22.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«#کلیپ🎥»
شعر سیب دندان زده از زبان سه شاعر( حمید مصدق، فروغ فرخزاد،جواد نوروزی)
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز..
🍎
#حمید_مصدق
#فروغ_فرخزاد
🍭@shakhee_nabat
«#عکس_نوشته 📷»
از من رمیده ای و من ساده دل هنوز
بی مهری و جفای تو باور نمی کنم
دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم
رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید
دیگر چگونه عشق تو را آرزو کنم
دیگر چگونه مستی یک بوسهٔ تو را
دراین سکوت تلخ و سیه جستجو کنم
یاد آر آن زن ، آن زن دیوانه را که خفت
یک شب به روی سینهٔ تو مست عشق و ناز
لرزید بر لبان عطش کرده اش هوس
خندید در نگاه گریزنده اش نیاز
لبهای تشنه اش به لبت داغ بوسه زد
افسانه های شوق تو را گفت با نگاه
پیچید همچو شاخهٔ پیچک به پیکرت
آن بازوان سوخته در باغ زرد ماه
هر قصه ای که ز عشق خواندی به گوش او
در دل سپرد و هیچ ز خاطر نبرده است
دردا دگر چه مانده از آن شب ، شب شگفت
آن شاخه خشک گشته و آن باغ مرده است
با آنکه رفته ای و مرا برده ای ز یاد
می خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت
ای مرد ، ای فریب مجسم بیا که باز
بر سینهٔ پر آتش خود می فشارمت
#فروغ_فرخزاد
🍭@shakhee_nabat
«#عکس_نوشته📷»
رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید
دیگر چگونه عشق تو را آرزو کنم؟
#فروغ_فرخزاد
🍭@shakhee_nabat
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«#کلیپ_شاخ_نبات🎥»
هیچ میدانی کز این عشق نهان
آتشی سوزنده بر جان داشتم؟
#فروغ_فرخزاد
🍭@shakhee_nabat
«#تقویم_ادبی🗓»
تولدت مبارک فروغ خانوم 🤍
میبندم این دو چشم پرآتش را
تا ننگرد درون دو چشمانش
تا داغ و پر تپش نشود قلبم
از شعلهٔ نگاه پریشانش
میبندم این دو چشم پرآتش را
تا بگذرم ز وادی رسوائی
تا قلب خامشم نکشد فریاد
رو میکنم به خلوت و تنهائی
#فروغ_فرخزاد
🍭@shakhee_nabat
«#شعر_کوتاه🌠»
وقتی که زندگی من
هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید، باید، باید
دیوانهوار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچکس نیست
#فروغ_فرخزاد
🍭@shakhee_nabat
«#بهارونه🌸»
دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت
ای دختر بهار حسد میبرم به تو
عطر و گل و ترانه و سرمستی ترا
با هر چه طالبی بخدا میخرم ز تو
بر شاخ نوجوان درختی شکوفهای
با ناز میگشود دو چشمان بسته را
میشست کاکلی به لب آب نقره فام
آن بالهای نازک زیبای خسته را
خورشید خنده کرد و ز امواج خنده اش
بر چهر روز روشنی دلکشی دوید
موجی سبک خزید و نسیمی به گوش او
رازی سرود و موج بنرمی از او رمید
خندید باغبان که سرانجام شد بهار
دیگر شکوفه کرده درختی که کاشتم
دختر شنید و گفت چه حاصل از این بهار
ای بس بهارها که بهاری نداشتم
خورشید تشنهکام در آنسوی آسمان
گوئی میان مجمری از خون نشسته بود
میرفت روز و خیره در اندیشهئی غریب
دختر کنار پنجره محزون نشسته بود
#فروغ_فرخزاد
🍭@shakhee_nabat