eitaa logo
انجمن ادبی شاخ نبات 🍭
591 دنبال‌کننده
943 عکس
192 ویدیو
121 فایل
این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد اجر صبریست کزان شاخ نباتم دادند✨ شاخ نبات، لذت همراهی با ادبیات❤️📖 حرفاتون رو می‌شنویم😌: @shakh_nabaat
مشاهده در ایتا
دانلود
«✈️» سفر به آمریکا🇺🇸 📒نام کتاب: دختری که ماه را نوشید 👤نویسنده: کلی بارن هیل ✏️مترجم: لیلی پور عباسی 🗒تعداد صفحه: ۳۳۶ 🔮سبک: فانتزی، معمایی 🌀نشر: فانوس دانش سلام اومدیم امروز با یه کتاب برای مخاطب نوجوون به‌خصوص اگه اول راه کتابخونیه😍 داستان یه فانتزی معمولی نیست؛ پس طبیعیه که فرق کنه. درون‌مایه‌های رئالیسم جادویی داره و نثرش از قصد مبهمه؛ بنابراین همه پسند نیست و طبیعیه که خیلی‌ها نتونن باهاش ارتباط بگیرن ولی بی شک عاشقان خودش رو هم داره، اما به نظرم نویسنده جادوشو خیلی بی قاعده و قانون ریخته بود تو قصه. از بعضی چیزام ساده رد می‌شد و توضیحات انگار کافی نبودن. مردم شهر هر سال، کودکی رو به‌عنوان پیشکش به جادوگری تقدیم می‌کنن که در جنگل زندگی می‌کنه. اون‌ها امید دارند که این قربانی باعث بشه جادوگر کاری به کارشون نداشته باشه اما زان، جادوگر درون جنگل، بسیار مهربونه. زان این بچه‌ها ر‌و از جنگل نجات میده، اون‌ها رو به خونواده‌های خوش قلبی می‌بخشه که در اون سوی جنگل زندگی می‌کنن و در طول مسیر، گرسنگی ‌اون‌ها رو با نور ستاره‌ها رفع می‌کنه. اما یک سال، زان به جای نور ستاره، به بچه‌ای نور ماه میده؛ اتفاقی که باعث میشه اون بچه از قدرت جادویی خارق‌العاده‌ای برخوردار بشه. زان تصمیم می‌گیره که این بچه رو، که نامش رو لونا گذاشته، مثل بچه‌ی خودش بزرگ کنه. با نزدیک شدن به تولد ۱۳ سالگی لونا، قدرت‌های جادویی اون با عواقبی بسیار خطرناک، خودش رو نشون میده... 📌معرفی کتاب از فاطمه زهرا اسماعیلی 🍭@shakhee_nabat
«برش_کتاب🍰» هرچیزی که می‌بینی، توی فرآیند ساخته شدن یا از بین رفتن یا مردن یا زندگی کردنه. همه چیز توی حالتی از تغییر قرار داره.  🍭 @shakhee_nabat
«🌵» سخت است... “او” کردنِ “تویى” که همه زندگى “من” بود! 🍭@shakhee_nabat
« 📗» تصحیح و شناخت نسخه خطی، از گرایش‌های جذاب رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی است. کتاب‌های مختلفی هم در این زمینه تالیف شده است. علی صفری آق‌قلعه، از پژوهشگرانی است که بخشی از تحقیقات خود را صرف تصحیح نسخه‌های خطی کرده است. کتاب اصول و منابع تصحیح متون، نتیجهْ تحقیقات ایشان در مورد نسخه خطی است. این کتاب در ابتدا مخاطب را با انواع نسخه‌های خطی و اجزای آن آشنا می‌کند. سپس به روش تحقیق، نشانه‌ها، اختصار نویسی‌ها و.... اشاره می‌کند. این اثر شیوهٔ صفر تا صد تصحیح را برای دوست‌داران این زمینه مشخص می‌کند. کتاب، توسط نشر سمت در ۴۰۰ صفحه به چاپ رسیده است. 📌مجید عابدی 🍭 @shakhee_nabat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«🍷» در جهان بال و پر خویش گشودن آموز که پریدن نتوان با پر و بال دگران 🕊️ 🍭@shakhee_nabat
محبوبم_08-01-25_19-09-39-842.mp3
1.04M
«🐚» محبوبم ! تو را به جان شمعدانی های صورتی گاهی ما را به پاسخ سلامی سرافراز کن... 🎙خوانش: 📝متن: 🍭@shakhee_nabat
شما هم برامون شعر بخونید و ارسال کنید 🤍: @shakh_nabaat
✍️» صبح ها مسیر ثابتی دارم و اگر عجله نداشته باشم آنقدر در ایستگاه منتظر می‌مانم تا تاکسی مورد علاقه‌ام برسد. در واقع راننده این تاکسی را دوست دارم. راننده پیر و درشت هیکلی با دست‌‌های قوی و آفتاب سوخته و چشم‌های مشکی رنگ است که تابستان و زمستان سر شیشه ماشین را باز می‌گذارد و با آنکه چهار سال است بیشتر صبح‌ها سوار ماشینش می‌شوم فقط سه چهار بار صدای بم و خش‌دارش را شنیده‌ام. ماشینش نه ضبط دارد، نه رادیو و شاید همین سکوت، حضورش را این چنین لذت بخش می‌کند. ما هر روز از مسیر ثابتی می‌رویم، فقط چهارشنبه‌های آخر هر ماه راننده مسیر همیشگی‌مان را عوض می‌کند. یکی از چهارشنبه‌های آخر ماه به او گفتم: - «از این طرف راهمون دور میشه ها.» - «می‌دونم.» دیگر هیچ کدام حرفی نزدیم و او باز هر روز از مسیر همیشگی می‌رفت و چهارشنبه‌های آخر ماه مسیر دورتر را انتخاب می‌کرد. چهارشنبه آخر ماه پیش وقتی از مسیر دورتر می‌رفت، سر یک کوچه ترمز کرد نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت، بعد گفت: «ببخشید الان بر می‌گردم» و از ماشین پیاده شد. دوباره کمی این طرف و آن طرف را نگاه کرد، یک کوچه را تا نیمه رفت و برگشت بعد سوار شد و رفتیم. به دست‌هایش نگاه کردم، فرمان را آنقدر محکم گرفته بود که ترسیدم از جا کنده شود، اما لرزش دست‌هایش پیدا بود، پرسیدم: «حالتون خوبه؟» گفت: «نه.» نگاهش کردم و بعد برایم تعریف کرد. چهل و شش سال پیش عاشق دختر جوانی می‌شود. چهارشنبه آخر یک ماه دختر جوان به او می‌گوید خانواده‌اش اجازه نمی‌دهند با او ازدواج کند. راننده از دختر جوان می‌خواهد لااقل ماهی یک بار او را از دور ببیند. دختر جوان قول می‌دهد تا آخر عمر چهارشنبه آخر هر ماه سر این کوچه بیاید. چهل و شش سال دختر جوان چهارشنبه آخر هر ماه سر کوچه آمده، راننده او را از دور دیده و رفته است. از راننده پرسیدم: «دختر جوان ازدواج کرد؟» نمی‌دانست. پرسیدم: «آدرسشو دارین؟» نداشت. در این چهل و شش سال با او حتی یک کلمه هم حرف نزده بود فقط چهارشنبه‌های آخر هر ماه دختر جوان را دیده بود و رفته بود. راننده گفت «چهل و شش سال چهارشنبه آخر هر ماه اومد ولی دو ماهه نمیاد.» به راننده گفتم: «شاید یه مشکلی پیش اومده.» راننده گفت: «خدا نکنه» بعد گفت: «اگر ماه دیگر نیاد می‌‌میرم.» 🍭@shakhee_nabat
مَخلـوق-.mp3
1.69M
🎼🎼🎼 🎵 «🎻» برای آرزوهای مـــحال خویـــــش می‌گــــریــم اگر اشکی نمانَد، در خیال خویش می‌گـــــریم شب دل کنــدنت می پرســم آیا باز می‌گــــردی؟ جوابت هرچه باشد،برسوال خویش می‌گـــریم نمی دانم چرا اما به قــدری دوستـت دارم که از بیچارگی گاهی به حال خویش می‌گریم اگر جنگیده بودم، دستِ‌کم حســـرت نمی خوردم ولی من بر شکست بی جدال خویش می‌گـــریم به گردم حلقـــــه می بندند یـــاران و نمـــــی دانند که من چون شــــمع هرشب بر زوال خویــــــــش» می‌گریم نمی‌گـــریم بـــرای عمـــــر از کـــــــف رفته‌ام، اما به حال آرزوهای مــــحال خـــــویش می‌گــــــریم •فاضل نظری نوازنده سنتور: سارا صدیقیان 🎼🎼🎼 🍭@shakhee_nabat
شما هم برامون ساز بزنید و ارسال کنید 🤍🎻: @shakh_nabaat
🌱صبحمون رو با یه آیه از قرآن شروع کنیم « ✨ »‌           بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَىٰ مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ پس فرشتگان زکریّا را ندا کردند هنگامی که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود که همانا خدا تو را بشارت می‌دهد به (ولادت) یحیی، در حالی که او به کلمه خدا (یعنی نبوّت عیسی) گواهی دهد و او خود پیشوا و پارسا و پیغمبری از شایستگان است. (آیه ۳۹ سوره آل عمران) 🍭@shakhee_nabat