فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاقی غم و امید، نشستن و برخاستن، شکستهشدن و شکستن در این شعر حامد عسگری موج میزند.
بیش از یک ماه است که با هر بار شنیدنش لذت میبرم.
شاید ظاهر این شعر برای زلزله بم باشد اما به نظرم کاری فرا زمان و فرا مکان است.
کاری از جنس هنر...
پ.ن: شاید ربطی به این روزها نداشته باشد اما جای شنیدن دارد.
دست بستم به گرههای ضریح
تا گرههای دلم باز شود...
#حرم #حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
- دیروز جلوی درب حوزه علمیه:
+ یکی از طلبهها موتورش را برمیدارد و به جای رفتن به خیابان از پیادهرو استفاده میکند.
+ چند دقیقه بعد یکی دیگر از طلبهها همین کار را تکرار میکند.
+ چند دقیقه بعد یکی دیگر از طلبه های موتوری از پیادهرو میآید.
= دارد کم کم باورم میشود که مبلغین دین هم یادشان رفته که خلاف قانون عمل کردن -ولو قانون راهنمایی و رانندگی- جایز نیست و حکم خلاف شرع را دارد.
پ.ن: کاش دقتمان را بالاتر ببریم. همین بی قانونیهای کوچک کم کم در کشور اثرگذار میشود.
چقدر وقیحانه هنوز از هشتگ و ترند شدن در توییتر و امثالهم تیتر میزنند. انگار یادشان رفته چه هشتگی روزها ترند توییتر بود و چه رکوردهایی زد. باز جای شکرش باقیست خودشان هم میدانند که توییتر به ضدانقلاب رانت میدهد.
تازه تحلیل و مقایسه هم میکنند که با وجود رانتهای توییتر ما پیروز شدیم.
آدم خنده اش میگیرد. مثل مربی فوتبالی که ادعا میکند داور با آنها بود و باز هم ما بردیم. کسی نیست به دوستانمان بفهماند که توییتر داور نیست. توییتر صاحب رسانه است و هر وقت بخواهد هر کاری دلش بخواهد انجام می دهد.
مثل وقتی که برادرش اینستاگرام تصمیم گرفت که حاج قاسممان را تروریست بداند و فیلتر کند.
باید ترسید از اینکه همه توانمان را صرف بازیچههای دشمن کردیم. باید ترسید...
پ.ن: باور کنید اگر انقدری که تمرکز بر روی توئیتر و ... گذاشتهاند و در پیگیری اخبارش همت به خرج میهند، بر روی «سیب زمینی» تمرکز کرده بودند الان شبکه اجتماعی اول کشور میشد.
پ.ن۲: خدا آخر و عاقبت ما را با این نارسانهها بخیر کند.
مرثیهای طنز برای «آزادی»
می کنم اصرار هی اصرار «آزادی کم است»
می کند هی دلبرم انکار «آزادی کم است»
ظرف های شام را شستم به زور مهریه
ظرف شستن با چنین اجبار، آزادی کم است
دستپختش را به یاد «آش خدمت» می خورم
کلهم در محضر دلدار آزادی کم است
جست و جویی کردم از اوضاع آزادی شبی
آمد از غیبم ندا، هشدار! آزادی کم است
گفتمش هشدار را طبق چه فرضی گفته ای؟
گفت طبق آخرین آمار آزادی کم است
آن ور آب است قطعا غرق آزادی ولی
ایطرف از خشکی بسیار، آزادی کم است
پهلوی، خود روسری را از سر مردم کشید
دید چون در دوره ی قاجار، آزادی کم است
اصل آزادی فقط در دولت قاجار بود
یک تن و نزدیک صدتا «یار»، آزادی کم است؟
در پی دل دادنی بانو زلیخا طرد شد
بیگمان در قصر پوتیفار آزادی کم است
از زبان حضرت حافظ شنیدم دوش گفت:
نیست چون میخانه در بازار، آزادی کم است
در خیابان، انقلابی شد به پا با روسری
روسری را برده او بر دار: «آزادی کم است...»
منقل تریاک هم ای کاش بر چوبی رود
تا نگوید یک نفر شرکار! آژادی کم اشت
بودن شلوار، خود ضد حقوق مردهاست
تا که باشد بر تنم شلوار، آزادی کم است
دوربین های مدارِ بسته را کاهش دهید
گفت دزدی بر سر بازار: «آزادی کم است...»
تا که شاید از حصار عقل آزادم کنند
می کنم تکرار، هی تکرار: «ازادی کم است.»
پ.ن: این شعر برای چندین سال پیش هستش. شاعر در اون زمان به طرز شگفتآوری انقلاب با روسری رو پیشبینی کرده بوده تو این شعر 😅
رهبری، سخنگو نمیخواهد...
چند اشکال واضح در این حرکت وجود دارد:
۱- ایشان عضو دفتر حفظ و نشر آثار هستند و طبعا نشر آثار هم وظیفه ایشان است. جملات و صحبت هایی که به قول خودشان رهبری انجام داده اند را مستقیما منتشر کنند. (گرچه درباره ورزشکاران و هنرمندان، رهبری در دیدار اخیرشان صراحتا صحبت کردند و همین مواضع برای درک اشتباه بودن صحبت های حسن عباسی کفایت می کند.)
۲- این رفتار که از سخنان منتشر نشده یا نقل های مبهم استفاده کردند، باعث مشروعیت این نوع نقل قول ها خواهد شد که واضح است نقل بدون سند از بیانات رهبری، خطرناک است.
۳- این نوع انتشار پیام، اعضای دفتر حفظ و نشر آثار را حلقه مطلع از همه مواضع رهبری نشان می دهد و باعث می شود اعضای دفتر برای خود شأن سخنگوی رهبری بودن قائل باشند. (من این نوع پیام که عضو دفتر در توییتر گذاشته و رسانه دفتر در کانال رسمی کار کرده را همان شأن سخنگو بودن می دانم).
۴- رسانه بیت بشدت اشتباه کرده است که پیام توییتری را در کانال رسمی رهبری منتشر کرده و به نوعی باعث تبلیغ نارسانهای فیلتر شده و البته معاند دارد.
پ.ن: اگر کسی دسترسی به افراد دفتر حفظ و نشر آثار دارد برایشان بفرستد و انتقادات را به گوششان برساند.
پ.ن۲: پر واضح است که من هم منتقد مواضع حسن عباسی و هاشمی گلپایگانی هستم اما معتقدم خطر کار آقای فضائلی برای کشور بیشتر از مواضع آن دو نفر است. ایشان در حال گذاشتن خشت کج هستند که تا ثریا دیوار را کج خواهد برد.
من میدانم که رییسجمهور را نباید ملامت کنم برای فعالیت پیجش در زمان فیلترینگ چرا که مدیریت پیج دستش نیست و فرصت مرور آن را هم ندارد. بماند که نظارت گاه به گاه لازم است.
اما با جرئت میتوانم مسئولین رسانهای دولت را در زمینه رسانه، ناآگاه یا نافهم یا خائن بدانم، چرا که متوجه نمیشوند وقتی دولت فیلتر کرده و پیج رییس جمهور را به روز می کنند یعنی چه؟
متوجه نمیشوند که با انتشار عکس رییس جمهور در جمع دختران در پیج اینستاگرام، به جای پیام «ببینید اوضاع چقدر در دانشگاه، بخصوص بین دختران دانشجو، خوب است» ، پیام «ما که خودمان فیلتر کردیم داریم به صورت خودمان تُف میاندازیم پس شما هم با رصد پیج ما در اینستاگرام به صورت ما تُف بیاندازید» را مخابره میکنند.
پ.ن: لگدی که این رفتار به حاکمیت قانون و التزام به اجرای قانون در کشور میزند بماند.
پ.ن۲: نمی دانم کی قرار است از دست این #نارسانه های انقلاب خلاص شویم.
هدایت شده از همپای پیشرفت
33.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 تیزر فراخوان رویداد رمپ
#همپا
#رمپ
#راهبر
#راهبران_ملی_پیشرفت
#هسته_پیشرفت
#حلقه_میانی
#پیشرفت_منطقه_ای
#همیاران_مردمی_پیشرفت_ایرانیان
@hampa_ir
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🚩 غیرت قیصر
این را بنویس یادگاری:
گنجشک به قیمت قناری!
جادوی رسانه مسخمان کرد
با شعبده و شلوغکاری
چادر ز سر زنان کشیدند
گفتند حجاب اختیاری!
سرباز مدافع وطن را
کشتند به جرم پاسداری!
جلّاد و شهید جابجا شد
در مغلطهی خبرگزاری!
افسوس که چشم ْانتظاران
ماندند به چشمانتظاری!
کو غیرت قیصر امینپور؟
کو شور حمید سبزواری؟
از پا منشین، دوباره برخیز
ای شعر بلند پایداری
#مهدی_جهاندار
#برای_ایران
@mehdi_jahandar
چه بگویم...
🚩 غیرت قیصر این را بنویس یادگاری: گنجشک به قیمت قناری! جادوی رسانه مسخمان کرد با شعبده و شلوغکار
استقبالی از شعر مهدی جهاندار
در بین سکوت و بردباری
شد قسمت شهر، سوگواری
گلهای لطیف چادر عشق
با خون شده باز آبیاری
این سو شده مادری پریشان
آن سو، پسری به گریه زاری...
در بین غم بزرگ ایران
شد کار خسان، شلوغ کاری
اف بر نفس دروغگویان
اف بر قلمی که شد «اجاری»
تهمت به پلیس شهر بستند
آن قدر که دزد شد فراری
کردند به روی حرف باطل
بنگر که چگونه پافشاری
حالا که شده در این «غزلشهر»
خون بر ورق قصیده جاری
«کو غیرت قیصر امینپور؟
کو شور حمید سبزواری؟
از پا منشین دوباره برخیز
ای شعر بلند پایداری»
پ.ن: دو بیت آخر متعلق به آقای جهاندار است.
Salar Aghili - Iran128 (UpMusic).mp3
4.45M
ایران!
اگر دلِ تو را شکستند
تو را به بند کینه بستند،
چه عاشقان بینشانی،
که پای درد تو نشستد...
چه بگویم...
ایران! اگر دلِ تو را شکستند تو را به بند کینه بستند، چه عاشقان بینشانی، که پای درد تو نشستد...
من نه آن رندم که تَرکِ شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیبِ توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از مِی وقتِ گُل دیوانه باشم گر کنم...
«حافظ»
#فردا_میآییم #ان_شاءالله
در رسای مسبب دوام انقلاب و باعث قوام انقلابیها ...
آب میوه بی قرار، ساندیس!
خوشمزه و خوشگوار ساندیس
خوش مزه شبیه به اناناس
خوش طعم چنان انار، ساندیس
اصلا خود میوهای عزیزم
یک میوه ی آبدار، ساندیس
انگیزه ی آمدن به صحنه
ای عامل اقتدار، ساندیس!
امروز ذخیره ات نمایم
هم شامی و هم ناهار، ساندیس
باید برود آچار فرانسه
آمد چو به دست آچار ساندیس
کم داشت یقیناً اغتشاشات
یک کیک و سی و چهار ساندیس
یادت نرود، خنک بیایی
امروز سر قرار، ساندیس
ای شرکت راهبردی ما
آبمیوه خوشگوار، ساندیس
پ.ن: عکس از ساندیسها فراموش نشود :)
در نسبت فرد و جامعه؛ تعمیم دادن کار سختی است...
زیاد اهل تأمل فلسفی نیستم اما این روزها با نگاه به جامعه می شود به پیچیدگی ها و سختی های تحلیل جامعه فکر کرد.
یکی را می بینی به نشان اعتراض حجاب از سر بر داشته. یکی که عملا به او کمحجاب گفته می شود، همچنان همانطور است و همان حجاب اندک را حفظ کرده. یکی را میبینی که با یک قلاده سگ در خیابان راه می رود اما کشف حجاب نکرده.
شاید این روزها بیشتر از همیشه می توان فهمید که جامعه با تحلیل دوقطبی و کلی سازگار نیست. جامعه اینگونه نیست که یا با دین است یا بی دین. یا متفکر است و یا مقلد. و یاهای دیگر...
آن کم حجابی که هنوز هم روسری اش را درست می کند تا نیفتد را نه می توان یکسره بخاطر ترسش دانست و نه هم لزوما به خاطر ایجاد خطکشی با اغتشاشگران و وطن دوستی.
هر کدام از افراد جامعه برای کنشهایشان دلیل یا حداقل بهانهای دارند. گاهی بسیار شخصی و گاهی هم اجتماعی.
کاش می شد از تک تک انسانها دلیل رفتارهایشان را پرسید. شاید اینطور خیلی راحت تر بتوان برای جامعه نسخه ای نوشت و شاید هم آن زمان به این نتیجه برسیم که نمی شود برای جامعه نسخه ای نوشت و باید تک تک و سنگر به سنگر جلو رفت.
شاید باید بیشتر در مفهوم جامعه فکر کرد. به راستی جامعه چیست؟
نمی دانم...
فقط می دانم که به علت پیچیدگی ارتباط فرد و جامعه و پیچیدگی کنشهای انسان، برای کار فرهنگی کردن باید خیلی دست به عصا حرکت کرد. خیلی...
هدایت شده از پاتوق یارِ مهربان
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد...
آغاز به کار رسمی پاتوق یار مهربان رو از ولادت حضرت زینب (س) گذاشتیم و به همین مناسبت همه کسانی که تا پایان هفته از پاتوق حضور خرید کنند، از تخفیف ۱۰ درصدی کتابها بهرهمند خواهند شد.
آدرس: سده- خیابان امام- خیابان امید - پاتوق یارِ مهربان
@Patoghketab_lenjan
یلدا
دویده بین من و تو غمی که پنهان است
رسیده ایم به جایی که دل پریشان است
رسیده ایم به این مرحله به این معنی
که اشک در غم ما بهترین سخنران است
چه خاطرات فرازی چه مهملات نشیبی
چه حرفها که میان من و تو زندان است
تمام دوستی ما به شعر رفت و ادب
تمام دوستی ما چنین غزلخوان است
رسیده ایم به یلدا، به آن بلندترین شب
در آن بلند، چه کوتاه، دست هجران است
مگر که این شب یلدا به هم رساندمان
وگرنه فال جدایی قرین دیوان است
چه بگویم...
پرواز کن، حرفی نزن، خود را میازار! برکه، غم مرغ مهاجر را نمی فهمد... #تک_بیت
جاده، دلِ آشفته خاطر را نمی فهمد
اندوه این مرد مسافر را نمیفهمد
دیر آمدم، آری! خدا دیر آفریدم...
این سینه دنیای معاصر را نمیفهمد
جایی ندارد بین انسانها کسی که
مفهوم پر زرق ظواهر را نمیفهمد
پرواز کن، حرفی نزن، خود را میازار!
برکه، غم مرغ مهاجر را نمی فهمد
*****
از این غزلها بعد مرگم، فال میگیرند
دنیا زبان حال شاعر را نمی فهمد
#غزل
هدایت شده از پاتوق یارِ مهربان
صبح پشت نردههای پاتوق گذاشته بودند
جالب بود...
پایین کتاب تفکر...نوشته بودند «ساندیس خور»
ما که متفکر نیستیم اما شاید منظورش این بوده که اهالی فکر، ساندیسخورند.
ترکیب قشنگی است. ساندیس با کتاب 😁
پ.ن: ما اینجا بیشتر از ساندیس چایی و دمنوش میخوریم ولی خداییش ساندیس هم میچسبد. 😅
پ.ن۲: چرا ساندیسا رو میریزید تو کتابا؟؟؟
@patoghketab_lenjan