eitaa logo
شاه سلام علیک ؛ حسین سلام علیک
150 دنبال‌کننده
32 عکس
75 ویدیو
0 فایل
Admin : نوكري كردنِ اين قوم مرا بالا بُرد با گداييِّ حسين مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خدا شكر ، عجب پشت و پناهي دارم. "تبادل و تبلیغ انجام نمی شود"
مشاهده در ایتا
دانلود
خورشید صبحگاهی بامت حسین بود بعد از دو هفته ماه تمامت حسین بود هـر دفعه كه برادرت از راه میرسید از فرط شور و شوق سلامت حسین بود یک راستای نور وجود تو زینب است نوری كه در مسیر امامت حسین بود ساده تَرَش شد اینكه نوشتیم زینب و دیدیم در حقیقتِ نامت حسین بود در ذیل خطبه های فصیحت مورخان آورده اند تکـه کـلامت حسین بود در خانواده ای كه واژه ی برخاستن علی است از كودكی، ذكــر قیامت حسین بود خواهر اگر توئی و برادر اگر حسین نادیده ام برادر و خواهر در عالمین : ما که بر صاحب این عشق ارادٺ داریم ما که انگیزه ی برگشت به فطرٺ داریم یک نفس تا به خدا بُـعـدِ مسافٺ داریم باز هـم در سـرمـان شـور زیارٺ داریم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
تا باز کرد در شب روضه، را در خـون تپیده دید تمـام حـروف را می‌دید واژه‌ها همه فـریاد می‌زنند داغی عظیم و مرثیه‌های مخوف را می‌دید تیرها که نشانه گرفته‌اند «خورشید چشمـهای امام رئوف را» آماده ی هجوم به قلب مـطـهـرش پر کرده‌اند نیزه به نیزه صفوف را این دشنه‌های تشنه به تصویر می‌کشند بر گلویش را انگار از تنش باز می‌کنند با نعلـهای تازه دخیل سیوف را : این قلبها ڪه در به در شاه‌ ڪـربلاسٺ یڪ گوشه چشم مختصرِ شاه‌ ڪـربلاسٺ این شوقِ بی نهایٺ و این صبح و این سلام اینهـا تمـام زیر سـرِ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
نَبَـریـدَم، پسـر مـادرم اینجـا مـانده پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کند مونسِ بی کسیِ من تک و تنها مانده کاش میشد که لباسی برسانم به تنش آبرویِ همه عریان روى صحـرا مانده بین یک گونیِ کهنه سر او را بردند ته گـودال ولـی پیکـــر او جا مانده ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم ساربان راه مــرو، همسفـرِ مـا مـانده چند باری شده گم کرده ام او را اصلاً بس که از دور تنش مثل معما مانده باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟ باز هم آمـده این حــرمله ى وا مانده برسانید خبر را به حــرم چـادر تو زیر لـگـدها مـانده ناقه زانو زده تا اینکه سوارش بشوم چشمِ من سمت علی اکبرم اما مانده نــوكـــر نـوشـــت: قـلـب مـرا زدند از اول به نامـتـان مـن آمـدم همیشه بمــانم غـلامتان با یک درود، صبح خود آغاز می کنیم ماییـم و اشتیاق «عَلیکَ السلامتان» صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
در دیدهام غایب شدی در جان من، نه خالی شد از یادت جهان، کنعانِ من، نه مومن شدم بر کعبهی رویت ندیده عمری به سرآمد ولی ایمان من، نه دیشب که خوابیدم به یادم گریه کردی چشمان تو گریان شد و چشمان من، نه احسان و لطفت هر دقیقه شاملم شد یک لحظه دیدی خوبی و احسان من؟ نه جز در غم زهرا شده قدری گذارم رویت کند اشکِ مرا، مژگان من؟ نه ای دل بسوز از غربت حیدر که میگفت رو برمگردان فاطمه جان، جانِ من، نه باور ندارم یار هجده ساله زود است پر میکشی از کلبهی احزان من، نه باید به چاه کوفه گویم درد خود را دامان تو گلگون شده دامان من نه : شـبِ جمعه سـت و نسیمی ز ڪرم می آید نوڪر و ” ڪرب و بلا ” خوب به هم می آید و هماڹ ”مــادرِ” خسته ڪه زمینگیر شده نفَسـش رفته ولی بـاز می آید صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
شاخه ی یاسی که هجده ساله پرپر می شود حرفهایش با اشاره یا که با سر می شود هرکسی شد وارد حجره، زهــرا را ندید مادری که مشت خورده زود لاغر میشود موقع پهلو به پهلو کردنش را که نگو استخوان دردی که دارد صد برابر می شود دست پختش شور یا که بی نمک، خیر است خیر بَعدِ چندی لااقل خـانه معطـر می شود درد زن وقتی که از یک سیلی نامحرم است بیشتر شرمنده از این درد شوهر می شود چه بلایی بر سر این خــانه آوردن که هر که می آید به کوچه خیره بر در می شود یک تنه با چهل نفر درگیر شد در کوچه ها با کبودی غلاف اوضاع بدتر می شود : بشڪند پای ڪسی ڪه لگدش سنگین بود تا ڪه زد سلسله ی آل عبا ریخت بهم ثلث سادات میان در و دیوار افتاد نسل سادات به یک ضربه ی پا ریخت بهم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
بغض قلم شکست و اثر گریه دار شد از ابتـدا همیشه سفـر گـریه دار شد هجده بهار، بین زمستانِ جهـل خلق کوثر فقط نه، شمسُ و قمر گریه دار شد با این حدیث جعلیِ "لا یورثُ النّبـی" از کف فدک برفت و پدر گریه دار شد از ماجرای کوچه چه گویم؟همین بس است مـادر شکست و عُـمـرِ پسر گریه دار شد پروانه بینِ شعـلـه و گـلهـا نظـاره گـر وقتی پرش گرفت به در گریه دار شد میخواست پای همسر خود پا شود ولـی دستش که رفت سمتِ کمر، گریه دار شد با زینبش ز کـرب و بلا گفت و قحط آب وقتی رسید روضه به سر گـریه دار شد "تابوته وردیلـر حـرکت زینب آغـلادی" این بیت چقـدر گـریه دار شد : از مـا جدا شد عاقبت زهــرای خسته چشمان خود را از عــلـی امروز بسته آب از پس جسم کـبودش بر می آید؟ اسماء مراقب باش پهـلـویش شکسته صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... شهادت جانسوز مادر سادات، خانم فاطمه ی زهرا سلام الله عليه را به پیشگاه همه عاشقان حریم ولایت تسلیت عرض می نمایم😭
پس از مصیبت در، در بدر شدم، مـادر همین که از خبرت با خبـر شدم مـادر نوشته اند، چهل تن به یک نفر من هم اسیر صـورت آن یکـــ نفر شدم مـادر میان شعله ی آتش چه آمده به رخت؟ که من ز داغ رخت شعله ور شدم مـادر چه آمده به سرت؟ باز چهره پوشاندی دوباره زخمـیِ زخـم بصر شدم مـادر حسن نگاه به دیوار خـانه می نالـد شهید روضه ی مسمار در شدم مـادر نشسته ام، که تو شبـها دگر نمی خوابی شکـسته ام ز غـمـت، پیرتر شدم مـادر رَهَم دهید به خـانه، که بی لیاقت مـن به روضه خوانیتان مفتخر شدم مادر دعـا کـنید بـرایـم بـه حـق چــادرتان نیازمـند دعــای سحــر شدم مــادر شمـا که عـازم راه سفـر شدی مــادر پس از شما چقدر در بدر شدم مـادر نــوكـــر نـوشـــت: روز و شب کار کنم، پول پس انداز کنم همه را هـدیه به استـاد حـرمـسـاز کنم او تمـام هـنـرش را بکند خـرج ضـریح مـن کنار حَـرَمـَت عـقـده ی دل باز کنم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
معجرم هست ولی، پیروهنت نیست حسین روضه کوتاه، سری در بدنت نیست حسین یاد آن روز که خنده به لبت بود فقط حیف حالا به جز این پر زدنت نیست حسین بین این دشت تن تو چه قدر پخش شده هر کجا می‌نگرم غیر تنت نیست حسین باید این جسم تو را معجر من جمع کند ارباً اربا شده‌ای و کفنت نیست حسین ساربان رفته ولی مـادرمان آمده است دردم این است عقیق یمنت نیست حسین زحمت بردن تو دست سنان افتاده مادرم گفته سنان، هم سخنت نیست حسین باید این بار به پای تو سرم را شکنم غیر من هیچ کسی سر شکنت نیست حسین خواهش پر زدنم را ز خدا می‌خواهم نای ماندن به تن سینه زنت نیست حسین نــوكـــر نـوشـــت: عشق ارباب سبب شد ڪه جنان خلق شده ڪـربلا خوبترین جای جهـان خـلـق شده چشم و ابرو همگی مایه ی زیبایی بود تا سلامش بفرستیم دهـان خلق شده صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
بعد عمـری نوکــری در حسرتم دیدار را کار را ول کرده ام چسبیده ام دلـدار را من غلامی میکنم او خوب شاهی می کند حق نگیرد از من این ارباب و این دربار را کار نوکـر حرص و جوش روضه ات را خوردن است حضرت زهــرا به دست ما سپرده کار را سوخته ی در آتش غم را ز آتش باک نیست قـطـره های اشک ما خـامـوش سازد نار را دار نه، ما را فقط در خاک و خون باید کشید بهر عـاشق گـوشه ای انداخت باید دار را امتحان کن روی من شاید زهیر تو شوم داخل خیمه بگو در گـوش من اسـرار را بی لیاقت بودنم آخـر بدستم کار داد بعد عمری نوکـری در حسرتم دیدار را : یکـــ عـمــر سـائلِ در این خـانه بوده ام حـاشا کـه وقت مـرگ جدا زین دَرَم کنی تنها شرابِ روح مـن از جام چشم توست چشمی گشا کـه مست از این ساغرم کنی صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
تو لحظه های آخر، وقتی دارم می میرم تـَرسَم اینِ کـه مــزدِ نوکـــریمُو نگیرم ترسم اینِ دم مرگ، چشم انتظار بشینم تنهـا باشم آقـا جون، رویِ تـو رو نبینم وصـیـتــی نوشتـم، دردِ دلایی داشتم تموم که شد تو جیبِ پیرهن سیام گذاشتم سفارشایی کردم، تا که همه بدونن پیش جنازه ی من روضه هاتُو بخونن منی که عمری خوندم، آقام کفن نداره خیلـی بَدِه برا مـن کسی کـفـن بیاره سه روزی پیکرمو، رها کنید تو آفتاب رویِ لــبـم بذارید تربت پاک ارباب قبر گِرون نمیخوام، فاتحه خون نمیخوام واسه نشونی داشتن، یه سایبون نمیخوام فقط بالا مـزارم، یه شاخه یاس بکارید پرچـم ، بالا سرم بذارید نــوكـــر نـوشـــت: سر صبحی هوس چای نجـف زد به سـرم ای بسـوزد پــدر عـشــق در آمـد پــدرم هر کسی عاشـق جایی و مرامـیست اگر روی پیشانی ایـن بـنـده نـوشتند، حـــرم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
ناز عـشـاق تـو وَلله کشیدن دارد تا قیامت سُخَنِ عشق شنیدن دارد مرغ باغ مَلَکوتم بخدا حیف شدم روزگاریست که دِل شوق پریدن دارد دِلِ مـا اهـل قَـرَن بود نمیدانستیم فـال مـا نیز فقط هولِ ندیدن دارد البته شوق وصالَم به فراقش زیباست آن فراقیست که آخر سَرِ دیدن دارد هرکه دارد غَمِ تو از همه عالم بِدَرست زیرِ تیغِ غمت ای دوست دَویدَن دارد این بهشت است که مات است که ما ماتِ توایم که غلامانِ تو را قَصدِ کشیدن دارد رویِ یوسف چه اگر دست بریدن دارد دیدنِ روی تو از هَست بریدن دارد : چشم دیدار ندارم شده ام کورِ گناه رو که رو نیست ولی تشنه‌ ی دیدار توام آرزو بر مـن آلــوده روا نیست، ولـــی کاش یک روز ببینم که ز انصار توام صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
راس تو را به روی نی، هرچه نظاره می کنم سیر نمی شود دلــم، نگــه دوباره می کنم ز اشک و آه سینه ام، میان آب و آتشم چو با توام، از این میان کجا کناره می کنم گمان کنند دشمنان، نیست به کام من زبان ز دور بسکه با سرت، به سر اشاره می کنم به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد گریه به گوشواره نی، به گوش پاره می کنم هم سر تو بر سر نی، هم سر اکبرت زپی گاه نگاه سوی مه، گه به ستاره می کنم رخت به خون که رنگ زد؟ آینه را که سنگ زد خنده ز آه خویشتن به سنگ خاره می کند : با ذکر حسین لطمه و دیوانه دلی را عشق است این ذکر پر آوازه و شور ازلی را عشق است مجنون که دو چشمش به حسین و حرم افتاد چنین گفت لیلی به درک فقط حسین بن علی را عشق است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
هر چه میبینی ز من نامهربانی بیشتر باز هم داری به عبدت مهربانی بیشتر من که از طعم مناجات سحر بی بهره ام با سحرخیزان نمایی هم زبانی بیشتر طول آمـالم‌ مــرا از چشم تو انداخته ور نه محبوب تو گـردد فـانی بیشتر بنده ی بی عشق در دنیای خود گم میشود عاشق از معشوق گیرد نشانی بیشتر جان فدای آن مناجاتی که کامش تشنه بود میکند ارباب عطشان جان فشانی بیشتر قهرمان زُمره ی شب زنده داران زینب است در بلا با دوست کرده زندگانی بیشتر نعش ها روی زمین، راس ها بر نیزه ها با خدا زینب کند نجوا نهانی بیشتر مانده از گودال گویم یا که از خلخال ها از شب شام غریبان روضه خوانی بیشتر آتش دامان طفلی خوانده دلها را به خویش روضـه ی ویرانه کرده دلـستانی بیشتر اهل شام و کوفه خوش مهمان نوازی کرده اند لیک بر دخت سه ساله میزبانی بیشتر راس بابا، جـان تازه داد بر دختر ولی بوسه ی دختر به بابا داد جانی بیشتر نــوكـــر نـوشـــت: نام تـو دواى درد است حسین بى یاد تو بین که چهره زرد است حسین عشق تو مـرا ز خویش بیگانه نمود بى عشق تو بین که سینه سرد است حسین صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
هر صبح و ظهر و شام عزادار مادری تنها تویـی که محــرم اسـرار مادری دیگـر تمام، مـوی سر تو شده سفید در کوچه‌ها هنوز تو غمخـوار مادری از داغ فـاطـمـه جگـرت تیر می‌کشد آقـا شهید کـوچـه و دیوار مـادری هرگز نگفته‌ای به کسی شرح ماجرا لکنت زبان گـرفته و تبـدار مادری زینب بیا و یاور من باش بعد از این در خانه روز و شب تو پرستار مادری هم جان احمد هستی و جانان مرتضی تـو دومـیـن امـامـی و دلــدار مادری زهرا حرم نداشت تو هم بی‌حرم شدی از کـودکــی همیشه هــوادار مــادری : شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمی‌اُفتد تبِ مـن کَـم شده امـا تبِ بانـو نمی اُفتد غرورم را شکسته خنده‌ی نامحـرمـی یارَب چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمی‌اُفتد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
زیر باران؛ در شب و مهتاب، حس کردم تو را نوکری تا داد زد «ارباب»، حس کردم تو را صیدِ دریای توام با ریشه‌های پرچمـت بین روضه در نخِ قلّاب، حس کردم تو را قبل از آنی که بگویم «آه، آقا بـی کسـم نوکر بیچاره را دریاب»، حس کردم تو را لحظه‌های تشنگی گفتم «سلام ای تشنه لب» قبل از آنی که بنوشم آب، حس کردم تو را روی دیوارِ اتاقـم شعبه‌ای از کــربلاست زُل زدم هر وقت، بر آن قاب، حس کردم تو را بالشم شد هر شب از رویای خیسم خیسِ اشک گوشه‌ی شش‌گوشه‌ات در خواب، حس کردم تو را بوی سیبِ جـانـمـازم مال مُهـر تربت است بارها ارباب، در محـراب، حس کردم تو را بین صحنِ سینه‌ام داری مزاری؛ چونکه من در تپش‌های دلِ بـی‌تاب، حس کردم تو را : نه ڪه هفٺ دور، دوصد بار طوافٺ می ڪنم با زبان قـاصــرم ارباب صـدایٺ می ڪنم در میان خلوٺ دل، در دعـای روز و شب آرزوی دیدن ڪـرب‌ و‌ بلایت می ڪنم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
بر روي شانه ی پدرم عاشقت شدم با اشكـهاي در به درم عاشقت شدم تنها دليل هر شب بیخوابی ام، حسين با گريه هاي هر سحرم عاشقت شدم بسته شده به نام تو رزق و روزي ام من با كتاب نوحـه گَرَم عاشقت شدم روز الـست لحظه ی تقسيم عشق ها آقاي من زد به سـرم عـاشقت شدم  بين سفينة النجاة شما جا گرفته ام اي پادشاه جود و كرم عاشقت شدم مـانده بخـاطـرم سفـر اولــم حسين آري ميان آن دو حرم عاشقت شدم : هر کس هدفی داشته از آمدن خویش مـن آمده ام در غـم تـو اشک ببارم رضوان مـن و خلد مـن و حور مـن این اسـت تـو دل ببـری از مـن و مـن جـان بسپارم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
مثل نماز مثل دعا صبح و ظهر و شام ارباب را زدیم صدا صبح و ظهر و شام ما لطف کرده ایم به خود بین روضه ها ارباب لطف کرده به ما صبح و ظهر و شام روضه به روضه گریه ی ما فرق می کند چون فرق بین نافله ها صبح و ظهر و شام روزی سه بار از غـم تو گریه می کنیم با رخصت از امام رضا صبح و ظهر و شام این روزهاست غصه ی ما شام شام شام همراه درد کرب و بلا صبح و ظهر و شام دختر نشست پیش پدر گریه کرد و گفت شلاق می زدند به ما صبح و ظهر و شام یک بار ظهر کشت تو را شمر و با سرت هر روز می کشند مرا صبح و ظهر و شام نــوكـــر نـوشـــت: چه خوش است اگر ببینم عرفات و کربلا را حـرم عزیز زهــرا، شب مشعر و منا را به خدای کعبه سوگند همه حج من حسین است به دوصد منا نبخشم عـرفـات کــربلا را صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
به خواب غفلت خویشم ز هم پاشیده سامانم منِ بیچاره یک عـمــری اسیر این زمـستانم به سمت این و آن بردم نگاهم را ولی افسوس تو را دیگر نمیبینم چه سنگین است تاوانم خجالت میکشم آقا بگویم شیعهات هستم اگـر اذن شما باشد بگویم از مـحـبـانـم برایم گریهها کردی ولی من فکر خود بودم پریشانم شدی الـعـفـو، نفهمیدم پشیمانم من آلـوده را آخـر چـرا تحـویل میگیری چه دیدی از من آخر که خودم حتی نمیدانم عـلــی این روزها دیگر به خانه دیر میآید ز تنهائیش میسوزم ز حیرانیش حیرانم گمانم نیمه شب زهرا صدا کرده حیدر را که ای یار غریب من حلالم کن نمیمانم : ﻋﻤﺮیست، که ﺩﺭ ﺳﻮﺯِ ﻏـﻢِ ﻓﺎطـمه هستی ﺩﻟـﺴـﻮختـه‌ی، ﻋـﻤـﺮِ کـمِ ﻓﺎطـمه هستی ﻣـﻦ ﻣـﻄﻤـﺌـﻨـﻢ، ﺭﻭﺯِ ﻇـﻬـﻮﺭت، ﺍﻭل ﺩﺭ فکــرِ ﺑﻨﺎی ﺣـــــﺮﻡِ ﻓﺎطـمه هستی صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
زاهد و من، روی تربت، هر دو سجده میکنیم او به شـوق وصـل جنّت، من ز هجر کــربلا در میان سجـده دائم هـر دو یاد جنتیم او به فکر حوریان و من به فکر کــربلا ذکر او سبحانَ ربّی باشد و حـمـد خدا من لبم در بین سجده گرم ذکر کــربلا او ندارد حاجتی جز دیدن باغ بهشت من ندارم حاجتی در سجده غیر کـربلا زاهدا در حالت سجده بمان، من میروم سوی جنّت با همین چند خط شعر کـربلا : مــادرم دسٺِ مـرا داد به دستٺ آقـا مـادرم را همه ی عـمـر دعا خواهم کرد دیر یا زود مهم نیسٺ ولـی آخـر سر من خودم را بغل امنِ تو جا خواهم کرد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
صبحِ خود را به سلامی به تو آغاز کنم جُـز هَـوایِ تـو کجـا باشم و پرواز کنم حَسرَتِ بوسه به شش گوشه ی تو مارا کُشت درد مندم، به که من دردِ خود ابراز کنم؟ نقطه ی سِیرو سلوکی و به قول قاضی(ره) میشود در وسطِ روضـه ات اعجـاز کنم همه با "لـعـلِ لَبِ یارِ خود افـطـار کنند من که با تربتِ تو روزه ی خود باز کنم به نیابت زِ اُوِیسِ قَـرَنی مـن هـر روز صبحِ خود را به سلامی به تو آغاز کنم : تا بوده همیشه هسٺُ تکراری نیسٺ جز نام تـو بر لبان من جـاری نیسٺ هـر روز سلام می فـرستم به شمـا آری بخدا بهتر از این کـاری نیسٺ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
در کــوچه پای آمـدنش تیـر میکشد از سمت گوش تا دهنش تیـر میکشد این طفل هر زمان که به در میکند نگاه بی وقفه چـارچـوب تنش تیــر میکشد مـادر چقدر دلنگــران سکـوت اوست فهمیده سینه ی حسنش تیـر میکشد نام حسن ردیف غزلـهای غربت است حتی ردیف تَن تَ تَنَش تیـر میکشد این بار زهـر کینه بر او کارگـر شده هی لخته لخته هی دهنش تیر میکشد زینبه نشسته پاره ی تن را نظاره گر با هر نفس نفس، بدنش تیـر میکشد از بس که گریه کرده در این ماتم عظیم چشمان خیس سینه زنش تیـر میکشد شاید که یاد کـرب و بلا میکند حسین وقتی که دارد از کفنش تیـر میکشد : یک عمر ز کوچه غصه میخورد حسن تا خانه خودش را برد حسن حـق داشت اگـر ز غصـه هـای آن روز میـان کــوچـه میمـرد حسن صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
با شمـا حـال خـراب دل مـا خوبتر است وسط خیمه ی تو حال و هوا خوبتر است نیمه شب ها وسط نافـلـه، گـریانم کن سینه زن که بشود اهـل بکا خوبتر است همه ی زندگی ام لذّت این نوکـری است من شوم نوکر و ارباب شما، خوبتر است تـو مـریضـم کنـی و باز شفـایم بدهـی برسد از طرفت درد و دوا خوبتر است نجف و مشهد و قم، کاظمیه، مکّه، بقیع همه خوبند ولی کـرب و بلا خوبتر است باز دلـتنگــِ دو رکـعـت دمِ بالای سـرم زیر آن قبّه ی تو ذکر و دعا خوبتر است پای شش گوشه ی زیبای تو هستیم انگار وسط روضه ی تو حال گـدا خوبتر است به خـدا گـریه ی مـا از سَرِ بیتـابی نیست گریه بر داغ دل خسته ی ما خوبتر است اربعینی نرسم پیش تو دق خـواهم کرد اربعین کرب و بلا از همه جا خوبتر است : با عشق حسین هر که سر و کار ندارد خشکیده نهـالیست، پر و بال ندارد ما غرق گناهیم و ز آتش نهراسیم آتش به محبـان حسین کار ندارد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
عمریست با عنایت تو گریه می کنم تنها به قصد قربت تو گریه می کنم عمریست پای بیرق مشکی روضه ها در سایه سار رحمت تو گریه می کنم گاهی ستاره می‌شوم و تا سپیده دم در آسمان غربت تو گریه می‌کنم  قبرت که نیست دلخوشم از اینکه لاأقل پایین پای هیئت تو گریه می‌کنم آه ای ضریح گمشده ! بانوی بی نشان ! در حسرت زیارت تو گریه می‌کنم تا صبح در حوالی دلتنگی بقیع با بوی یاس تربت تو گریه می‌کنم گاهی کنار روضه ات از دست می‌روم از بسکه در مصیبت تو گریه می‌کنم مرگ من از فشار و در و دیوار خانه نیست این غصه می كشد كه غریب است شوهرم می زد مرا مغیره و یک کس به او نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمی زند بیش از خودم به حالت زینب دلم بسوخت مادر، کسی مقابل دختر نمی زند دستی پلید لاله ی گوش مرا درید دیگر صدای عمه به گوشم نمی رسد : چادُری سوخٺ، سری سوخٺ، گلی پَرپَر شد وسط فاجعه بـی بال و پری گفٺ علـی میخ و دیوار و دری دسٺ به یکی ڪردند با لگد سوخٺ گُلی ریخٺ دَری گفٺ علـی صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
گر چه تو مظهر صبری و رشیدی بانو گل پرپر شده ی دست پلیدی بانو من همان رو سیه بر سر بازار تواَم برده ای مثل مرا خوب خریدی بانو رو به هر کس که زدم زود مرا پس میزد تو فقط روی سرم دست کشیدی بانو اگر اینجام تو هستی که دعایم کردی و به داد من بیچاره رسیدی بانو بی سبب نیست اگر قبر شما پنهان است خیری از مردم این شهر ندیدی بانو قصه این است کسی راه تو را سد میکرد مثل شمعی وسط کوچه چکیدی بانو و شنیدی که علی سر به گریبان میگفت من بمیرم که چنین زود خمیدی بانو مانده هاجر متحیر ز تو آن وقتی که کوچه تا کوچه دویدی و دویدی بانو هر شب جمعه صدایی ز حرم می آید نالـه هـای پسرم، وا پسرم می آید : دلـم گـرفتـه هـــوای مدینـه را دارم برای مـادر مـظلـومـه گـریـه ها دارم دوباره آمـده ام یک نگاه کـن به غیر هیئت و روضه مگر کجا دارم؟ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
وقتی برای مادر ما گریه می کنید با درد و آه و شرم و حیا گریه می کنید آری درست مثل خجالت کشیدنِ چشمانِ مجتبی بخدا گریه می کنید کی دیده اشکِ مادرِ خود را به کوچه ها این قصه را ندیده چرا گریه می کنید مسمـار را شنیده، ولیکن ندیده اید اما چه خوب داغ مرا گریه می کنید زیبا برای مـادر مـا ضجّه می زنید خیلی شبیه با شهدا گریه می کنید با این حساب مرهم غمهای ما شوید گویی کنار آل عـبـا گـریه می کنید یک لحظه غافل از غم یاران نمانده ایم با اینکه با هراس، بما گـریـه می کنید عمری به سوگِ ماه مدینه نشسته اید عمری برای کرب و بلا گریه می کنید آخر، زمانِ روز فرج می رسد ز راه از بس شما به سوز و دعا گریه می کنید : همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه های تو جـای تمـام شهـر خـودم گـریه می کنم از بس که خالی است در این خانه جای تو صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله