eitaa logo
انجمن ادبی شاخ نبات 🍭
472 دنبال‌کننده
668 عکس
120 ویدیو
88 فایل
ای شاخِ نباتِ غزلِ حافظِ شیراز! معشوقه‌یِ مایی چه بخواهی چه نخواهی ؛) شاخ نبات، لذت همراهی با ادبیات❤️📖 حرفاتون رو می‌شنویم😌: @shakh_nabaat
مشاهده در ایتا
دانلود
«📷» نون والقلم و ما یسطرون... قسم به قلم و آنچه از عطر نوشتن می‌تراود. هرگاه خیال در باغ تنهایی وجود و اندیشه در خلوت پاک ضمیر فارغ از برق ها و درخشندگی‌های دنیا درونم را پر می‌کند، تنها لمس دست‌های قلم است که به یاریم می‌شتابد. آنگاه که با دست اجبار لب‌های سخن را می‌دوزند، فریاد سکوتم را قلم با خونش بر صفحه کاغذ نقش می‌زند. آنگاه که دل صندوقچه حرف‌های ناگفته‌ای می‌شود که زبانم از گفتنش قاصر است، آنگاه که سینه پر می‌شود از راز عشق و آنگاه که بر لبه پرتگاه عشق نغمه مهر سر دادن برایم میسر نیست، بار فریاد و صدا و حتی سکوتم را قلم است که مهربانانه بر دوش می‌کشد و بر حریر لطیف کاغذ می‌نگارد. این قلم است که افکارم را می‌نویسد، اسرارم را می‌نگارد، نگاهم را می‌خواند، قلبم را می‌لرزاند، غمم را مرهم می‌نهد و آنقدر یاریم می‌کند تا درونم را خالی کند تا مهیای پذیرش احساساتی دوباره، تجربه‌ای تازه و زیستنی از نو شوم. «قسم به جان قلم خورده‌ام که نای قلم را به دست گیرم و تا آخرین رمق بنویسم » دکتر 🍭@shakhee_nabat
«قلم: از لغز تا جاندار انگاری» جایگاه قلم به عنوان ابزار نوشتن همیشه مورد توجه نویسندگان و شاعران قرار گرفته است و در ادب کهن بیشتر به ابزار نوشتن یا به جنس قلم اشاره شده است. عثمان مختاری در مقدمه یکی از قصایدش در قالب لغز به توصیف قلم می‌پردازد. این توصیف‌ها با استفاده از آرایه‌ای چون تشبیه هنری و تقویت شده است. ارزش قلم به دلیل آنچه به یادگار می‌گذارد و اثری که خلق می‌کند، نزد پیشینیان والا بوده است تا جایی که رودکی دست قلم و نویسنده را از دست نوازنده ارزشمندتر می‌داند: اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند/ فدای دست قلم باد دست چنگ نواز کلک و خامه که مصداق‌های معادل و از مترادفات قلم هستند در شعر سبک عراقی به وفور دیده می‌شود و از همین دوران است که علاوه بر کاربرد قلم در ترکیبات تشبیهی و کنایه‌ها، به قلم جان بخشیده، به طوری که تمام احساسات انسانی را به قلم نسبت داده‌اند. سعدی از گریستن و همدردی قلم با گفتارش سخن می‌گوید: ز سوزناکی گفتار من قلم بگریست /که در نی آتش سوزنده زودتر گیرد حافظ، قلم یا همان کلک را شاخه نبات و معشوق خود میداند: حافظ چه طرفه شاخه نباتی است کلک تو/ کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است و با نسبت دادن زبان به قلم به قدرت نویسندگی خود اشاره می‌نماید: مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش /کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد در دوره مشروطه که اتفاقات سیاسی و اجتماعی به دستان توانای شاعران و نویسندگان رقم می‌خورد، قلم به عنوان ابزار نوشتن انسانی است که مورد خطاب شاعر قرار می‌گیرد. دکتر 🍭@shakhee_nabat
« 🗒 » «پرواز غزل: درگذشت محمدعلی بهمنی» من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم، باور نمی‌کنید، همین شعر شاهد است... امروز قلم را لختی بر غم فقدان مرد غزل‌های رویایی عاشقانه بگریانیم و در حسرت و اندوه از دست دادن گزارشگر عشق‌های لطیف و جان‌شکر در روزگاری که عشق روایت تاثیرگذاری ندارد، دریغ و افسوس سر دهیم. « «محمدعلی بهمنی» در روزگاری که شهر از عشاق جان بر کف خالیست، مردانه ظهور کرد و میراث ادب عاشقانه را در جسم غزل و با روح نیما بر سفت جان کشید: «جسمم غزل است اما روحم همه نیماییست در آینه تلفیق این چهره تماشایی است» او با هر غزلش بند بند وجود خواننده عاشق را به لرزه درآورد و چونان در عمق جانش نشست که همراه و همگام با شاعر ،گوینده و سراینده ناب‌ترین ابیات و لطیف‌ترین واژه‌ها و بی تکرارترین روایت‌های عاشقانه شد . « محمدعلی بهمنی» توانست در غزل مانند انگشت شمار همسفران معاصرش با ابیات و مصراع های ناب چون:«گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود»، «فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز»، «ای هرچه صدا هرچه صدا هرچه صدا تو»، «یعنی همه جا تو همه جا تو همه جا تو»و« پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من» دل‌های عاشق را تا همیشه مُهر مِهر زند. بی تردید «محمدعلی بهمنی» همیشه زنده است و همین شعر شاهد اوست. روانش مینوی و یادش جاودان دکتر 🍭@shakhee_nabat
«🗒» بیهقی از ابر مردانی است که در کنار ستارگان تابناک دیگر در قرن پنجم اسلامی درخشید و تاریخ ایران را با نور علم و دانش و منش بی نظیر خود نورانی کرد. وی مجموعه‌ای از خصلتهای نیک انسانی را که در وجود خود پرورانده بود در کتابش که روزنامه واره ای راستین از تاریخ غزنویان بود بازتاب داد . تاریخ بیهقی هم تصنیفی است در تاریخ مثل هزاران کتاب تاریخی دیگر، ولی پرسش این است که این مرد سالخورده و جهان دیده چه گفته است و چگونه نوشته است که بعد از گذشت سالها هنوز کسی در تاریخ نگاری این گونه مثال زدنی نشده است. در واقع هرکه در تاریخ قلم رانده و می‌راند سرانجام سخنش «به تعصبی و تزیدی می‌کشد» که بیهقی سخت از آن پرهیز می‌نمود. این اوج هنر وی است که توانسته  تاریخی بنگارد که هیچ خواننده‌ای تاکنون «وی را طعنی نزده است و نگفته است شرم باد این پیر را.» همه می دانیم و شنیده‌ایم که تاریخ،کتاب عبرت و درس آموزی از تجربه‌های گذشتگان است و به راستی تاریخ بیهقی نمونهٔ اعلای این تعریف از تاریخ است. کتاب او کتاب تأمل و تدبر است. وقایع و کسانی که از گذرگاه اندیشهٔ او می گذرند، به داوری گذاشته می‌شوند و آنگاه به قرارگاه ابدی تاریخ رهنمون می‌گردند.  تاریخ  بیهقی با  داشتن حکایات و داستان‌های تاریخی که خود آنها را درس عبرت برای همگان می‌داند، همراه با حقیقت پژوهی  و حقیقت نمایی او و نیز هنر نویسندگی وی به صورت رمانی گیرا و دلچسب جلوه می‌کند که البته خصائل نیک و ستودهٔ نویسنده نیز در رقم زدن این موفقیت بی‌تأثیر نیست . بیهقی با هرکه با وی نیکی کرد حق شناسی نمود، و هرجا ناگزیر به باز نمایی عیبی شد از آنجا که خوی تاریخ نگاریش بود و سکوت را مغایر با وجدان تاریخ نویس خود می‌دانست با ظرافت و همراه با احساس و ابراز تاسف به بیان آن پرداخت. قناعت پیشه نمود و از پیش کسوتانش احترام گرفت. از حرص و آز دوری کرد و با کاردانی و وظیفه شناسی بی‌حدش موجبات احترام و توجه اطرافیانش را به سوی خود فراهم کرد. احترامی که بیهقی از استادش بونصر مشکان می‌گیرد مثال زدنی است و نشان از سیرت نیک و اخلاق حق شناسانهٔ اوست. بیهقی نعمت و برکت وجود استاد را خوب درک کرده است و هر چه از او در امر دبیری آموخته به کار بسته و با علاقه و ارادتی خاص، خود را به فتراک سخنان و آموخته های وی بسته است. استادش را دربسیاری از ابواب یگانهٔ روزگار می‌شناسد و با محبتی فرزندانه از او سخن می‌گوید . سخن در باب بیهقی بسیار است و حق اینست که این تاریخ عبرت انگیز را ایرانیان بیشتر بخوانند و پندهای نهان آن را آویزهٔ گوش سازند . 📌نوشته دکتر 🍭@shakhee_nabat