«#پاکت_نامه💌»
یک حبه عشق...
برای اینکه انسان کسی را دوست بدارد، کافیست که آن شخص مثل دیگران نباشد؛
حداقل معشوق من شبیه دیگران نیست.
او تنها کسی است که به هنگام سخن گفتن من سکوت میکند، تنها کسی است که گوش میدهد.
وقتی از آرزوهایم میگویم شروع به تمسخر نمیکند؛
وقتی از اشتباهاتم میگویم مرا سرزنش نمیکند؛
حتّی اشکهایم را مقابل او پنهان نمیکنم، او غم را درک میکند.
راجع به انتخابهای من نظر نمیدهد؛ احترام گذاشتن به انتخابها را بلد است
با تحقیر من بیگانه است.
چقدر خوب است که عشق من نمیداند که چگونه باید توهین کرد.
راستی دروغ نمیگوید؛ جالب نیست؟ نمیدانم شاید هم فقط منم که عمری با دروغگوها زندگی کردهام.
چرا در لحظههای سخت غیبش نمیزند؟
من هنوز منتظرم بعد از خوبی کردن منت بگذارد.
اصلا انسان است؟
یا دیگران مدتهاست از انسان بودن فاصله گرفتهاند؟
عشق من شبیه خداست یا خدا معشوق واقعیست؟
برای اینکه استکان تلخ زندگی شیرین شود، به یک حبه عشق نیاز است.
همه به یک نفر که شبیه دیگران نباشد احتیاج داریم.
کاش همه معشوق داشته باشیم، کاش همه عاشق بشویم...
#حدیث_عظیمیان
#مخاطب_کانال
🍭 @shakhee_nabat
«#مرجع_ادبیات📗»
زن در ادبیات فارسی، چهرهای بسیار گسترده و متفاوتی دارد. حضور زنان را در شعر سبک خراسانی به دلیل حماسهها و قصهپردازیها و عشق زمینی بیشتر و پررنگتر و ملموستر میتوان حس کرد.
استاد گنجه، نظامی بزرگ، منظومههای زیاد و معروفی دارد. دو منظومهی بیشتر معروف آن، یعنی لیلی و مجنون و خسرو و شیرین، درگیری عشقی زمینی و آتشین را روایت میکند..
استاد سعیدی سیرجانی، در تحقیقی کامل، این دو زن را مورد مطالعه قرار داده و تفاوتهای آنان را بیان کرده است.
کتاب «سیمای دو زن» از سعیدی سیرجانی, از عشق پاک و بیشائبه و مقدس لیلی، دختر قبیلهی عرب و شیرین، عروس پادشاه ایران خسرو پرویز حرفها میزند.
تفاوت فرهنگ عرب و ایرانی و تاثیر آن بر زنان و کنشهای آنان بخش مهم این اثر است.
📌مجید عابدی
🍭 @shakhee_nabat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«#کلیپ🎥»
بابا برای نان، جان داد💔
وقوع حادثه انفجار گاز متان در یکی از معادن زغال سنگ طبس، تاکنون با استناد به آمار رسمی، جان ۳۱ نفر را گرفته است...
🍭@shakhee_nabat
«#زیر_چتر_شعر ☔️»
پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغالها در کوه، عصرها رو سفید برمیگشت
سربلند از نبرد با صخره، او که خود قلهای فروتن بود
پابهپای زغالها میسوخت! سرخ میشد، دوباره کُک میشد
کورهای بود شعلهور در خود، کورهای که همیشه روشن بود
بارهایی که نانش آجر شد، از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش، یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود
از دل کوههای پابرجا، از درون مخوف تونلها
هفت خوان را گذشت و نان آورد، پدرم که خودش تهمتن بود
پدرم مثل واگنی خسته، از سرازیر ریل خارج شد
بی خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود
مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد، کارگر بود، اهل معدن بود
🪨🪨🪨
#موسی_عصمتی
🍭@shakhee_nabat
🌱صبحمون رو با یه آیه از قرآن شروع کنیم
«#نور ✨»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
حکم جهاد بر شما مقرّر گردید و حال آنکه بر شما ناگوار و مکروه است، لکن چه بسیار شود که چیزی را مکروه شمارید ولی به حقیقت خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود چیزی را دوست دارید و در واقع شرّ و فساد شما در آن است، و خدا (به مصالح امور) داناست و شما نادانید.
(آیه ۲۱۶ سوره بقره)
🍭@shakhee_nabat
«#عکس_نوشته📷»
چشمی به تخت و بخت ندارم مرا بس است
یک صندلی برای نشستن کنار تو...
🪑
دیروز تولد شاعر عزیزمون #حسین_منزوی بود
🍭@shakhee_nabat
«#قند_و_پند🧂»
موقع سحر، خروسی بالای درخت شروع به خواندن کرد و روباهی که از آن حوالی میگذشت، به او نزدیک شد.
روباه گفت: تو که به این خوبی اذان میگویی، بیا پایین با هم به جماعت نماز بخوانیم.
خروس گفت: من فقط مؤذن هستم و پیش نماز پای درخت خوابیده و به شیری که آن جا خوابیده بود، اشاره کرد.
شیر به غرش آمد و روباه پا به فرار گذاشت.
خروس گفت مگر نمیخواستی نماز بخوانیم؟ پس کجا میروی؟
روباه پاسخ داد: میروم تجدید وضو میکنم و برمیگردم!
🍭@shakhee_nabat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«#کلیپ🎥»
🍂
🍂
خش خش... صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز باز کند
🍂
🍂
#علیرضا_بدیع
خوانش: #رشید_کاکاوند
🍭@shakhee_nabat
«#شعر_جهان 🌍»
دوباره باران گرفت
باران معشوقهی من است
به پیش بازش در مهتابی میایستم
میگذارم صورتم را و
لباسهایم را بشوید
اسفنجوار
باران یعنی برگشتن هوای مهآلود شیروانیهای شاد!
باران یعنی قرارهای خیس
باران یعنی تو برمیگردی
شعر بر میگردد
پاییز به معنی رسیدن دستهای تابستانی توست
پاییز یعنی مو و لبان تو
دستکشها و بارانی تو
و عطر هندیات که صد پارهام میکند
باران، ترانهای بکر و وحشیست
رپ رپهی طبلهای آفریقاییست
زلزلهوار میلرزاندم!
رگباری از نیزهی سرخپوستان است
عشق در موسیقی باران دگرگون میشود
بدل میشود به یک سنجاب
به نریانی عرب یا پلیکان غوطهور در مهتاب!
چندان که آسمان سقفی از پنبههای خاکستری ابر میشود
و باران زمزمه میکند
من، چون گوزنی به دشت میزنم
دنبال عطر علف
و عطر تو که با تابستان از این جا کوچیده!
🍁🌧🍁
#نزار_قبانی
🍭@shakhee_nabat
شما هم 🤍 میبینید؟
یکی از مخاطبامون عکس گرفتن از تو دل آسمون ...😌☁️
🍭@shakhee_nabat