یک شب برای نماز جماعت از کانون به طرف مسجد ابوذر راه افتادیم، وقتی رسیدیم که پیش نماز؛ حاج آقای مُطلّبی توی رکوع بود
همگی به سرعت دویدیم تا به رکوع برسیم و هر کدوم با صدای بلند می گفتیم؛ یا الله، یا الله ... تا پیش نماز صبر کنه و ما برسیم
آقا سعید هم داد می زد؛ یا حسین! یا حسین!
بعد از نماز بهش گفتم؛ ببین آقا سعید! اسلام یک کتاب هستش که صفحات زیادی داره و یک صفحه ش امام حسینه.
با خنده برگشت گفت؛ اسلامِ من یک کتابِ یک صفحه ای هستش که اونم فقط امام حسینه.
راوی : آقای غفور #رمضانی
#خاطرات_سعید
____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
یه شب که از کانون میخواستم برم خونه مون سمت یافت آباد، آقا سعید موتورش کانون نبود، گفت منم برسون. اون موقع تازه ازدواج کرده بودند و توی مجتمع صابرین، سمت شمشیری زندگی می کردند.
سوار موتور شد و راه افتادم. نرسیده به خیابان سجاد یهویی گفت ای وای ... دوچرخهی پسرم رضا خراب شده، بهش قول دادم درستش کنم. منو برسون گمرک، گفتم مگه الان این موقع شب مغازه ها بازه؟
گفت چارهای نیست بهش قول دادم، بریم حالا میگردم پیدا میکنم.
رفتیم گمرک از موتور پیاده شد و گفت شما برو به کارت برس. گفتم صبر میکنم خرید کنی با هم بریم. گفت نه، طول میکشه، شما برو.
من ازش خداحافظی کردم و رفتم. خدا بیامرز سر قول و قرارش مخصوصا نسبت به پسرش آقا رضا خیلی حساس بود.
راوی ؛ آقای غفور #رمضانی
#خاطرات_سعید
_________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
پس از رحلت حضرت امام (ره)، اغلب پنجشنبهها، بعد از جلسه پایگاه، با بچهها چند تا موتور میشدیم و سه ترک میرفتیم مرقد حضرت امام رحمت الله علیه.
یک شب من بودم و آقای احمد پاکنهاد که ترک موتور هوندا ۱۲۵ آقا سعید رفتیم حرم.
معمولا چه در رفت و چه در برگشت آقا سعید شروع میکرد به مداحی کردن و شعر خوندن.
موقع برگشت همینطور که خودش داشت با سرعت تقریبا ۱۰۰ کیلومتر رانندگی می کرد، یک هو دستاش رو از فرمون موتور ول کرد و رو موتور نیم خیز شد و شروع کرد به حسین حسین گفتن و سینه زدن😂🙈
حالا ما هی داد میزدیم و اصرار میکردیم؛ سعید تورو خخخدا فرمون رو بگیر... الان میخوریم زمیییین... اونم فقط میخندید و بلندتر حسین حسین میگفت. بالاخره با خواهشهای مداوم ما بیخیال شد و رو موتور نشست و فرمون رو به دست گرفت. کلا آدم نترسی بود. روحش شاد
راوی : آقای غفور #رمضانی
#خاطرات_سعید
_________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
✍ فهرست راویان کانال
⬇️⬇️
🔹 خانواده:
#مادر
#پدر
#همسر
#رضا_مؤمنی (فرزند)
#صادق_شاهدی (فرزند)
#برادر_مجید
#خواهر1
#خواهر2
#خواهر3
#خواهرزاده
#عمه_سکینه
🍃🍃🍃🍃🍃
🔹دوستان و آشنایان (به ترتیب حروف الفبا/ حرف اول فامیلی):
آقای سید داوود #امیرواقفی
آقای حسن #ادیبی
آقای جعفر #اجلالی
آقای علیرضا #اکبری
آقای مسیب #اسماعیلی
خانم #آقاجانزاده
آقای محمد #آقازاده
آقای محمود #برزه
آقای احمد #بیگدلی
آقای #مرتضی_بیگدلی
آقای مرتضی #بابایی
آقای حمید #پایمرد
آقای احمد #پاک_نهاد
آقای محمد #پرهیزکار
آقای ناصر #توحیدی
آقای مهدی #جوزی
آقای غلامرضا #جمشیدی
#خانم_جمشیدی
آقای شیخ #محسن_حسینی
آقای سیدمحمود #حسینی
آقای مهدی #حاج_محمدی
آقای #اکبر_حیدری
آقای ابراهیم #حمیدی
آقای علی #حسنی
آقای سیدمجتبی #حقگو
آقای محمد #خطیبی
خانم منصوره #خاکپور
آقای ایرج #خوشبین
آقای عباس #دارابی
آقای داود #دشتی
آقای مجتبی #ذوالفقاری
آقای حسین #ذوالقدر
آقای رضا #رحمت
خانم #رسولی
آقای رضا #رئوفی
آقای غفور #رمضانی
آقای #مهدی_رفیعی
#خانم_رفیعی
خانم #فاطمه_رفیعی
آقای #مجید_رفیعی
آقای علیرضا #رجبی
آقای #مهدی_رجبی
آقای محمد #زارعین
آقای ایوب #زال
آقای حسین #سازور
آقای ناصر #سلطانیان
آقای رضا #سلطانی
آقای محسن #شیرازی
آقای #شکراللهی
آقای حسن #شمسیان
آقای محسن #صالحی
آقای جمال #صالحی
آقای داود #صبوری
آقای عبدالله #ضیغمی
آقای اکبر #طیبی
آقای حسین #طوسی
آقای مجتبی #عزتی
آقای موسی #علینژاد
آقای اسدالله #عسگرخانی
آقای مهدی #عطایی
آقای مهدی #علیشاهی
آقای محمد #عبادی_فر
آقای حسن #عبدی
آقای روح الله #غفاری
آقای قربان #غزالی
آقای حسن #فاطمی_نهاد
آقای #فیاض_مقدم
#خانم_قاصد
آقای #مهدی_قاصد
آقای سید محمد #مجتهدی
آقای علیرضا #مسلم_خانی
آقای حسین #مقدمی
آقای سیدحسن #میرباقری
آقای #سیدعلی_میرباقری
آقای بهرام #میهن_آبادی
آقای اکبر #میرزایی
آقای نادر #ملک_کندی
آقای رضا #معروفی
آقای علی #منتظر
خانم #نعمتی
آقای علی #نورافکن
❇️ محتواهای دیگر(اعم از نامه، فیلم و ...) از؛
آقای حسین #آقاجانی
آقای فرشید #انصاری
آقای اصغر #برزکار
آقای محسن #بنی_یعقوب
آقای محمدیوسف #جانمحمدی
آقای زکریا #حیات_الغیبی
آقای کشاورز #محمدیان
🍃🍃🍃🍃🍃
#فهرست_راویان
@shalamchekojaboodi