eitaa logo
انجمن ادبی شاخ نبات 🍭
472 دنبال‌کننده
667 عکس
120 ویدیو
88 فایل
ای شاخِ نباتِ غزلِ حافظِ شیراز! معشوقه‌یِ مایی چه بخواهی چه نخواهی ؛) شاخ نبات، لذت همراهی با ادبیات❤️📖 حرفاتون رو می‌شنویم😌: @shakh_nabaat
مشاهده در ایتا
دانلود
«🧂» باید که شیوه‌ی سخنم را عوض کنم شد، شد، اگر نشد، دهنم را عوض کنم گاهی برای خواندن یک شعر لازم است روزی سه بار انجمنم را عوض کنم از هر سه انجمن که در آن شعر خوانده‌ام آنگه مسیر آمدنم را عوض کنم در راه اگر به خانه‌ی یک دوست سر زدم این‌بار شکل در زدنم را عوض کنم وقتی چمن رسیده به اینجای شعر من وقت است قیچی چمنم را عوض کنم باید پس از شکستن یک شاخ دیگرش جای دو شاخ کرگدنم را عوض کنم وقتی چراغ مه شکنم را شکسته‌اند باید چراغ مه‌شکنم را عوض کنم عمری به راه نوبت ماشین نشسته‌ام امروز می‌روم لگنم را عوض کنم با من برادران زنم خوب نیستند باید برادران زنم را عوض کنم دارد قطار عمر کجا می‌برد مرا؟ یارب! عنایتی! ترنم را عوض کنم ور نه ز هول مرگ زمانی هزار بار مجبور می‌شوم کفنم را عوض کنم دستی به جام باده و دستی به زلف یار پس من چگونه پیرهنم را عوض کنم؟ 🍭@shakhee_nabat
« 🧂 » «ما که اطفال این دبستانیم» از کتاب و قلم گریزانیم غالباً تخس و لوس و بی ادبیم موی ژولیده و پریشانیم اول ترم فکر شیطنتیم آخر ترم درس می خوانیم  موقع امتحان پایان ترم بس که درمانده و پشیمانیم، خیره بر برگه بغل دستی لاجرم مثل فکس می مانیم!  بی هدف می رویم دانشگاه ارزش علم را نمی دانیم بعد طی مدارج عالی لنگ شغلی شریف می مانیم عوض حرفه ای درآمد زا در مسنجر تمام شب ON ایم!  سالها لنگ مدرکی هستیم تا که اقوام را بچزانیم  خانه از پای بست ویران است بس که در بند نقش ایوانیم   🍭@shakhee_nabat
«🧂» دائم از غصه می‌زنم بر سر زندگی مشکل است بی‌دلبر دوستانم شدند بابا، و بنده هستم هنوز بی‌همسر پیرمردی مجردم، که همه می‌دهندم نشان به یکدیگر پسرِ پیر داند ارزش زن پیر دختر هم ارزش شوهر زرگر از قدر زر خبر دارد گوهری داند ارزش گوهر وای بر من، خروس با مرغ است شده‌ام از خروس هم کمتر نه جگر دارم و نه دندانی بس‌که دندان گذاشتم به جگر گرچه در بین جمع خاموشم دارم آتش بر زیر خاکستر گفت یک بچه دبستانی: «میم مثل چه؟» گفتمش: «محضر» با تو از راز خویش می‌گویم گرچه آن را نمی‌کنی باور: همه را شکل یار می‌بینم پیرزن را نگار می‌بینم👵🏻 📌بخش اول 🍭@shakhee_nabat
«🧂» همه عمر در تعب بودن از غم و غصه جان‌به‌لب بودن با هزاران کمال و فضل و ادب بین افراد بی‌ادب بودن از مرض‌های سخت در بستر روز و شب در تنور تب بودن با یکی از اجنه تنهایی کنج یک غار نصف‌شب بودن در جهنم هزار و ششصد سال با ابوجهل و بولهب بودن هست اینها و بدتر از اینها بهتر از مثل من عزب بودن همه را شکل یار می‌بینم پیرزن را نگار می‌بینم 🔴بخش دوم 🍭@shakhee_nabat
«🧂» خواب دیدم شبی که زن دارم کت و شلوار نو به تن دارم جشن برپا شده‌ست و از هر سو میهمانان مرد و زن دارم جای یک زوجه، شانزده زوجه جای ماشین عروس ون دارم صبح وقتی که چشم وا کردم باز دیدم که صد محن دارم نه کتی در برم، نه شلواری نه اگر جان دهم کفن دارم نشود مبتلا کسی، یارب به چنین حالتی که من دارم همه را شکل یار می‌بینم پیرزن را نگار می‌بینم 🔴بخش سوم 🍭@shakhee_nabat
«🧂» دوش رفتم به درب خانه وی زنگ‌شان را فشار دادم هی عوض گل رسید بوته خار جای او در گشود مادر وی گفتم: «ای نازنین، قبولم کن به غلامی، که عمر من شد طی» گفت: «هستی نجیب؟» گفتم: «هان» گفت: «مؤمن چطور؟» گفتم: «ای‌ی‌ی...» گفت: «کار تو چیست؟» گفتم: «هیچ» گفت: «سرمایه تو؟» گفتم: «هی‌ی‌ی...» گفت: «پس بیش از این نکن اصرار» گفت: «پس بعد از این نشو پاپی» گفتم: «ای بر سرت بلا بارد صبر بر این بلا کنم تا کی؟ همه را شکل یار می‌بینم پیرزن را نگار می‌بینم...» 🔴بخش چهارم 🍭@shakhee_nabat
« 🧂» گر موفق شوم به دیدن او گویمش: «ای نگار زیبارو آن‌قدر عاشق تو ام که مپرس آن‌قدر مخلص تو ام که مگو هرکسی جز تو را بگیرم، هست زن بد در سرای مرد نکو نشود حسن‌های ما کامل تا ندارم زن و نداری شو دختر خانه بوده‌ای، کافی‌ست خانم خانه باش و کدبانو تا به کی پیش مادرت باشی؟ همنشینی بد است با بدخو کس ندیده کلاغ با طاووس کس ندیده گراز با آهو...» پاک دیوانه‌ام، چه می‌گویم؟ این‌چنین کی زنم شود یارو مبتلایم به درد ناجوری که نگردد علاج با دارو همه را شکل یار می‌بینم پیرزن را نگار می‌بینم 🔴بخش پنجم 🍭@shakhee_nabat