ذکر حیدر حیدر گفتنهایی که سعید توی دستهها یا توی هیئتها میگفت به جهت اخلاص و عشقی که به امیرالمؤمنین علیه السلام داشت، این ذکر خیلی تاثیرگذار بود.
من احساسم این بود که این حیدر حیدر هایی که میگفت مو بر تن آدم سیخ میشد و آدم احساس میکرد که از عمق جانش این ذکر خارج میشه و در و دیوار هم با هم باهاش هماهنگ میخونند.
جمعیت هم جوابی که به او میدادند همه جا را میلرزاند. یعنی حس میکردی همه چیز با این ذکر داره میلرزه. این یه خاطرهای از سعید هست که در ذهن من ماندگار شده.
راوی: آقای سیدحسن #میرباقری
#خاطرات_سعید
______
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
42.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا علی مولا علی علی ♥️👏
#فیلم_سعید
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از کانال حسین دارابی
آقا سید عيدت مبارک🥺
از قدیم رسم بوده سادات عیدی
میدادند به بقیه به رسم تبرک.
آقا سید...
هنوزم باورمون نمیشه رفتی😢
ما توی جنگلها گمت کردیم
اما بدن سوخته ت رو پیدا کردیم💔😭
الانم تو هیاهوی انتخابات گمت کردیم میشه یکی مثل خودت رو پیدا کنیم
📣📣📣
به نیابت از شهدا امشب #دعای_توسل بخوانیم که نامزد اصلح رأی بیاره و انتخابات به خیر بگذره 🤲
برادر همسایه ی ما مفقودالاثر بود، بعد از چند سال پیکرش پیدا شد و برای خاکسپاری بردند بهشت زهرا(س)...⬇️⬇️
@shalamchekojaboodi
برادر همسایه ی ما مفقودالاثر بود، بعد از چند سال پیکرش پیدا شد و برای خاکسپاری بردند بهشت زهرا(س). منم یه کلمن بزرگ آب یخ درست کردم و برداشتم رفتم.
اون موقع چند تا بچه کوچیک داشتم با این حال می ذاشتم خونه و خودم میرفتم،
بچههای خوب و آرومی بودند. آقا رضا میگفت تو برو من حواسم بهشون هست، شلوغ نمی کنند.
خلاصه رفتم و خاکسپاری که تموم شد دیدم عه! آقا سعید روی صندلی نشسته و رنگش زرده و بی حاله. انقد سرِ خاک خونده بود، از حال رفته بود. گفتم آقا سعيد! کلمن آب دستمه. میخوای آب بدم بهت؟
گفت نه یه ذره نون پیدا کنید بدین بذارم دهنم. صبحانه نخوردم حالم داره بهم میخوره.
با خودم گفتم؛ خدایا من اینجا نون از کجا پیداکنم برای این؟ حالا مردم هم دارن میرن سوار ماشین بشن برگردند. دویدم اینور اونور، تا اینکه همسایه مون رو دیدم.
گفتم فاطمه خانم نون داری؟ گفت آره بربری دارم اما پنیر اینا ندارم. گفتم عیبی نداره. همونو یه تیکه به من بده. نصفشو کَند داد به من.
رفتم دیدم درِ یه ماشین باز شده و داره صبحانه مییاره پایین.
گفتم آقا خدا خیرت بده، یکی هست حالش داره بهم میخوره. یه ذره از اون پنیرت بذار لای این نون بربری بده من ببرم. یه تکه پنیر گذاشت لای بربری.
بدو بدو نون پنیر رو بردم دادم به آقا سعید، گفتم بیا اینم لیوان آب، گذاشتم پهلوت. شما اینجا بشین بخور من باید برم به اتوبوس شرکت واحد برسم. سریع اومدم سوار ماشین شدم و برگشتم خونه.
فرداش آقا سعید اومده بود دم مغازه شوهرم گفته بود؛ آقا رضا قدر خانمتو بِدون. گفته بود چرا؟ آقا سعید گفته بود دیروز انقد حالم بد بود انگار فرشته نجات بود رسید بالا سر من. زود نون پیدا کرد زود پنیر گذاشت لای نون، یه لیوان آبم گذاشت. دویید رفت سوار ماشین شد.
گفتم نه بابا وظیفهمه. این حرفا چیه؟! شما هم برای ماها زحمت میکشید.
بعدها هم بارها از اون روز یاد می کرد و تشکر می کرد.
راوی؛ #خانم_رفیعی ( همسر آقای رضا رفیعی)
#خاطرات_سعید
________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
بحثهای انتخاباتی در همه گروه ها و کانال ها داغه و حضرت آقا هم دیروز باز بر نکات انتخاباتی تاکید کردند و فرمودند که به نامزد اصلح رأی بدین
نامزد اصلح کسی ست که ۱. مبانی انقلابی اش محکم و یقینیه و ۲. کارآمد و توانمند در عرصهی اجراست.
حالا هر کسی در این مدت به یه نتیجه ای رسیده، فقط ان شاء الله در جبهه انقلاب یه اجماع و وحدتی شکل بگیره که دولت سوم روحانی تکرار نشه... در این شرایط موجود فقط می شه گفت خدا رحم کنه که پزشکیان رأی نیاره
چون خدایی نکرده اگر روی کار بیاید جریان اصلاحات این بار موتور نابودسازی شان را چند برابر قبل به کار می اندازند و دنیا و آخرت مردم را تباه می کنند. 😔😔
این ساعات پایانی نزدیک به انتخابات توصیه به جهاد تبیین به خصوص برای قشر خاکستری جهت یادآوری خسارات دولت روحانی و عواقب رأی به پزشکیان شده است. هر کسی خودش را موظف بداند، حتی برای یک نفر هم شده این جهاد تبیین را انجام دهد.
و اینکه واقعا از دعا و استغفار و صلوات و ذکر غافل نشویم چرا که دلها دست خداست.🥹🤲
ان شاء الله به حق این شب عزیز که شب ولادت باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر علیه السلام؛ پدر امام رضا علیه السلام است، این مملکت امام زمان(عج) و این نظام جمهوری اسلامی به دست نااهلان نیفتد 🤲🤲🤲
#پزشکیان_دولت_سوم_روحانی
@shalamchekojaboodi
برام خیلی جالب بود و بیاد موندنی؛ دو سه باری که با هم میرفتیم پادگان لشگر ۱۰ نیرو مخصوص توی خیابون کمالی، همچین که با موتور وارد میشدیم انگار همگی سعید رو میشناختند...⬇️⬇️
@shalamchekojaboodi
برام خیلی جالب بود و بیاد موندنی؛ دو سه باری که با هم میرفتیم پادگان لشگر ۱۰ نیرو مخصوص توی خیابون کمالی، همچین که با موتور وارد میشدیم انگار همگی سعید رو میشناختند.
همینکه وارد سوله پشتیبانی و تدارکات میشدیم همه یه جوری با سعید گرمِ سلام و احوالپرسی میشدند که انگار ۲۰ ساله باهاش رفیقن.
اصلا یه شور و هیجان خاصی تو اون جمع بچههای لشگر ۱۰ سیدالشهداء(ع) از کادری بگیر تا سرباز راه مینداخت که همه صفا میکردند.
بهش میگفتم آقاسعید اینجا که پادگان شما نیست پس چطوریه که همگی میان دور و برت و باهات آشنان؟!
میگفت از بس اومدم دنبال این وسایل راپل باهم رفیق شدیم.
بعد با همون شور و حال سریع دو تا از این کیسه برزنتای نظامی رو پر از وسایل راپل؛ طناب و دستکش و کارابین و ... میکردیم، میزاشتیم روی موتور تریل و حرکت میکردیم به سمت کانون ابوذر تا با سایر لوازم اردو مثل چادر و پتو و آب و غذا در معیت بچهها بریم پرندک.
یه نکته قابل توجه هم این بود که هیچ پایگاه و بسیجی پیدا نمیکردی که بخواد یه همچین آموزش ویژه و تخصصی رو برای بچههای بسیج برگزار کنه و این فقط از سعید عاشق و با اخلاص و خستگی ناپذیر برمیاومد
که خودجوش یه گروهی از بچهها رو از کانون و سایر پایگاهها جمع و جور کنه و همه سختیها و خطرات پرریسک راپل رو به جون بخره و با نبود امکانات و وسایل، جمع بچهها رو یکی دو روزه ببره پادگان برای آموزش راپل.
اون زمون عبارت کار جهادی چندان مطرح نبود و هنوز سر زبونا نیفتاده بود ولی الان میگم حقیقتا سعید کاراش جهادی بود و بی ادعا
یادمه پارسال یه شب جمعه (قبل از این راهاندازی کانال شلمچه) سر مزار آقاسعید بودم که دیدم یه بندهخدایی هم اومد کم کم نزدیکم شد و باهم سلام علیک کردیم و گرم صحبت راجع به آقاسعید و نحوه آشناییمون و خاطرات و ...
اونجا تازه فهمیدم ایشون از اون سربازایی بوده که وقتی ما میرفتیم وسایل راپل رو از پادگان بگیریم، همین چند دیدار کوتاه و مختصر توی پادگان، باعث شده بود ایشون هم بیاد به جمع عشاق سعید بپیونده و بعد از حدود ۳۰ سال هنوزم سرمزار آقاسعید حضور پیدا کنه و باهاش راز و نیاز کنه
الهی که اونور تو جمع اهلبیت(ع) و شهدا صفا کنی که یاد تو هم به دل ما صفا میده🤲🤲❤❤
راوی؛ آقای محمود #برزه
#خاطرات_سعید
________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
چهل روز از فراقت گذشت😭
هیچوقت از یاد نمیروی سیدخدا
هر چند آیه که می خواهید به نیت شهید رئیسی و شهدای همراهش تلاوت کنید 👇
https://leageketab.ir/khatme-quran
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
چهل روز از فراقت گذشت😭 هیچوقت از یاد نمیروی سیدخدا هر چند آیه که می خواهید به نیت شهید رئیسی و شهدا
به نیت انتخاب اصلح برای شهید رئیسی و یاران شهیدشان قرآن بخوانیم.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗳 بیانات صبح امروز رهبر انقلاب پس از حضور در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم. ۱۴۰۳/۰۴/۰۸
🖼 #انتخابات_ریاست_جمهوری | پویش #بعلاوه_یک
🖥 پخش زنده: Farsi.khamenei.ir/live
در این ساعات این ذکر رو زیاد بر زبان جاری کنیم:
اللهم لاَ تُسَلِّطْ عَلَيْنَا مَنْ لاَ يَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
خدایا کسیکه بر ما رحم نمیکند بر ما مسلط نکن..🤲🏻
📣📣📣
ختم هزاران صلوات، به نیابت از شهدا و به ویژه شهدای خدمت، جهت انتخاب فرد اصلح برای ریاست جمهوری 👇👇
https://eitaabot.ir/counter/pdlm
بیشتر وقتا که می رفتیم مأموریت، بعدش با همدیگه می اومدیم پادگان. یه سرازیری داره محل کارمون؛ تو پادگان امام حسن تهران.
غروب های پنجشنبه و جمعه، سعید خودش اونجا روی اون ارتفاع مانند می نشست و می گفت بچه ها! مثل زمان دفاع مقدس بیاین اینجا بشینیم، یه حال به خصوص و دلگیری داره.
۵، ۶ تا دیگه از بچه ها هم می اومدند و دم غروب یا نصف شب که از ماموریت برمیگشتیم، اونجا مینشستیم و آقا سعید و یا آقای سیدمالک زیارت عاشورا و روضهای می خواندند و یک حال و هوای زمان جنگی و به خصوصی برای ما به وجود می آمد.
راوی؛ آقای حمید #پایمرد
#خاطرات_سعید
_______
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
مقصود این است که کمترین تصرف در خاطره بشود و سندیتش حفظ شود وگرنه خاطرات، خیلی قابل پردازش است
یعنی همین که مثلا در خاطره گفته شده که سعید برای مراسم شهیدِ تازه رجعت نموده، اینقدر خوانده بود که از حال رفته بود
همین یک جمله خیلی جا دارد برای اینکه فضای خاطره کامل ترسیم شود تا مطلب به جان خواننده بنشیند، همینکه بارها شنیده ایم؛ سعید در مراسم شهدا از جان و دل مایه می گذاشت تا مراسم به خوبی برگزار شود و برایش فرق نمی کرد سرباز باشد یا سردار
مهم این بود که مراسم شهید باید پررونق باشد، و یا آن فیلم سعید در مراسم تشییع و خاکسپاری شهید بصیریان، کلی حرف برای گفتن و تشریح فضای خاطره دارد
سعیدی که در همه صحنه ها حاضر است و تا آخرین لحظه ای که شهید را در قبر می گذارند چطور سینه می زند و یاعلی می گوید و تا آخرین دقایق کمک به خاکسپاری شهید می کند ... حالا با لباس مشکی و سر و روی خاکی روی صندلی، بی حال افتاده و درحالیکه رنگش پریده و لبانش خشک شده، تقاضای یک لقمه نان می کند
بگذریم از پشت صحنه های دنیایی خاطرات در اوج خستگی های فی سبیل الله که همه عمر بر ندارد سر از این خمار مستی ...
ما از همین ظواهر امر می گوییم که هر کدام از این صحنه ها خیلی ریزه کاری دارد که قابل استخراج و پردازش است.
حتی این خاطره اخیر که خیلی کوتاه و مختصر گفته شده که روی بلندی می نشستند و روضه و عاشورا می خواندند و حال و هوای زمان جنگی در آنها زنده می شد، حرف زیادی برای گفتن دارد تا آن حال و هوا خوب تشریح شود
لذا شما خود، حدیث مفصل بخوانید از این مجمل. و خاطرات و فضای خاطره را در ذهن خود بسازید و سعید را در آن میانه تصور کنید.
سعیدی که غروب جمعه ای بر فراز بلندی ای نشسته و به یاد شلمچه و جبهه های غرب و جنوب افتاده و تصویر دوستان شهیدش در ذهنش یکی یکی عبور می کند... شاید آخرین تصویر زیبای رضا با آن موهای شانه زده اش که انگار به خوابی عمیق فرو رفته بود و یا قاسم با آن چهرهی بورش که بالای تپه ای در مقابلش ایستاده... شهدای محل؛ رفقایی که یکی یکی خبر شهادتشان را شنید و حسرت به دل شد
حالا در این خلوت پادگان و روی این ارتفاع خاکی، زانوی غم به بغل گرفته اند و می خوانند و ضجه می زنند ... سرخی غروب و یاد امامی که از پشت پرده غیبت به سربازان تازه از ماموریت بازگشتهی خود نظر ویژه ای دارد، مناجات عاشقانه ای را رقم می زند و باران اشک است که دل را جلا می دهد ...
#یادداشت
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از کانال حسین دارابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نتایج تقریبا نهایی
انتخابات به مرحلهٔ دوم رفت
کل آرای شمارششده: ۲۴.۵۳۵.۱۸۵ رأی
مسعود پزشکیان: ۱۰.۴۱۵.۱۹۱ رأی
سعید جلیلی: ۹.۴۷۳.۲۹۸ رأی
محمدباقر قالیباف: ۳.۳۸۳.۳۴۰ رأی
مصطفی پورمحمدی: ۲۰۶.۳۹۷ رأی
میزان مشارکت: حدود ۴۰ درصد
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0