بعثت پیامبر اکرم. ۶
بخش ششم
2. مقابله با قرآن
با موضعگیریهای مستحکم رسول خدا (ص) و جناب ابوطالب (ع) مشرکان مکه دانستند که تطمیع و تهدید برای آنان ثمرهای ندارد؛
بنابراین به فکر راه جدیدی افتادند. آنان در بررسیهای خود به این نتیجه رسیدند که نفوذ کلام پیامبر اکرم (ص) که بیشتر، جوانان را به خود جذب میکند، در قرآن است؛ بنابراین تصمیم گرفتند با قرآن مقابله کنند.
چنانکه میدانید، عربها در جزیره العرب، بهویژه در حجاز، بهخاطر شرایط خاص منطقهای و اقلیمی، از فرهنگ و تمدن دور بودند و تنها در یکی از ابعاد فرهنگی پیشرفت داشتند، و آن هم شعر و ادبیات بود؛
ازاینرو شاعران، سخنسرایان و خطیبان برجستهای در مکه زندگی میکردند.
مشرکان میخواستند با استفاده از این ظرفیت، به مقابله با قرآن بپردازند.
پس از بعثت پیامبر (ص) قریش در اولین گام مطرح کردند که آنچه محمد (ص) بیان میکند، کلام خودش است، نه کلام «الله».[9] قرآن کریم نیز پاسخ مشرکان را اینگونه بیان فرمود:
««أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»»[10]
یا میگویند: این قرآن را به دروغ ساخته [و به خدا نسبت داده]. بگو: پس ده سورۀ ساختگی مثل آن بیاورید و هر کس که میتوانید به غیر از خدا [به یاری] فراخوانید، اگر راست میگویید.
قریش از این پس تلاش کردند که چیزهایی شبیه قرآن عرضه کنند، ولی باوجود قدرتی که در شعر و خطابه داشتند، ناکام ماندند؛ از این رو کلام خود را تغییر دادند و در مرحلۀ بعد گفتند: «ما تردید داریم که قرآن کلام خدا باشد».
قرآن نیز اینگونه پاسخشان را داد:
««وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»»[11]
و اگر در آنچه بر بندۀ خود نازل کردیم تردید دارید، پس یک سوره مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا [به یاری] فراخوانید، اگر راست میگویید.
سورههایی که در مکه نازل میشد، کوتاه بود و به مباحث اعتقادی میپرداخت؛ بنابراین مقصود قرآن کریم این بود که یک سورۀ کوتاه مانند سورۀ قارعه یا تین که در جزء پایانی قرآن کریم قرار گرفته، بیاورند، ولی مشرکان در این امر هم ناتوان بودند.
آنان که در دو مرحلۀ گذشته مغلوب شده بودند، در مرحلۀ سوم برای مقابله با قرآن حرفی برای گفتن نداشتند و بهانهجوییهای بیربط میکردند؛ مثلاً گفتند: «اگر قرآن کلام خدا است، چرا یک جا نازل نمیشود؟ چرا بهتدریج نازل میشود؟».
این بار پاسخ قرآن بسیار محکمتر و کوبندهتر بود و آنان را برای همیشه از مقابله با قرآن مأیوس کرد.
««قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً»»[12]
بگو: اگر آدمیان و جنیان همگی جمع شوند که مانند این قرآن را بیاورند، نمیتوانند مانندش را بیاورند، هرچند [در این کار] پشتیبان یکدیگر باشند.
از این پس مشرکان، از روشهای گذشته مأیوس شدند و برای مقابله با قرآن دو کار سخیف را در پیش گرفتند. اقدام اول آنان این بود که قرآن را مجموعهای از داستانهای پیشینیان خواندند.
با توجه به اینکه بسیاری از آیات قرآن به بیان تاریخ اقوام گذشته، نظیر قوم نوح و عاد و ثمود میپرداخت و مردم را تحت تأثیر قرار میداد، بعضی مشرکان مانند نضربنحارث برای مقابله با رسول اکرم (ص) چهارپایه زیر پایش میگذاشت و روی آن میرفت و برای مردم داستانهای اسطورهای نقل میکرد
زیرا به ایران سفر کرده بود و با فرهنگ ایرانیها آشنایی داشت و داستانهایی از اساطیر آنان آموخته بود.
او ـ نعوذ بالله ـ به مردم میگفت: «به قصههای این شخصی که ادعای پیامبری دارد گوش ندهید، من داستانهای بهتری بلدم». و شروع به خواندن داستانهای ایرانی مانند رستم و سهراب و اسفندیار میکرد تا مردم را از گرد پیامبر اسلام (ص) پراکنده سازد. قرآن کریم در برخی از آیات به همین روش مشرکان برای مقابله با وحی الهی اشاره کرده است.[13]
روش سخیف دیگر مشرکان این بود که به رسول خدا (ص) تهمت سحر زدند. آنان وقتی مشاهده کردند که نمیتوانند با قرآن مقابله نمایند، از طریق ولیدبنمغیره (رئیس قبیلۀ بنیمخزوم و شعرشناس و داور بازار ادبی عکاظ)، به مردم گفتند:
«آنچه محمد (ص) بیان میکند و بهوسیلۀ آن افراد را تحت تأثیر قرار میدهد، سِحر است». از آن به بعد بود که مشرکان گستاخ، پیشنهاد کردند که برای مقابله با سِحر محمد (ص) در گوشهای خود پنبه بگذارید تا مسحور او نشوید. قرآن کریم در برخی آیات، به این توهین سخیف اشاره فرموده است.[14]
┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅
*اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*
گروه «صالحانه»
بعثت پیامبر اکرم. ۷
بخش هفتم
. کمک گرفتن از یهودیان
اتفاق دیگری که پس از بعثت پیامبر اکرم (ص) افتاد این بود که مشرکان دارالندوه را که برای اهداف خیرخواهانه تأسیس شده بود، مکانی برای دشمنی با اسلام قرار داده بودند. آنان در آنجا گرد هم آمدند تا راهکار دیگری برای مقابله رسول خدا (ص) بیابند.
در مرحلۀ سوم، سیاست قریش بر این قرار گرفت که برای جلوگیری از پیشرفت دعوت رسول اکرم (ص) بهسراغ کسانی بروند که علم و آگاهی بیشتری دارند و از آنان بخواهند که مسائل پیچیدهای را با جوابهایی خاص در نظر گیرند و آنها را در نزد پیامبر اسلام (ص) مطرح کنند تا او از جواب بازبماند و جایگاهش در نزد عموم مردم پایین بیاید.
آنان به این نتیجه رسیدند که برای تحقق هدف خود، از یهود یثرب یاری بگیرند؛ بنابراین هیئتی را به همراه نضربنحارث و عقبهبنابیمعیط به مدینه فرستادند. اینان با علمای یهود دیدار کردند و گفتند: «فردی در میان ما پیدا شده که ادعای نبوت دارد، شما چند مسئلۀ مهم و مشکل را همراه با پاسخش به ما بگویید تا ما از او سؤال کنیم».
یهودیها براساس آموزههای تورات به حجاز آمده بودند تا نخستین گروندگان به آخرین پیامبر باشند، اما آنان گمان میکردند که آخرین پیامبر، در یثرب ظهور خواهد کرد؛ بنابراین توجه نکردند که ممکن است این شخص، همان پیامبر موعود باشد. یهود سه سؤال را همراه با جواب آن مطرح کردند و گفتند: «اگر پاسخ صحیح اینها را داد نشان میدهد که از ادیان الهی علم و آگاهی دارد و اگر از پاسخ ناتوان بود، بدانید که دروغگو است».
سه سؤال آنان به این صورت بود: ١. حقیقت روح چیست؟ ٢. آن جوانانی که برای حفظ ایمان خود در اعصار گذشته ناپدید شدند چه کسانی بودند و چند نفر بودند؟ ٣. ذوالقرنین چه کسی بود و چه کارهایی کرد؟
نمایندگان قریش به مکه برگشتند و به رسول خدا (ص) عرض کردند: «اگر راست میگویی و پیامبر خدا هستی، پاسخ این سؤالات را به ما بگو».
رسول خدا (ص) فرمود: «من منتظر وحی میشوم، فردا بیایید تا پاسخ خود را بگیرید». اما به جهتی که در کتابهای روایی و تفسیری بیان شده، مدتی وحی قطع شد و پاسخی از سوی خدای متعال نازل نشد. این امر باعث سرزنش قریش و اندوه پیامبر (ص) شد. پس از چند روز، جبرئیل نازل شد و هم علت انقطاع وحی را بیان نمود[15] و هم پاسخ سؤالات را آورد.[16]
اگر چه پاسخها با تأخیر داده شد، اما قریش نتوانست از این ماجرا استفادهای کند؛ چون پاسخها درست بود و آنها هم میدانستند که آن حضرت در طول این مدت از مکه خارج نشده و این پاسخها را از کسی نیاموخته است.
بدین ترتیب این سیاست نیز بینتیجه ماند.
4. شکنجه
سیاستهای قریش پس از بعثت پیامبر (ص) شکست خورد. از این پس، قریش روش عاجزانه و سختی را در پیش گرفت. سران قریش، بعد از ناکامیهای پیدرپی در دارالنّدوه گرد هم آمدند و به این نتیجه رسیدند که تنها راه مقابله با اسلام، استفاده از خشونت است. ازاینپس آنان تازهمسلمانان را دستگیر و شکنجه میکردند تا ترس و وحشت را در دل مسلمانان جای دهند که اگر کسی هم میل به اسلام پیدا کرد، از سرنوشت این افراد عبرت گیرد و از ترس جان خود، بهسوی اسلام نرود. این سیاست خطرناک میتوانست صدمهای جدی به دعوت رسول خدا (ص) وارد کند. در تاریخ ذکر شده که عدهای توان تحمل این سیاست رنجآور را نداشتند.
بیشتر کسانی که به پیامبر اکرم (ص) ایمان آوردند، در یکی از این سه دسته قرار میگرفتند:
1. اشرافزادگان که فرزندان رؤسای قریش بودند؛ مانند ابیحذیفه پسر عتبهبنربیعه، امّحبیبه دختر ابوسفیان، علی فرزند امیهبنخلف و مصعببنعمیر. اینان جوانانی بودند که روحیۀ حقجویی آنان را به سوی رسول خدا (ص) جذب کرده بود، اگرچه خانوادههای آنها دشمنان پیامبر (ص) بودند.
٢. بردگان که وقتی ندای مساوات و عدل و داد اسلام را شنیدند مجذوب آن شدند.
٣. موالی و جوالگیرندگان بودند. موالی یعنی وابستگان به قبائل. آنان شهروندان درجه دو محسوب میشدند. جوالگیرندگان هم بیپناهانی بودند که مقیم مکه شده بودند و برای حفظ جان خود (از تعرّض تیرههای قوی قریش یا افراد با نفوذ)، تحت پناه آنها قرار گرفته بودند.
این سه دسته کسانی بودند که به نوعی اختیار آنان در دست قریش بود و اینان بودند که مورد شکنجه قرار میگرفتند؛ بنابراین افراد سرشناس قبایل که البته بهندرت اسلام میآوردند یا افرادی مانند جعفر بن ابی طالب (ع) یا امیر مؤمنان (ع) که قبیله و خویش و قومی داشتند که از آنها دفاع میکرد، مورد تعرّض و شکنجه قرار نمیگرفتند.
┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅
*اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*
گروه «صالحانه»
در ایتا👇
🖍 https://eitaa.com/joinchat/3401449483Ce82e5011da
کانال «شجره طیبه»
در ایتا؛ سروش؛ روبیکا👇
@shajare_tayebe
┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅
بعثت پیامبر اکرم ۸
بخش پایانی
هجرت به حبشه
براثر شکنجههای قریش، عدهای از مسلمانان به شهادت رسیدند؛ کسانی مانند پدر، مادر و برادر عمّار. خود عمّار نیز با تقیه نجات یافت. این سختگیریها موجب وحشت مسلمانان شده بود و کسانی را که به اسلام تمایل پیدا کرده بودند به هراس افکنده بود؛ بنابراین رسول خدا (ص) چاره را در این دید که مسلمانان را به سرزمین امنی مهاجرت دهد تا بتوانند ایمان خود را حفظ کنند و از دشمن محفوظ باشند. ازاینرو بود که پیامبر اکرم (ص) مسلمانان را در دو گروه به حبشه مهاجرت داد.
این کار موجب شکست سیاست قریش شد؛ زیرا اگر یکی از افراد سه دستۀ مذکور میخواستند اسلام بیاورند، میدانستند راه نجاتی برای آنان وجود دارد. به همین خاطر بود که مشرکان قریش برای بازگرداندن مهاجران از حبشه اقدام کردند، اما با برخورد بسیار محکم، دقیق و حسابشدۀ جعفربنابیطالب که سرپرستی مهاجران را بر عهده داشت، باز هم ناکام ماندند و نجاشی آنها را در پناه خود گرفت.
5. پیشنهاد صلح
روشهای مشرکان برای مقابله با رسول خدا (ص) در مکه پس از بعثت پیامبر، یکی پس از دیگری ناکام ماند و آنان را به فکر دیگری انداخت. آنان در حرکتی مزوّرانه، پیشنهاد صلح دادند. سران مکه پس از مشورت، به این نتیجه رسیدند که برای جلوگیری از پیشرفت اسلام، پیشنهادی صلحجویانه به پیامبر اسلام (ص) بدهند و به توافقی دوجانبه دست یابند که به خیال خودشان، منافع هر دو طرف را تأمین کند.
پس از این تصمیم، هیئتی از قریش با پیامبر اکرم (ص) دیدار و پیشنهاد کردند: «ما حاضریم برای فروکش کردن تنش و چالشِ میان دو طرف، مدت معیّنی دست از بتها و خدایان خود برداریم و خدای احد و واحد تو را بپرستیم، بدین شرط که شما نیز در این مدت، از پرستش خدای واحد دست بردارید و خدایان ما را بپرستید. در پایان مهلت مقرّر هر دو طرف تأمل کنند و ببینند که کدامیک از معبودها مناسبتر است، سپس هر کدام که معبود دیگری را بهتر تشخیص داد، به دین برتر ملحق شود».
ظاهر این پیشنهاد منصفانه بود، اما حقیقتی حیلهگرانه در پس آن بود. پیش از آنکه رسول خدا (ص) پاسخ آنان را بدهد، جبرئیل نازل شد و سورۀ کافرون را آورد.
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ»
به نام خداوند بخشندۀ مهربان. بگو: ای کافران، من آنچه را شما میپرستید نمیپرستم و شما نیز آنچه را من میپرستم پرستش نمیکنید و [باز هم تأکید میکنم که] من پرستندۀ آنچه شما میپرستید نیستم و شما هم پرستندۀ آنچه من میپرستم نیستید؛ [پس] دین شما برای خودتان باشد و دین من برای خودم.
مشرکان اگر حقیقتاً درپی صلح بودند، راهکار صلح در آیۀ آخر مطرح شده بود. قرآن کریم بیان میکند که ما اصراری بر اینکه شما را پیرو دین خود کنیم نداریم، ولی خودمان نیز به دین شما گرایش نمییابیم. اما آنان حاضر نبودند دست از آزار مسلمانان بردارند و ایشان را به حال خود واگذارند؛ بنابراین روشن شد که آنان درواقع بهدنبال نابودی اسلام هستند، نه درپی صلح. قریش نه تنها با پیشنهاد اسلام موافقت نکرد، بلکه بر مخالفتها و دشمنیهای خود افزود.
البته باید این نکته گوشزد شود که «لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ» مربوط به زمان ضعف و کمی مسلمانان بود، اما وقتی رسول خدا (ص) به مدینه مهاجرت و حکومت اسلام را برقرار کرد، و به اقتدار رسید، حکم مقابله با مشرکان صادر شد[17] و درنهایت، خدای متعال چهارماه به آنان مهلت داد.[18]
۶. تحریمهای همه جانبه
پنجمین سیاست قریش نیز ناکام ماند و اکنون آنان که خود را شکستخورده میدیدند، شروع کردند به تحریمهای همه جانبه بر علیه مسلمانان. قریش در ابتدای بعثت پیامبر اکرم (ص)، ایشان را از حمایتهای قبیلگی محروم کردند و در ادامه آنها را از هر گونه داد و ستد باز داشتند.
کار به جایی رسید که پیامبر (ص) برای کم کردن فشار تحریم با مشورت ابوطالب تصمیم گرفتند که بنیهاشم را به شعب ابیطالب ببرند و در آنجا زندگی کنند.
با این که فشار زیادی بر مسلملنان وارد شد اما در نهایت این کار آنها نیز راه به جایی نبرد و مجبور شدند به تحریمها پایان دهند
┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅
*اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*
گروه «صالحانه»
در ایتا👇
🖍 https://eitaa.com/joinchat/3401449483Ce82e5011da
کانال «شجره طیبه»
در ایتا؛ سروش؛ روبیکا👇
@shajare_tayebe
┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅
منابع:
1]. سوره جمعه، آیه 2.
[2]. سوره علق، آیه 5.
[3]. امام صادق (ع) دربارۀ اولین آیاتی که بر رسول خدا (ص) نازل شد چنین میفرماید: «أَوَّلُ مَا نَزَلَ عَلَى رَسُولِ اللّهِ (ص) بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ» (اولین چیزی که بر رسول خدا (ص) نازل شد «بسم الله الرحمن الرحیم اقرأ باسم ربک» بود. (کافی، ج٢، ص۶٢٨). درحقیقت، اصل قضیه، همان «بسم الله» بوده و پنج آیۀ بعد، وصف الله است.
[4]. سوره علق، آیه 1.
[5]. نهج البلاغه، خطبه ١٩٢، ص٣٠٠.
[6]. بحارالانوار، ج17، ص309.
[7]. بحارالانوار، ج18، ص232.
[8]. سوره شعراء، آیه ٢١۴.
[9]. مشرکان قریش «الله» را بهعنوان خالق همۀ هستی قبول داشتند، ولی میگفتند؛ چون ما به او دسترسی نداریم، این بتها را بهعنوان همسر یا فرزند او یا واسطۀ فیض او تقدیس و تکریم میکنیم تا «الله» به ما نظر لطفی کند. اسلام نیز همین واژۀ «الله» را بهعنوان نام خدای قادر مطرح کرد، ولی پیرایههایی که مشرکان به آن معتقد بودند، زدود.
[10]. سوره هود، آیه ١٣.
[11]. سوره بقره، آیه ٢٣.
[12]. سوره اسراء، آیه ٨٨.
[13]. برای نمونه: سوره انعام، آیه ٢۵؛ سوره انفال، آیه ٣١.
[14]. برای نمونه: سوره انعام، آیه ٧؛ سوره سبأ، آیه ۴٣.
[15]. سوره کهف، آیات ٢٣ ـ ٢۴.
[16]. قرآن کریم پاسخ پرسش اول آنان را به این صورت بیان فرمود: ««وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً»» (از تو دربارۀ روح میپرسند، به آنان بگو: روح از امر پروردگار من است و به شما از علم جز اندکی داده نشده) (سوره اسراء، آیه ٨۵). پاسخ سؤال دوم نیز در سوره کهف، آیات ٩ ـ ٢٢ و ٢۵ ـ ٢۶، با اشاره به داستان اصحاب کهف بیان شد. در پاسخ سؤال سوم نیز آیات ٨٣ ـ ٩٨ از سوره کهف نازل شد و بهطور مختصر، ذوالقرنین را معرفی فرمود. این پاسخها مطابق با همان چیزهایی بود که یهودیان از رسولان خود شنیده بودند و در آموزههای یهود به آن دست یافته بودند.
[17]. سوره توبه، آیه 36.
[18]. سوره توبه، آیات ١ ـ ۱۵
هدایت شده از محمد تقی احمدی
در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند
هر چه فریادش، جوابش را نمی پرداختند
داد میزد خوانده ام هفتاد سال، هرشب نماز
پس چه شد اینک ثواب ِآن همه رازونیاز
یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات
تا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات
گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی
ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا کن رحمتی
آن ندا گفتا همانکس که زدی تهمت بر او
طفلکی هفتاد سال، جمع کرده بودش آبرو
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از شهید علی تاج احمدی
کارت پستال دیجیتال
https://digipostal.ir/mabaseid https://digipostal.ir/mabaseid
19.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻نماهنگ شاد 💚 رحمت للعالمین در مورد پیامبر اکرم
🔹عید مبعث مبارک 💚
🔹خواننده و شاعر: #سیدصادق_آتشی
🔹انتشار با ذکر #صلوات✅
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻#کلیپ «سلاح امام زمان چیست؟»
👤 استاد #رائفی_پور
🔹 شیعه برای دفاع از جان امام زمانش باید به سلاح روز مجهز باشه...
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil