Now_We_Are_Free_from_Gladiator_Piano_Version_Jacob_s_Pia.mp3
3.16M
🎼🎼🎼
#مهمان_موسیقی 🎵
«#شباهنگ🌌»
وقتی میمانی و میبخشی فکر میکنند رفتن را بلد نیستی باید به آدمها از دست دادن را متذکر شد.
آدم ها همیشه نمی مانند، یک جا در را باز میکنند و برای همیشه می روند.
-شاملو.
☁️« Now we are free»
☁️ Jacob's piano
#موسیقی_بی_کلام
🎼🎼🎼
🍭@shakhee_nabat
🌱صبحمون رو با یه آیه از قرآن شروع کنیم
« #نور ✨ »
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي ۖ إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
آن گاه که زن عمران گفت: پروردگارا، من عهد کردم فرزندی که در رحم دارم از فرزندی خود در راه خدمت تو آزاد گردانم، این عهد من بپذیر که تویی شنوا و آگاه.
( آیه ۳۵ سوره آل عمران )
🍭@shakhee_nabat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«#حال_خوب 🤍🍃»
خیلی از چیزهایی که مرا مشوش کردند
هرگز رخ ندادند و من تنها آن لحظات از عمر را تلف و صرف آزردن خود کردم...
🍭@shakhee_nabat
« #قند_و_پند 🧁»
جک دو سیب داشت.
سیب کوچکتر را به برادر کوچکتر خود فارد داد.
فارد گفت: جک تو بیادبی!
جک پرسید: چرا؟
فارد پاسخ داد: چون تو سیب کوچکتر را به من دادی.
من مؤدب هستم، اگر من دو سیب داشته باشم، همیشه سیب بزرگتر را به تو میدهم و سیب کوچکتر را برای خودم برمیدارم.
جک جواب داد: پس چرا دلخوری؛ تو الآن سیب کوچکتر را داری، مگر نه؟
🍭 @shakhee_nabat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«#شعر_جهان🌍»
خندیدی
و باران آمد
بارانی رنگارنگ
که به گریه وا میداشت
انسان را
تو
صدایی داری
صمیمی و گرم
به سانِ چشمان آهویی زخمی
و پر احساس
به سانِ قلب آهویی زخمی.
#سزایی_کاراکوچ
🍭@shakhee_nabat
«#پاکت_نامه💌»
معشوق بیخبر
سالیان زیادی بود که قلبش را دو دستی تقدیمش کرده بود، تقدیم کسی که حتی از وجودش خبر ندارد چه بسی که بداند دلی به نامش سند خورده است، سندی منگولهدار که تا ابد به نامش خواهد ماند. به هر کجا که میرفت انتظار تمام وجودش را فرا میگرفت، منتظر بود که شاید گوشهای از شهر او را ببیند. گاهی آنقدر اطرافش را نگاه میکرد به امید اینکه شاید او در آن مکان بودهاست و او انعکاس به جا ماندهی نگاهش را بتواند ببیند.
نمیدانست چه چیزی دلبستهاش کردهاست. وقتی از دور به تماشای اوست و حتی هنوز طعم گرم آغوشش را نچشیدهاست، هزارانبار در فکر چشیدن لعل شیرین لبانش بودهاست، هزارانبار خودش را در مقابل او تصور میکند که به احساسش اعتراف میکند ولی همه اینها خیالی بیش نبود.
او از همه چیز آگاه بود و این آگاهی مانند پتکی برایش بود. ساعتها این آگاهی ذهن او را درگیر میکند که دیگر دلبسته عشق آتشینش نباشد ولی با این حال میدانست احساسها اجازه نمیگیرند. بارها با خودش عهد بسته بود و هر بار با دیدن دوبارهاش، عهدشکنی کردهاست.
او عاشق بود اما معشوق بیخبر در واقع معشوقی در کار نبود و همین او را عصبی
میکرد. او جسارت گفتن احساسش را نداشت و فقط امیدوار بود که با دیدنش ضربان قلبش به نوسان نیافتد و تمام وجودش خواستن او را فریاد نزند آرزو داشت یا احساسش از بین برود یا احساسش دو طرفه باشد؛ چون معتقد بود دو طرفه بودن احساسشان باعث میشود حتی اگر در جهان خارج به وصال هم نرسند، در جهان دیگری حتی اگر یکدیگر را نشناسند روحهای خسته و مشتاقشان یکدیگر را در آغوش میگیرند.
او بیطاقت ولی در عین حال با طمأنینه منتظر بود بفهمد این احساس دوطرفه است یا نه او در فراق یارش میسوخت و برای وصال شیرین مشتاق بود...
#مبینا_دوستی_زاده
#عضو_انجمن
🍭@shakhee_nabat
« #نظم_پریشان🍷»
شمعِ بزمْ افروز را از خویشتن سوزی چه باک ؟
او جمالِ جمع جوید در زوال خویشتن
🕯️
#شهریار
🍭@shakhee_nabat
🌱صبحمون رو با یه آیه از قرآن شروع کنیم
« #نور ✨ »
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَىٰ ۖ وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
و چون او را بزاد (از روی حسرت) گفت: پروردگارا، فرزندم دختر است!-و خدا بر آنچه او زاییده داناتر است-و پسر مانند دختر نخواهد بود، و من او را مریم نام نهادم و او و فرزندانش را از شرّ شیطان رانده شده در پناه تو آوردم.
( آیه ۳۶ سوره آل عمران )
🍭@shakhee_nabat