«#سفر_با_کتاب✈️»
📒نام کتاب: پاییز فصل آخر سال است
👤نویسنده: نسیم مرعشی
🔮ژانر: عاشقانه
🌀نشر: چشمه
📄تعداد صفحه: ۲۶۸
🍁
در فصل گرم تابستان، خواندن اثری با عنوان پاییزی می چسبد!
داستان کتاب راجع به زندگی سه دختر به نام های لیلا، روجا و شبانه است که هر کدام ویژگی های اخلاقی و دغدغه های خاص مربوط به خود را دارند.
داستان در دو فصل مجزا از هم، با نام های تابستان و پاییز نوشته شده که هر فصل، خود به سه بخش کوچک تر تقسیم می شود که هر بخش از زاویه دید یکی از این یه دخترها روایت می شود.
قلم نسیم مرعشی بسیار روان اما در عین حال پرمایه است. شخصیت پردازی عالی، تصویرسازی خوب او در صفحه به صفحه کتاب و توصیفات ادبی اش موجب شده بتوانم به شما بگویم خواندن این کتاب ارزش دارد!
البته انتظار خواندن یک عاشقانه شاد و پر شور و شر را نداشته باشید. فضای کتاب مثل یک خیابان شلوغ و سرد در غروب یک عصر پاییزی است که ماشین هایش به چراغ قرمز رسیده اند؛کارهایشان روی زمین مانده، دیرشان شده اما چاره ای جز صبر کردن ندارند...
پشت واژگان ساده این اثر، روح عمیقی پنهان شده که خواننده را وا میدارد تا زندگی اش را یک بار دیگر مورد واکاوی قرار دهد؛ به خواسته هایش ، آمال و آرزوهایش نیک بنگرد و از خود بپرسد : آیا اینها همان چیز هایی هست که می خواسته؟!
تازه داشتم با شخصیت های کتاب انس می گرفتم و تکه هایی از خودم را درون هر سه دختر باز می یافتم که دیدم به صفحه آخر رسیده ام!
📌زهرا علیدوست
🍭@shakhee_nabat
«#برش_کتاب🍰»
تو دلت رفته بود، ماندن نداشتی دیگر. هیچکس نمیتوانست نگهت دارد، چه برسد به من، که دستهایم دور تنات باز بود و خودم پَرَت دادم. مثل کبوتر در آسمان، جلوِ چشمم بال زدی و دور شدی و دور شدی تا دیگر ندیدمت. حالا دیگر هر چهقدر هم زل بزنم به آن تکهی آبییی که در آن محو شدی و فریاد بزنم من هنوز همهی عاشقانههایم را نخواندهام، برنمیگردی. هیچکدام را نمیگویم. بهجایش آرامآرام، با لبخند، یک صندلی یک صندلی، از جمعشان کنار میروم و میرسم به آشپزخانه. مثل آخرین سرباز در شهری اشغالشده، پشت دیوارهای سرد آشپزخانه پناه میگیرم. دیازپوکسایدم را با یک لیوان آب خنک میخورم و نمیفهمم به خاطر خنکی آب است که آرام میشوم یا قرص اینقدر زود اثر کرده!
🍭@shakhee_nabat
«#برش_کتاب🍰»
دلم میخواهد مغزم را بیاورم بیرون و با برس بسابم. هی بسابم، هی بسابم، شاید این چیزهایی که رویش چسبیده شده کنده شود برود توی سینک. اینطوری که نمیشود. باید بخوابم.
@shakhee_nabat
«#برش_کتاب🍰»
دورهی آرزوهــای بــزرگ و شــادیهــای عجیبوغریبمان گذشته. بهنظرت زندگی باید چهطور باشد؟ همهاش یک مشت چیز کوچک معمولی است. اگر قرار باشد خوشحال باشیم باید با همینها خوشحال باشیم.
🍭@shakhee_nabat
«#برش_کتاب🍰»
نمیتوانیم خودمان را بتکانیم و دوباره بایستیم و اگر بتوانیم، آنی نیستیم که قبل از آوار بودهایم.
🍭@shakhee_nabat
Billy Belmondo - Carried by the Wind.mp3
5.92M
🎼🎼🎼
«#مهمان_موسیقی🎵»
«#موسیقی_بی_کلام 💬»
•باید زندگی کرد و آفرید باید تا سرحد اشک زیست•
آلبر کامو؛
Billy Belmondo
Carried by the Wind
🦋
🎼🎼🎼
🍭 @shakhee_nabat
🌱صبحمون رو با یه آیه از قرآن شروع کنیم
« #نور ✨ »
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
ای عاقلان، حکم قصاص برای حفظ حیات شماست تا مگر (از قتل یکدیگر) بپرهیزید.
( آیه ۱۷۹ سوره بقره)
🍭@shakhee_nabat
«#برای_یار ❤️»
سکوت میکنم و عشق در دلم جاریست
و این شگفت ترین نوع خویشتن داریست
#حسین_منزوی
🍭@shakhee_nabat
«#گنج_سخن🏺»
الهى! اگر مرا به بند كشى و بخشش خود را ميان همه از من دريغ دارى، اميدم را از تو بر نكنم و روى آرزويم را از گذشت تو برنگردانم و حبّ تو از دلم بيرون نرود...
#امام_سجاد_علیه_السلام
گر مرا زار به کشتن دهد آن یارِ عزیز
تا نگویی که در آن دم غمِ جانم باشد
گویم: از بندهٔ مسکین چه گنه صادر شد
کاو دل آزرده شد از من؟ غمِ آنم باشد
#سعدی
🍭@shakhee_nabat
«#شعر_شما ⛱»
من ماهم و تو پلنگ کوهستانها
انگور منم به چنگ تاکستانها
من زحمت و رنج و غصه و حسرت و آه
تو میوه ی رنگ رنگ تابستانها
🌞
#حسین_جعفری
#مخاطب_کانال
🍭@shakhee_nabat
چنانچه شاعر هستید اشعار خود را به این نشانی ارسال کنید:
@shakh_nabaat