#شعر_نو 🌱
چلچراغ کنند سیاهچادرِ سرمستِ ایل را
برای تو از بیگانهترین لبها بوسۀ حلال بیاورند
سرخابسفیدابت کنند
بنشانند روی گلیمهای سرخ
تو خیره شوی به آینهدوزیهای پیراهنت
بپرسی: تنهاییِ آدمها از کجایشان پیداست؟؟
من حناییهای پیچ در همِ بیبیگل را نشانت بدهم
که سالهاست روی شانهاش نمیریزد.
کِل بکِشَد آبادی
پا بکوبد
شمیمِ برخاسته از بینهایتِ زمهریر
پولکهای صورتت را کنار بزند
تو خیره شوی به آینهدوزیهای پیراهنت
بپرسی: شکوفههای از دست رفتۀ درخت
سبک میشوند که میافتند یا سنگین؟
من دستهای شاخهای را نشانت بدهم
که نابلدِ لطافتِ بهار است.
بروی از خودت
راهیات کنند سمتِ خیالِ باغهای معلق
برایت خوابهای روشن ببینند
مادرت کنند
تا به بلندای آن کوه، تقدس به پایت ببندند
تو خیره شوی به آینهدوزیهای پیراهنت
بپرسی: از این جا تا چشم کار میکند خشکسالی است؟
من آبیِ دریاچهای را نشانت بدهم
که هیچ وقت از خاطرِ قاب عکس پاک نخواهد شد.
#منیر_ولیزاده
🍭@shakhee_nabat