eitaa logo
انجمن ادبی شاخ نبات 🍭
864 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
351 ویدیو
213 فایل
این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد اجر صبریست کزان شاخ نباتم دادند✨ شاخ نبات، لذت بودن با ادبیات❤️📖 حرفاتون رو می‌شنویم😌: @shakh_nabaat
مشاهده در ایتا
دانلود
«💌» نشسته‌ام روی صندلی گهواره‌ای بی‌تابم و با چشم‌هایم، آخرین جرعه‌های نارنجی غروب را می‌نوشم. خودت نیستی اما همه‌چیز اینجا تو را خودخواهانه به من یادآوری می‌کند؛ برعکس خودت، خاطره‌هایت عجیب وفادارند. برعکس خودت که چندسال پیش داشتی دورم می‌گشتی که راه گم کردی و دیگر برنگشتی. فندک را از جیب کتم درمی‌آورم. سخت است. می‌دانم. اما چاره چیست؟ نمی‌شود که تا آخر عمر همین گوشه در کنج یک قاب پاییزی ماند و غصه خورد. اصلاً باید همان روزهای اول تصمیمم را عملی می‌کردم. آنوقت دیگر موهایم اینقدر سفید نمی‌شدند، اینقدر چشم‌هایم گود نمی‌رفت، اینقدر خنده‌هایم را نمی‌کشتم. دکتر برایم عقل تجویز کرده. گفته روزی سه نخ زجر بکشم از واقعیت‌ها. گفته برایم خوب است. گفته دود عاشقی، باید به چشمم برود تا بفهمم کجای کارم. نخ اول را روشن می‌کنم. کام عمیقی از عقل می‌گیرم و یادم می‌آید. کم‌کم سرنخ‌ها پیدا می‌شوند؛ خنده‌های مصنوعی‌ات، نخ دوم: بغل‌های رفع تکلیفی‌ات، نخ سوم: دوستت دارم های یکبارمصرفی که بی‌حد و حساب خرجم می‌کردی. لعنتی..! چگونه تا به حال به چشمم نیامده بودند؟ دم دکترجان گرم.. حالا شاید یکی دیگر هم بکشم بد نباشد. اصلاً باید آنقدر بکشم و رنگ کنم این خاکستری‌های تیره و روشن را که قلبم به خس خس بیفتد. می‌کشم و کم‌رنگ‌تر می‌شوی. می‌کشم و دورتر می‌شوی. می‌کشم و حتی یادم می‌رود اسمت چه بود. به سرفه می‌افتم. سرفه‌هایی که مثل خط میانمان، ممتد‌اند؛ بند نمی‌آیند، نمی‌برند، می‌آیند و نمی‌روند. به خودم که می‌آیم، پاکت تمام شده.. دوباره باید بروم پیش آقای دکتر. این دفعه باید نسخه‌ی پر و پیمان تر برایم بپیچد. البته نباید نشان بدهم که به عقل معتاد شده‌ام؛ وگرنه می‌فرستدم کمپ ترک اعتیاد و با سرنگ، دوباره محبت کوفتی را به رگ‌هایم تزریق می‌کند. آری.. نباید بگذارم بفهمد. نباید رفتارم تابلو باشد. راه می‌خورم. هوا می‌روم. قدم می‌کشم. نفس می‌زنم. آری.. باید حواسم را جمع و جور کنم و فقط بگویم: یه نخ عقل لطفاً..! 🍭@shakhee_nabat