یکبار رفتم بهشت زهرا (س) و برگشتم دیدم آقا سعید با چند تا از دوستانش جلوی در خانه مان ایستادند. گفتم آقا سعید برای چی اینجا واستادین ؟ گفت آقا رضا ما رو توی خونه راه نمی ده می گه حاج خانم رفته بهشت زهرا ، باید بیاد اول خونه رو مرتب کنه، بعد بیاین هیئت بندازید.
گفتم آقا سعید خونه مرتبه، الان ۵ دقیقه ای یه جارو می زنم. گفت حاج خانم در را باز کن من خودم جارو می زنم ، گفتم نه .
اومدم دیدم خونه تمیزه به پسرم گفتم مجید! کاش زودتر اطلاع می دادند یه عدسی هم می پختم ، آقا سعید عدسی دوست داره فقط نون نداریم.
۵ دقیقه بعد دیدم ۱۰۰ تا نون خریدند آوردند توی حیاط . دیگ عدسی را در حیاط بار گذاشتم و گفتم آقا سعید بیا نگاه کن ببین اگه جا افتاده، من قبل از اینکه مردها بیان، برم بالا .
اومد یه قاشق خورد و گفت دسسستت درد نکنه حاج خانوم . خییییلی خوشمزه ست ، ولی چون نامحرمی نمی تونم دستت رو ببوسم ، می تونم برم دست آقا رضا رو ببوسم ، آقا رضا بیاد دست شما رو ببوسه، گفتم نه نمی خواد 😁
چند وقتی بود دخترم فاطمه از بغل باباش افتاده بود، سرش خورده بود زمین و تشنج می کرد. همان روز بهش گفتم آقا سعید اگر شفای فاطمه رو امشب نگیری ، دیگه توی خونه مون راهت نمی دهم.
گفت : حاج خانم!من چیکاره ام ؟ اصل کار اون بالاسری ست. آن شب آقا سعید وسط هیئت که داشت روضه حضرت رقیه ( س) را می خواند به جعفر آقا گفت فاطمه رو بیار ، جعفر آقا گفته بود؛ برقها خاموشه فاطمه می ترسه، از همینجا دعاش کن.
دیگه حسابی روضه خواند و با سوز دل همه مریض ها، به خصوص فاطمه را دعا کرد و همه آمین گفتند . بعد هم سفره ی حضرت رقیه (س) انداختیم و عدسی دادیم.
فردای آن روز ، صبح پاشدم دیدم فاطمه دارد می دود توی حیاط . گفتم کجا می ری ؟ با همان زبان بچه گانه اش گفت خواب بودم، آقا سعید یکی زد به پام گفت چقدر می خوابی ؟ پاشو راه برو . همون شد که دیگه خوب شد و تشنج هم نکرد . آن شب به خدا چند نفر خونه ما شفا گرفتند از جمله همسایه مون که کلیه هاش باد کرده بود.
راوی ؛ #خانم_رفیعی ( همسر آقای رضا رفیعی )
#خاطرات_سعید
_________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی)
@shalamchekojaboodi
برادر همسایه ی ما مفقودالاثر بود، بعد از چند سال پیکرش پیدا شد و برای خاکسپاری بردند بهشت زهرا(س). منم یه کلمن بزرگ آب یخ درست کردم و برداشتم رفتم.
اون موقع چند تا بچه کوچیک داشتم با این حال می ذاشتم خونه و خودم میرفتم،
بچههای خوب و آرومی بودند. آقا رضا میگفت تو برو من حواسم بهشون هست، شلوغ نمی کنند.
خلاصه رفتم و خاکسپاری که تموم شد دیدم عه! آقا سعید روی صندلی نشسته و رنگش زرده و بی حاله. انقد سرِ خاک خونده بود، از حال رفته بود. گفتم آقا سعيد! کلمن آب دستمه. میخوای آب بدم بهت؟
گفت نه یه ذره نون پیدا کنید بدین بذارم دهنم. صبحانه نخوردم حالم داره بهم میخوره.
با خودم گفتم؛ خدایا من اینجا نون از کجا پیداکنم برای این؟ حالا مردم هم دارن میرن سوار ماشین بشن برگردند. دویدم اینور اونور، تا اینکه همسایه مون رو دیدم.
گفتم فاطمه خانم نون داری؟ گفت آره بربری دارم اما پنیر اینا ندارم. گفتم عیبی نداره. همونو یه تیکه به من بده. نصفشو کَند داد به من.
رفتم دیدم درِ یه ماشین باز شده و داره صبحانه مییاره پایین.
گفتم آقا خدا خیرت بده، یکی هست حالش داره بهم میخوره. یه ذره از اون پنیرت بذار لای این نون بربری بده من ببرم. یه تکه پنیر گذاشت لای بربری.
بدو بدو نون پنیر رو بردم دادم به آقا سعید، گفتم بیا اینم لیوان آب، گذاشتم پهلوت. شما اینجا بشین بخور من باید برم به اتوبوس شرکت واحد برسم. سریع اومدم سوار ماشین شدم و برگشتم خونه.
فرداش آقا سعید اومده بود دم مغازه شوهرم گفته بود؛ آقا رضا قدر خانمتو بِدون. گفته بود چرا؟ آقا سعید گفته بود دیروز انقد حالم بد بود انگار فرشته نجات بود رسید بالا سر من. زود نون پیدا کرد زود پنیر گذاشت لای نون، یه لیوان آبم گذاشت. دویید رفت سوار ماشین شد.
گفتم نه بابا وظیفهمه. این حرفا چیه؟! شما هم برای ماها زحمت میکشید.
بعدها هم بارها از اون روز یاد می کرد و تشکر می کرد.
راوی؛ #خانم_رفیعی ( همسر آقای رضا رفیعی)
#خاطرات_سعید
________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
✍ فهرست راویان کانال
⬇️⬇️
🔹 خانواده:
#مادر
#پدر
#همسر
#رضا_مؤمنی (فرزند)
#صادق_شاهدی (فرزند)
#برادر_مجید
#خواهر1
#خواهر2
#خواهر3
#خواهرزاده
#عمه_سکینه
🍃🍃🍃🍃🍃
🔹دوستان و آشنایان (به ترتیب حروف الفبا/ حرف اول فامیلی):
آقای سید داوود #امیرواقفی
آقای حسن #ادیبی
آقای جعفر #اجلالی
آقای علیرضا #اکبری
آقای مسیب #اسماعیلی
خانم #آقاجانزاده
آقای محمد #آقازاده
آقای محمود #برزه
آقای احمد #بیگدلی
آقای #مرتضی_بیگدلی
آقای مرتضی #بابایی
آقای حمید #پایمرد
آقای احمد #پاک_نهاد
آقای محمد #پرهیزکار
آقای ناصر #توحیدی
آقای مهدی #جوزی
آقای غلامرضا #جمشیدی
#خانم_جمشیدی
آقای شیخ #محسن_حسینی
آقای سیدمحمود #حسینی
آقای مهدی #حاج_محمدی
آقای #اکبر_حیدری
آقای ابراهیم #حمیدی
آقای علی #حسنی
آقای سیدمجتبی #حقگو
آقای محمد #خطیبی
خانم منصوره #خاکپور
آقای ایرج #خوشبین
آقای عباس #دارابی
آقای داود #دشتی
آقای مجتبی #ذوالفقاری
آقای حسین #ذوالقدر
آقای رضا #رحمت
خانم #رسولی
آقای رضا #رئوفی
آقای غفور #رمضانی
آقای #مهدی_رفیعی
#خانم_رفیعی
خانم #فاطمه_رفیعی
آقای #مجید_رفیعی
آقای علیرضا #رجبی
آقای #مهدی_رجبی
آقای محمد #زارعین
آقای ایوب #زال
آقای حسین #سازور
آقای ناصر #سلطانیان
آقای رضا #سلطانی
آقای محسن #شیرازی
آقای #شکراللهی
آقای حسن #شمسیان
آقای محسن #صالحی
آقای جمال #صالحی
آقای داود #صبوری
آقای عبدالله #ضیغمی
آقای #محمد_ضیغمی
آقای اکبر #طیبی
آقای حسین #طوسی
آقای مجتبی #عزتی
آقای موسی #علینژاد
آقای اسدالله #عسگرخانی
آقای مهدی #عطایی
آقای مهدی #علیشاهی
آقای محمد #عبادی_فر
آقای حسن #عبدی
آقای روح الله #غفاری
آقای قربان #غزالی
آقای حسن #فاطمی_نهاد
آقای #فیاض_مقدم
#خانم_قاصد
آقای #مهدی_قاصد
آقای سید محمد #مجتهدی
آقای علیرضا #مسلم_خانی
آقای حسین #مقدمی
آقای سیدحسن #میرباقری
آقای #سیدعلی_میرباقری
آقای بهرام #میهن_آبادی
آقای اکبر #میرزایی
آقای نادر #ملک_کندی
آقای رضا #معروفی
آقای علی #منتظر
خانم #نعمتی
آقای علی #نورافکن
❇️ محتواهای دیگر(اعم از نامه، فیلم و ...) از؛
آقای حسین #آقاجانی
آقای فرشید #انصاری
آقای اصغر #برزکار
آقای محسن #بنی_یعقوب
آقای محمدیوسف #جانمحمدی
آقای زکریا #حیات_الغیبی
آقای کشاورز #محمدیان
🍃🍃🍃🍃🍃
#فهرست_راویان
@shalamchekojaboodi