eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
362 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
402 ویدیو
6 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸ادمین👇 @moameni66shahedi
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ چیزی که برای من خیلی فراموش نشدنیه اون دعای کمیل‌های آقا سعید بود. آقا سعید شب جمعه‌ها هر جایی که بود خودشو می‌رسوند به دعای کمیل حاج منصور تو حرم حضرت عبدالعظیم. یه شب خیلی سرد بود و دمای هوا زیر صفر درجه بود. ما ایست بازرسی‌مون که تموم شد، آقا سعید گفت بلند شو بریم دعای کمیل. گفتم آقا سعید، هوا خیلی سرده، تا اونجا برسیم منجمد شدیم، یه موتور تریل من داشتم گفت پس موتورت رو بده من برم وبیام. خلاصه موتور و برداشت و رفت تو اون سرما، یادمه زمین یخ زده بود. هفته‌های بعدش که دیگه یه خورده ایست بازرسی ها طول می‌کشید و ایشون نمی‌تونست بره، تا خود صبح توی اون پایگاه انصارالحسین، آقا سعید تا اذان صبح دعای کمیل می‌خوند. بچه‌ها هم دیگه همه خسته بودن؛ از صبح اینور اونور بودن، شب هم ایست بازرسی بودن، یا گشتی چیزی داشتیم. تا خود صبح آقا سعید دعای کمیل رو بلند می‌خوند و بلند بلند هم گریه می‌کرد و می گفت جاموندم از شهدا... ‌حالا بچه ها یادشونه چه زمزمه‌هایی می‌کرد. نزدیک اذان صبح که می شد صداشو ما می شنیدیم ولی خوابمون برده بود، تا خود اذان صبح می‌خوندش و این برای ما خیلی عجیب بود. راوی؛ آقای مهدی ________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
فکر می کنم برای مانور هفته بسیج که انجام شده بود، موتور تریلم را گِلی کرده و پرچم زده بودم. من و آقا سعید هر دو لباس خاکی به تن و سربند بسته، توی کانون بودیم که یک دفعه آقا سعید گفت یه سر بریم تا جایی بیایم؟ گفتم کجا؟ مطابق معمول نگفت کجا و فقط گفت حالا بریم. بعد هم گفت خودم باید بشینم، گفتم باشه، خودش نشست و راه افتادیم. اون موقع در میدون ابوذر این حوض و بساط وسط نبود و فقط یکدست چمن بود، از داخل کانون که بیرون اومدیم، چون دور میدون شلوغ بود، آقا سعید انداخت از وسط میدان رد شد. حالا ما با این لباسهای خاکی و سربند و پرچم و موتور گلی، سراپا جبهه‌ایه جبهه‌ای شده بودیم و رفتیم تا میدون رازی و از آنجا به سمت مولوی، اولین چهارراه (چهارراه شاپور) که رسیدیم دیدم بساط راپل و اینا بستند. گفت وایسا ... آقا سعید دوشی ها و وسایل راپل را بست و آماده شد که با چند تا بچه های دیگه راپل برود. گفتم آقا سعید! بابا! می‌خوری به در و دیوار می ترکی ها ...‌ ولی ماشالا اینقدر فعال بود، در حالیکه توی دو تا دستش پرچم بود، روی این سیم بوکسلی که از بالای بانک صادرات تا ساختمان روبروش به صورت سرسره ی مرگ بسته بودند، سُر خورد و اومد پایین. بعد هی رفت و آمد و چند دفعه این کار را انجام داد. مردم هم پایین جمع شده بودند و نگاه می‌کردند. راوی؛ آقای مهدی __________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
یه شب اومدم هیئت عشاق‌الخمینی(ره) و قبل از اینکه هیئت شروع بشه، دیدم آقا سعید با همون پیراهن سبزی که دکمه‌شو تا بالا می‌بست، توی پاگرد راه پله وایساده داره نمازشو می‌خونه، حالا من هم برای انجام کاری، هی تو راه پله رفت و آمد می کردم. سعید رسیده بود به قسمت قنوت نمازش و همینطوری که دستشو به دعا بلند کرده بود، برگشت گفت خدایا مهدی حاج محمدی شهید بشه.😳 بعد‌ ادامه داد و یه دعا دیگه هم کرد و گفت خدایا مهدی حاج محمدی رو شفا بده.😂🤲 خندیدم گفتم بابا نمازتو باطل کردی. اما سعید خیلی عادی نمازشو ادامه داد. راوی: آقای مهدی ____________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
‌ ✍ فهرست راویان کانال ⬇️⬇️ 🔹 خانواده: (فرزند) (فرزند) 🍃🍃🍃🍃🍃 🔹دوستان و آشنایان (به ترتیب حروف الفبا/ حرف اول فامیلی): آقای سید داوود آقای حسن آقای جعفر آقای علیرضا آقای مسیب خانم آقای محمد آقای محمود آقای احمد آقای آقای مرتضی آقای حمید آقای احمد آقای محمد آقای ناصر آقای مهدی آقای غلامرضا آقای شیخ آقای سیدمحمود آقای مهدی آقای آقای ابراهیم آقای علی آقای سیدمجتبی آقای محمد خانم منصوره آقای ایرج آقای عباس آقای داود آقای مجتبی آقای حسین آقای رضا خانم آقای رضا آقای غفور آقای خانم آقای آقای علیرضا آقای آقای محمد آقای ایوب آقای حسین آقای ناصر آقای رضا آقای محسن آقای آقای حسن آقای محسن آقای جمال آقای داود آقای عبدالله آقای آقای اکبر آقای حسین آقای مجتبی آقای موسی آقای اسدالله آقای مهدی آقای مهدی آقای محمد آقای حسن آقای روح الله آقای قربان آقای حسن آقای آقای آقای سید محمد آقای علیرضا آقای حسین آقای سیدحسن آقای آقای بهرام آقای اکبر آقای نادر آقای رضا آقای علی خانم آقای علی ❇️ محتواهای دیگر(اعم از نامه، فیلم و ...) از؛ آقای حسین آقای فرشید آقای اصغر آقای محسن آقای محمدیوسف آقای زکریا آقای کشاورز 🍃🍃🍃🍃🍃 @shalamchekojaboodi