eitaa logo
انجمن ادبی شاخ نبات 🍭
593 دنبال‌کننده
936 عکس
189 ویدیو
121 فایل
این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد اجر صبریست کزان شاخ نباتم دادند✨ شاخ نبات، لذت همراهی با ادبیات❤️📖 حرفاتون رو می‌شنویم😌: @shakh_nabaat
مشاهده در ایتا
دانلود
«⛱» زنی از جنس بارانم که خواب از برکه می‌شویم هزاران فتنه‌ی زیبا نشسته در شبِ مویم چه آرامم کنار یاس‌های وحشی پائیز بهارم را میان برگ برگ پونه می‌بویم حواسم شعر میرقصد کنار قاصدک در باد میان واژه‌ها گم می‌شوم خود را نمی‌جویم اصیلم مثل آن قالیچه‌ی کرمانی کهنه که از قدرم نمی‌کاهد سپیدی‌های گیسویم به روی چهره‌ی زردم کشیدم طرح شادی را ولی آئینه می‌فهمد حقیقت را نمی‌گویم پُرم از اتفاق سبز رویش بعد بی‌برگی و بی‌پروا دوباره سبزتر از سبزه می‌رویم دلم ابریّ و می‌بارم میان خنده‌های خود زنی از جنس بارانم که گاهی شعر می‌گویم 🌧🌊 🍭@shakhee_nabat
13.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«🎥» حالا دیگر دیر است من نام کوچه‌های بسیاری را از یاد برده‌ام نشانی خانه‌های زیادی را از یاد برده‌ام... 🍭@shakhee_nabat
«🍷» شرف و قیمت و قدرِ تو به فضل و هنر است نه به دیدار و به دینار و به سود و به زیان 💰 🍭@shakhee_nabat
« 📗» حافظ، به دلیل ایهام و ابهامی که در شعر و سخن دارد، گزینهٔ خوبی برای شرح‌نویسی است. برای حافظ شرح‌های زیاده نوشته شده و هرکدام ویژگی‌های مثبت خود را دارند. از بین شرح‌های خوبی که بر حافظ شده می‌توان اشاره کرد به: حافظ‌نامهٔ خرمشاهی شرح شوق سعید حمیدیان شرح سودی بر حافظ شرح استعلامی و... از بین شرح‌های قطور و طولانی، دکتر بزرگر خالقی شرحی نوشته که برای شناخت شعر حافظ و درک مقدماتی عالی است. شاخ نبات حافظ، با مقدمه‌ای عالی از مؤلف، غزل‌های زیادی را بیت به بیت از لحاظ زبانی و ادبی و معنایی شرح کرده است. کنایه‌ها را تعریف کرده و به ویژگی‌های زبانی اشاره کرده است. تقریبا ترتیب غزل‌ها رعایت شده است و بیشتر از ۹۰ درصد غزل‌ها شرح شده. از ویژگی‌های مثبت کتاب واژه‌شناسی عرفانی حافظ است. در انتهای کتاب اصطلاحات عرفانی حافظ معنی شده است. این کتاب توسط نشر زوار در بیشتر از ۱۰۰۰ صفحه به چاپ رسیده است. 📌مجید عابدی 🍭 @shakhee_nabat
«🗒» می‌خواستم دنیا را، به قواره رویاهایم درآورم. رویاهایم به قواره دنیا درآمد. 🍭@shakhee_nabat
🌱صبحمون رو با یه آیه از قرآن شروع کنیم « ✨ »‌           بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ بگو (ای پیغمبر): اگر خدا را دوست می‌دارید مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست دارد و گناه شما را ببخشد، و خدا آمرزنده و مهربان است. ( آیه ۳۱ سوره آل عمران ) 🍭@shakhee_nabat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«✍️» آفتاب ساعت سه ظهر به پشت سرم می‌تابید و گرمایش خسته‌تر و کلافه‌ترم می‌کرد. کنار خیابان راه می‌رفتم و هرچند دقیقه یک‌بار برمی‌گشتم و به امید اینکه ماشینی رد شود، نگاهی به عقب می‌انداختم، اما هر چقدر که گرما و کلافگی بود، ماشینی وجود نداشت. یک‌دفعه از دور یک تاکسی نزدیک شد. برای اینکه تاکسی را از دست ندهم و هر جا که می‌رود ببردم، گفتم: «مستقیم.» تاکسی ایستاد. سوار که شدم، راننده گفت: «مسیرم نبود ولی دیدم درب و داغونی سوارت کردم.» پرسیدم: «مستقیم مسیرتون نبود؟» گفت: «نه، می‌خواستم دور بزنم.» فکر کردم این حرف‌ها را می‌زند که کرایه بیشتری بگیرد. برای همین گفتم: «می‌خواین نگه دارین پیاده شم.» گفت: «به جای ناز و غمزه یه کلمه بگو خیلی ممنون.» من هم به جای ناز و غمزه یک کلمه گفتم: «خیلی ممنون.» راننده گفت: «چرا درب و داغونی؟» گفتم: «نیستم.» گفت: «هستی، بدجوری هم هستی ولی الان درستت می‌کنم.» بعد گفت: «می‌دانی من کجایی‌ام؟» گفتم: کجایی‌؟» گفت: «ایرانی، می‌دونی ایران کجاست؟» حال و حوصله نداشتم و جواب ندادم. خندید و گفت: «می‌خوای برات یه دهن بخونم؟» و بعد بدون اینکه منتظر جواب باشد، گفت: «هرچند که سپیده دم نیست ولی... سپیده دم اومد و وقت رفتن، حرفی نداریم ما برای گفتن، هرچی که بوده بین ما تموم شد، اینجا برام نیست دیگه جای موندن...» موقع خواندن فرمان را ول کرد. دو دستش را در هوا تکان می‌داد، ترسیدم، نگاهش کردم و گفتم: «مواظب فرمون باشید.» دیدم چشم‌هایش را هم بسته است و می‌خواند، گفتم: «چشم‌هاتون را چرا بستین؟» گفت: «آدم وقتی چشم‌هاش رو می‌بنده حس‌هاش بهتر می‌شه، ندیدین همه خواننده خوب‌ها وقتی می‌خونن چشم‌هاشون رو می‌بندن، آدم وقتی چشم‌هاش رو ببنده حس‌هاش بهتر می‌شه، صداش هم بهتر می‌شه.» گفتم: «اینجوری که تصادف می‌کنید.» گفت: «نه، بعضی وقت‌ها لای چشم را باز می‌کنم. آدم باید گاهی چشم‌هاش رو ببنده ولی لای چشم‌هاش رو باز بذاره.» راننده خندید، من هم خندیدم. بعد سر خیابان پیاده‌ام کرد، دور زد و رفت. چشم‌هایم را بستم و چند قدم آمدم، بعد لای چشم‌هایم را باز کردم و دیدم یک تاکسی جلویم ایستاده، سوار شدم و رفتم. 🍭@shakhee_nabat
«❄️» دلم یخ بسته، اسکیموی شرقی، با دمِ گرمت کمی از این دلِ یخ بسته‌ی قطبی حمایت کن❤️ 🍭@shakhee_nabat
حواسم کجاست_28-11-24_23-44-45-555_26_85.mp3
825.3K
«🐚» من آینه‌ام انعکاسم کجاست دل عاشق ناسپاسم کجاست به من تکیه دادند دیوارها بگو عابر ناشناسم‌ کجاست 🎙خوانش: زهرا علیدوست 📝شاعر: 🍭@shakhee_nabat
شما هم برامون شعر بخونید و ارسال کنید 🤍: @shakh_nabaat