ماجرای خیانت به علیرضا پهلوی و یکی از دلایل اقدام به خودکشی
یکی از این روزها، علیرضا با دوست دخترش شاهپری به دیدار رضا پهلوی آمد. من و رضا و شاهپری نشسته بودیم و به موسیقی ملایمی گوش میدادیم و از هر دری حرف می زدیم.
در این بین متوجه شدم که شاه پری، بدجوری به رضا نگاه میکند و رضا هم از این دلبری استقبال میکند و به قول معروف اشارات نامه رسان شدهاند. پیش از آن که کار خرابتر شود، در فرصتی به رضا گفتم: او دوست دختر برادر توست و ظاهرا هم علیرضا از او خوشش میآید.
رضا گفت: نظر علیرضا را در این مورد میپرسم. فردای آن روز علیرضا را خشمگین و ناراحت دیدم؛ در حالی که مرتب قدم می زد و تکرار میکرد (Elshefte Grande) که ظاهرا منظورش آن بود که از پشت به او خنجر زده و در حق او نامردی شده است، سعی کردم کمی آرامش کنم.
گفت من راضی نبودم، مسئله را به خود رضا و شاه پری واگذار کردم؛ زیرا هرگز فکر نمیکردم رضا در حق من چنین کند و یا دختر چنین بیوفا باشد.
البته دختر هم اصرار داشت که هر دوی آنها را دوست دارد؛ به هرحال رابطه رضا و شاه پری ادامه یافت. این اتفاق چنان علیرضا را ناراحت کرد که آن را یکی از دلایل اقدام به خودکشی او می دانند.
کتاب: پس از سقوط- سرگذشت خاندان پهلوی در دوران آوارگی- نویسنده خاطرات: مسعود انصاری صفحه ۹۹
#شاه_زمانی
#شاهزاده_فرقه_وندالیست
#فرقه_ایران_فروش
#فرقه_فاسد_ایران_فروش
#فرقه_فاسد_شاهنشاهی
#نه_به_سلطنت
#نه_به_سلطنت_طلبان
#نه_به_سلطنت_طلب
#نه_به_شاهزاده
#نه_به_پسرفت_شاهنشاهی
#نه_به_مزدوران_شاهنشاهی
#نه_به_شاهزاده_سعودی
#نه_به_شاهزاده_مزدور_س