هدایت شده از مثل مصطفی
🌹ایّام تولد تو ای ماه دمشق
جای همه مدافعانت خالی...
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@mesle_mostafa
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
و مَن عَشَقَنی قَتَلتُه
هنیئا لک یا شهیدالله
برسان سلام ما را...
#شهید_سید_رضی_موسوی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#سیدابراهیم_به_روایت_خانواده
@mesle_mostafa
49.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ بسیار زیبا؛ اجرا شده توسط بچه های شهریار (گروه سرود صدر عشق به یاد #شهید_مصطفی_صدرزاده)
به مناسبت دهه کرامت
#ارسالی_اعضا
هدایت شده از مثل مصطفی
31.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج آقا...🌿
ما شب جمعه یادتون کردیم شماهم
اولین شب جمعه تون محضر ارباب تو بغل ارباب مارو یاد کنید...💔
آغوش گرم ارباب گوارای وجودتون.🫀🌱
#سیدابراهیم_به_روایت_خانواده
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@mesle_mostafa
هدایت شده از مثل مصطفی
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
بعد از شهادت آقا مصطفی موبایلشون رو باز کردم دیدم چقدر عکس از فاطمه خانم و آقا محمد علی دارن.
و برای من جالب بود که با اینکه حافظه موبایلش کم بود این عکس ها رو پاک نکرده بود.
این عکس هم یکی از عکس های موبایل آقا مصطفی بود.
روزی که خداوند به ما آقا محمد علی رو هدیه دادند
همیشه به آقا مصطفی میگفتم :
چرا خدا منو اینطور امتحان کردن
روز ولادت حضرت علی اصغر به من پسر دادن
من با این بچه ظهر عاشورا چه کنم ؟
چطور به این بچه ظهر عاشورا آب بدم ؟
الحمدلله
خداوند تقدیر رو جوری رقم زدند که شب عاشورا خبر شهادت آقا مصطفی رو دادن و روز عاشورا خونه ما عاشورایی بود ومن نتونستم خیلی به آقا محمد علی رسیدگی کنم.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#سیدابراهیم_به_روایت_خانواده
@mesle_mostafa
هدایت شده از مثل مصطفی
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
امروز برای هزارمین بار خواستم فیلم لحظه شهادتت را ببینم اما هر بار بیشتر از قبل حالم بد شد؛ ضربان قلبم مانع از دیدن این صحنه میشه.
و هر بار به خودم نهیب میزنم
من حتی تحمل دیدن صحنه شهادت را ندارم آن هم بعد از نه سال، عمه سادات شرمنده شما هستیم شما چطور تحمل کردید بالای تل زینبیه......
روزی که فیلم لحظه شهادت پخش شد همه با من تماس گرفتند
مراقب باش فاطمه خانم و آقا محمد علی نبینند.
وای که ما چقدر شرمنده بچه های ابا عبدالله هستیم
مراقب بچه های ما هستند اما یزیدیان مراقب قلب کوچک دختران ارباب نبودند و کاروان را ......😭😭😭😭😭
بابی انت و امی و مالی و اولادی یا ابا عبدالله 😭😭
#سیدابراهیم_به_روایت_خانواده
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@mesle_mostafa
هدایت شده از مثل مصطفی
هدایت شده از مثل مصطفی
آقا مصطفی!
ممنون که در ایام سالگرد شهادتت، برای اولین بار دعوتمان کردی، آن هم چه دعوتی
فکرش را هم نمی کردیم
چه بساط عیش و نوشی؛ چه روضه ای و چه سینه زنی ای
و چه سینه زنهایی؛ باز هم با نوجوان ها می پری، درست مثل همان روزها که نوجوانها دور و برت را چنان می گرفتند که به بچه گربه های مصطفی مشهور شده بودند.
دیروز هم دور و برت را همانها گرفته بودند، کأن هر کدام سر و سرّی با تو داشتند، درست مثل همین پسری که بالای مزارت نشسته بود و اشک می ریخت.
گفته بودی بعد از شهادتم تازه کار فرهنگی ام شروع می شود. امروز فقط به تماشا نشستیم که چطور بچه ها به دورت حلقه زده بودند و برنامه ها داشتند. شربت و نان پنیر سبزی و ... پخش می کردند و تو در قلب و جانشان کار فرهنگی می کردی.
گرمای وجودت بر باد تند شهریار غلبه کرده بود و ما را نیز یکی دو ساعتی پای مزارت زمینگیر کرد. زیرآبی رفتن مان از همراهی و همزمانی با کاروان اگر چه صدای مسئول اردو را در آورد ولی همهاش کار خودت بود.
مزارت صحنه ی اجرای گروه های مختلف بود، دسته دسته می آمدند و دورت حلقه می زدند و برنامه ای اجرا می کردند و می رفتند...
نه تنها با سیب های سرخ روی مزارت از ما پذیرایی کردی، بلکه باز رفتیم و برگشتیم و با دیدار همسر و فرزندانت جان تازه بر ما دمیدی و حالا انارهایی که روبان سبز به دور آن بسته شده بود چشمک زنان، صد دانه یاقوت را تعارف می زد.
ما هم که سعی کردیم از هیچ چیزی بی بهره نمانیم و حسابی خودمان را میهمان کردیم.
قرار نبود بیاییم ولی دلمان زیارت مزارت را می خواست. دعوت کردی، آن هم کاملا غیر منتظرانه
سر بچههایمان را به انواع بازی ها در حوالی مسجد امیرالمؤمنین کهنز گرم کردی و سر ما فقط و فقط به تو گرم شده بود. به مسجدی که خشت خشتش را چطور ساختید و حالا عجب مسجدی شده بود و چه بند و بساطی ...
یاد شیطنتها و شلوغ بازی هایت را باز مرور کردم تا رسیدم به تیپ فاطمیون و سید ابراهیم و صدایت که از پشت بیسیم به گوش حاج قاسم رسید ... من عاشق این جوان بودم... دل از حاج قاسم هم برده بودی.
یکی از دوستان گفت ما از سر عافیت طلبی بچه هایمان را به مدارس و محیط های مذهبی می بریم ولی مصطفی صدرزاده و رفقایش فکر این بودند که محله ای مثل شهریار را آباد کنند
راست می گفت
امروز بچه های شهرک شهید محلاتی هم آمده بودند سر مزارت ... روستای کهنز را راه شیری کرده ای و از کنار مزارت نردبان زده ای تا آسمان.
حیف که فرصت نیست تا لحظه به لحظه گزارش این میهمانی را ثبت کنیم و ذره ای از شیرینی کام مان را به تصویر بکشیم
فقط می توانیم بگوییم خیلی شیرین بود خیلی خیلی ...😭😭
مزارت و هوای آن آمیخته به أحلی من العسل شده بود و شهرِیار، عجب صفایی داشت.
#سیدابراهیم_به_روایت_خانواده
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@mesle_mostafa