کوچه، کوفه کوچه، در مدینه کوچه بود زینب از من بیشتر دارد خبر از کوچه ها شام اگرچه شام اما صبح محشر می شود می رود بر نیزه خورشید و قمر از کوچه ها نــوكـــر نـوشـــت: بوی پیراهن یوسف به وطن می آید اربعین می رود و بوی حسن می آید اشکـهایی که چهل روز حسینی شده بود همه خـون گشته و از لای کـفـن می آید صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... دوشنبتون امام حسنی (ع)
غیر از این خاک بَلاکش، وطنی نیست تو را جز سنان و نی و خنجر، چمنی نیست تو را گفتم از خـاتم انگشت تـو را بشناسم تو که انگشت نداری، یمنی نیست تو را تو پس از قتل حسن، گفتی غارت زده ام حال غارت شده ای، پیرهنی نیست تو را استخـوان های تنت مثل دلت نرم شده جز من و مادرمان، سینه زنی نیست تو را بسکه اسب از بدنت رد شده چون خاک شدی تا رسیدم به تو دیدم، بدنی نیست تو را بوریا بود بهانه، کـه بدن جمع شود ورنه جز خاک بیابان، کفنی نیست تو را نــوكـــر نـوشـــت: نشسته‌ ڪنج خیابان ڪـربلا دل من چه ‌خاطرات قشنگی از آن محل ‌دارد به یاد چـایـی شیرین ڪـربلایی ها دلـم حـلاوت احلـی مِن العسل دارد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام اباعبدالله
بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کُن بس کُن کنارِ بسترم خیس است زهرا آتش نزن بر این تنِ تَب دار بس کُن باید ببینی روزهایِ بعد از این را باید بمانی با غمی دشوار بس کن باید بگویم روضه های بعد خود را باید بسوزی بعد از این دیدار بس کُن در کوچه میاُفتی کَسی غیر از حسن نیست با گریه می گوید که در انظار بس کُن در کوچه میاُفتی و می گوید به قنفذ اُفتاد دستِ مـادرم از کار بس کُن دستت مغیره بشکند حالا که اُفتاد از چادر او پایِ خود بردار بس کُن بگذار یک جمله هم از گودال گویم خون گریه ات را کـربلا بگذار بس کُن وقت هزار و نُهصد و پنجاه زخم است ای نیزه ی خونبار این اصرار بس کُن این ناله هایِ دخترت پیشِ حرامی است با شمر می گوید نزن نشمار بس کُن نــوكـــر نـوشـــت: من رگ گردن گذارم این بقیع بستان شود کارگرهایش عموما، شیعه ی ایران شود سنگ صحنش را به کلی می تراشیم از طلا نام این بستان عنوان شود صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... شهادت حضرت محمد مصطفی (ص) و امام حسن مجتبی(ع) تسلیـــت باد 🏴