eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
362 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
403 ویدیو
6 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸ادمین👇 @moameni66shahedi
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از خاطراتی که از سعید دارم و خیلی جالبه اینه که سعید مریض شده بود و سرماخوردگی شدیدی داشت. با حال بد اومده بود دنبال من و منو آورد هیئت. بهش گفتم آقاسعید حالا که حالت خوب نیست، منو رسوندی هیئت، برو خونه استراحت کن دیگه مریضی، منم حالا با یکی دیگه از رفقا بر می گردم منزل. گفت نه حاجی! من بیام تو مجلس، سینه که بزنیم خوب می شم، خب منم مخالفتی نکردم و اتفاقا وقتی مجلس به قسمت عزاداری و سینه زنی رسید ، دیدم داره میانداری می کنه اون وسط. بعد از مجلس و وقت برگشت به خونه دیدم حالش خوبه. گفت نگفتم من سینه بزنم حالم خوب می شه. منم یه قدری سر به سرش گذاشتم و گفتم خب مرد مومن! آدم وقتی سرماخورده ست، حسابی عرق کنه سرماخوردگی از بدنش می یاد بیرون خوب می شه، برای خودت کرامت درست نکن. حالا من باهاش شوخی کردم ولی جالبه که او به این موضوع عقیده داشت و طبق همون عقیده ش هم بعد از مجلس حالش حسابی خوب شده بود. راوی؛ شیخ __________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
بعد از یه مدتی که هوا سرد شده بود، سعید برای رساندن من به هیئت یا آژانس می‌گرفت یا ماشین کرایه می‌کرد و خودش با موتور جلوتر می‌رفت. یه شب هیئت دیر شده بود و خیابان‌ها هم خیلی ترافیک بود، یادمه خدایا ما به هر چهارراهی که می‌رسیدیم می دیدم چراغ بلافاصله سبز می‌شه و ما حرکت می‌کنیم. وقتی رسیدیم جلو در هیئت گفتم سعید شانس آوردیم، امشب همه چراغا سبز بود. گفت حاج آقا! چراغا سبز می‌شد. گفتم چطور؟ گفت من با موتور جلوتر که می‌رفتم به افسر سر چهارراه می‌گفتم شخصیت توی ماشینه، ترافیکه، چراغو سبز کن، ما عبور کنیم. اون بنده خدا هم چراغ و سریع سبز می‌کرد، شما رد می‌شدی. گفتم سعید چرا دروغ گفتی؟ شخصیت تو ماشین نبود که. گفت یعنی چی حاج آقا؟! شما مگه از نماینده‌های مجلس کمتری؟ شما برای مجلس امام حسین میای. نوکر امام حسینی، شخصیتت از همه اینا بالاتره، من دروغ نگفتم که، گفتم شخصیت تو ماشینه. اینم از این شیرین کاری‌هایی که توی این رفت و آمدها ازش یادمه. راوی؛ شیخ (سخنران هیئت عشاق الخمینی (ره)) ______________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
به نام خالق هستی؛ خدایی که عالم را بر مبنای عشق و محبت آفرید و بر مدار جذب و انجذاب. سعید شاهدی عاشقی بود که در راه عشقش زندگی کرد و در عمر کوتاهش پایبند بود به اون چیزی که بهش عشق می ورزید و در راه همون چیزی که بهش عشق می ورزید، به شهادت رسید. یکی از خاطراتی که از آقا سعید تو ذهنم دارم اینه که خیلی مقید بود که هیئت درست انجام بشه و اشکالی در برگزاری‌ش ایجاد نشه. خب من تازه ازدواج کرده بودم و منزلمون توی بلوار ابوذر بود. سعید صبح های دوشنبه که می‌خواست بره سرکارش؛ پادگان امام حسن(ع) (مقر لشگر حضرت رسول)، حدودای ساعت ۷، ۷ و نیم صبح می‌آمد در خونه ما، زنگ‌ می زد، من اف اف رو برمی‌داشتم می گفتم بله؟ می گفت سلام حاجی! من سعیدم یادت نره شب می‌یام دنبالت که بریم هیئت. مقید بود به اینکه مراقبت و هماهنگی کنه که در برگزاری هیئت یه وقتی مشکلی پیش نیاد. راوی؛ شیخ (سخنران هیئت عشاق الخمینی (ره)) ______ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
‌ ✍ فهرست راویان کانال ⬇️⬇️ 🔹 خانواده: (فرزند) (فرزند) 🍃🍃🍃🍃🍃 🔹دوستان و آشنایان (به ترتیب حروف الفبا/ حرف اول فامیلی): آقای سید داوود آقای حسن آقای جعفر آقای علیرضا آقای مسیب خانم آقای محمد آقای محمود آقای احمد آقای آقای مرتضی آقای حمید آقای احمد آقای محمد آقای ناصر آقای مهدی آقای غلامرضا آقای شیخ آقای سیدمحمود آقای مهدی آقای آقای ابراهیم آقای علی آقای سیدمجتبی آقای محمد خانم منصوره آقای ایرج آقای عباس آقای داود آقای مجتبی آقای حسین آقای رضا خانم آقای رضا آقای غفور آقای خانم آقای آقای علیرضا آقای آقای محمد آقای ایوب آقای حسین آقای ناصر آقای رضا آقای محسن آقای آقای حسن آقای محسن آقای جمال آقای داود آقای عبدالله آقای آقای اکبر آقای حسین آقای مجتبی آقای موسی آقای اسدالله آقای مهدی آقای مهدی آقای محمد آقای حسن آقای روح الله آقای قربان آقای حسن آقای آقای آقای سید محمد آقای علیرضا آقای حسین آقای سیدحسن آقای آقای بهرام آقای اکبر آقای نادر آقای رضا آقای علی خانم آقای علی ❇️ محتواهای دیگر(اعم از نامه، فیلم و ...) از؛ آقای حسین آقای فرشید آقای اصغر آقای محسن آقای محمدیوسف آقای زکریا آقای کشاورز 🍃🍃🍃🍃🍃 @shalamchekojaboodi