من و آقا سعید با هم در مسجد صاحب الزمان(عج) و بعد در پایگاه شهید مطهری آشنا شدیم. اوایل خب سنمون کم بود و با هم توی تکبیر گفتن نماز رقابت داشتیم، قدری که بزرگتر شدیم، توی بسیج و هیئت، انس و اخوتمان بیشتر شد.
ایشون مداحی رو خیلی قشنگ یاد گرفته بودن و در ایام محرم و مناسبتها و حتی در تشییع جنازه شهدا و یادبود شهدا مداحی می کردند و خدمات زیادی انجام می دادند.
حتی توی نیمه شعبان یکی از سالها ایشون خیلی زحمت کشید و با وصل کردن ریسه و لامپ مهتابی، کل خیابان شهید کلانتری و اطراف مسجد و داخل مسجد رو کوچه به کوچه تا مسجد نورپردازی کردند و پرچم زدند.
مهتابی ها خب وصل برقش با لامپهای دیگه فرق داره، اونا یه خورده استارت و تشکیلات داره، ولی آقا سعید چون در کار برق یک مهارتی داشت، سیم کشیها را دقیق و سریع انجام داد.
حتی ایشون هماهنگ کردند که وسط خیابان سه پایههایی را با آهن جوش دادیم و ما هم در حضور ایشون شاگردی کردیم. (در تمام خیابان هم پایه پرچم نصب کردند.)
راوی؛ آقای حسن #ادیبی (جانباز روشندل)
#خاطرات_سعید
________________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
من در کربلای ۵ از ناحیه دوچشم مجروح شدم و بیناییام را از دست دادم. چون دید نداشتم، نمی توانستم داخل خط باشم و قبل از مرصاد در کرمانشاه، قسمت تدارکاتیِ مخابرات لشگر بودم.
مواقعی که آنجا بیکار بودیم، مینشستم با چوب، کارهنری انجام میدادم و برای بچههایی که هم دوره بودیم، تشکیلات ضد هوایی و دولول، هواپیمای اف۱۴، سوخو، میگ و میراژ درست میکردم.
سعید آن زمان در خط بود و من ازش خواستم که برام جعبه مهمات به خصوص جعبههای خمپاره که چوب نرمتری داشت بیاورد تا با آنها این وسایل را درست کنم.
با اینکه از خط تا سمت بیستونِ کرمانشاه که مقر ما بود، فاصله زیادی داشت، ولی سعید برای اینکه کاری انجام دهد که روحیهی من را تقویت کند، هر بار بلند میشد دو تا سه تا جعبه مهمات، پشت تویوتا میگذاشت و این مسیر طولانی را طی میکرد تا اینها را به دست من برساند.
بعدها به برکت لطف آقا سعید و دوستان، من در ماکت سازی مهارت بیشتری پیدا کردم و سال ۷۰، ۷۱ ماکت عملیات کربلای ۵ را درست کردم و بعد والفجر۸، جزیره مجنون، تنگه ابوغریب و ...
الان هم ماکت سازیام ادامه دارد و ماکتی از عملیات کربلای ۵ درست کردم که در پارک ولیعصر شهر قدس، کنار مزار شهدای گمنام گذاشتهاند.
راوی؛ آقای حسن #ادیبی
#خاطرات_سعید
_____
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
ما در دوره راهنمایی معلم ادبیاتی داشتیم که کمونیست بود و مدام تفکر کمونیستی را تبلیغ میکرد.
یه بار ۵ ، ۶ نفر جمع شدیم باهاش رفتیم سمت کن سولوقون برای کوهنوردی. بعد آنجا با دخترها صحنه هایی را ایجاد کردند که ما به محض اینکه برگشتیم، موارد، سریع گزارش شد و بازرس و تشکیلات برای بررسی موضوع اومد.
اولین کسی که با تدبر و منطقی طوری صحبت کرد که هم از طرفی حرمت نگه داشته بشه و هم حقیقت فاش بشه، آقا سعید بود.
خیلی قشنگ و با ادب نکتههای خیلی ظریفی را مطرح کردند که خود من حقیقتش از این قدرت بیان و کلامشون حیرت زده شدم.
خب ما بعضی چیزها رو میدیدیم ولی چندان نمیفهمیدیم چی به چیه، ولی ایشون قشنگ درک میکرد و خیلی سریع نسبت به اون موضوع، عکس العمل نشون میداد.
راوی؛ آقای حسن #ادیبی
#خاطرات_سعید
____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
میگویند نگویید، ولی بگذارید بگوییم و سعید را با تمام شیطنتها و دسته گلهایی که به آب می داد روایت کنیم، اصلا همین شگفتانه هایش بود که شخصیت جذابی از او ساخته بود.
راستش امروز در این مسجد خیلی از خاطراتی که از سعید و مسجد در این مدت شنیده بودیم از جلوی چشممان و کنار گوشمان عبور کرد؛ از نوجوانی و جوانی اش؛ گروه های سرود و تئاتر و شیطنتهای صف آخر و گشتهای شبانه و مراسمات شهدا و ...تا صدای شلیک یک تیرهوایی🙈
تیری که نمی دانیم هنوز در سقف مسجد مانده یا نه.
آقای #ادیبی جانباز روشندل این خاطره را تعریف کردند؛ « آقا سعید از برادر هم برای من عزیزتر بود، نه حالا چون شهید شده این را بگویم، نه، از همان اول خدا رو شکر در بسیج، هم مسیر بودیم
یکبار روز انتخابات در مسجد، ایشون اسلحه کلاش دستش بود و برای آمادگی بیشتر، آن را مسلح کرده و روی ضامن قرار داده بود.
بعد یک دفعه اسلحه در دستش از حالت ضامن خارج می شه و چون نوکش به سمت سقف مسجد بود، تیر شلیک میشه میخوره به سقف. اما از اونور سقف دیگه در نیومد و صدایش در همان سقف خفه شد و کسی هم نفهمید.
حالا اگر یکی مثل من بود، با این اتفاق دچار اضطراب و تپش قلب می شد. ولی خب خدا رو شکر، ایشون اصلا ترس نداشت...»
البته آخرش را شما اینطور بخوانید؛ به روی مبارکش هم نیاورد که چنین دسته گلی به آب داده، آن هم در روز انتخابات
آری! سعید نه تنها تخصصی در نشانه گرفتن قلب ها با تیر عشقش داشته و دارد💘، بلکه جایی نیست که پا گذاشته باشد و خواسته و ناخواسته از تیر شلوغ کاری هایش در امان بوده باشد... حتی سقف مسجد🙈😅
#خاطرات_سعید
#یادداشت
@shalamchekojaboodi
✍ فهرست راویان کانال
⬇️⬇️
🔹 خانواده:
#مادر
#پدر
#همسر
#رضا_مؤمنی (فرزند)
#صادق_شاهدی (فرزند)
#برادر_مجید
#خواهر1
#خواهر2
#خواهر3
#خواهرزاده
#عمه_سکینه
🍃🍃🍃🍃🍃
🔹دوستان و آشنایان (به ترتیب حروف الفبا/ حرف اول فامیلی):
آقای سید داوود #امیرواقفی
آقای حسن #ادیبی
آقای جعفر #اجلالی
آقای علیرضا #اکبری
آقای مسیب #اسماعیلی
خانم #آقاجانزاده
آقای محمد #آقازاده
آقای محمود #برزه
آقای احمد #بیگدلی
آقای #مرتضی_بیگدلی
آقای مرتضی #بابایی
آقای حمید #پایمرد
آقای احمد #پاک_نهاد
آقای محمد #پرهیزکار
آقای ناصر #توحیدی
آقای مهدی #جوزی
آقای غلامرضا #جمشیدی
#خانم_جمشیدی
آقای شیخ #محسن_حسینی
آقای سیدمحمود #حسینی
آقای مهدی #حاج_محمدی
آقای #اکبر_حیدری
آقای ابراهیم #حمیدی
آقای علی #حسنی
آقای سیدمجتبی #حقگو
آقای محمد #خطیبی
خانم منصوره #خاکپور
آقای ایرج #خوشبین
آقای عباس #دارابی
آقای داود #دشتی
آقای مجتبی #ذوالفقاری
آقای حسین #ذوالقدر
آقای رضا #رحمت
خانم #رسولی
آقای رضا #رئوفی
آقای غفور #رمضانی
آقای #مهدی_رفیعی
#خانم_رفیعی
خانم #فاطمه_رفیعی
آقای #مجید_رفیعی
آقای علیرضا #رجبی
آقای #مهدی_رجبی
آقای محمد #زارعین
آقای ایوب #زال
آقای حسین #سازور
آقای ناصر #سلطانیان
آقای رضا #سلطانی
آقای محسن #شیرازی
آقای #شکراللهی
آقای حسن #شمسیان
آقای محسن #صالحی
آقای جمال #صالحی
آقای داود #صبوری
آقای عبدالله #ضیغمی
آقای اکبر #طیبی
آقای حسین #طوسی
آقای مجتبی #عزتی
آقای موسی #علینژاد
آقای اسدالله #عسگرخانی
آقای مهدی #عطایی
آقای مهدی #علیشاهی
آقای محمد #عبادی_فر
آقای حسن #عبدی
آقای روح الله #غفاری
آقای قربان #غزالی
آقای حسن #فاطمی_نهاد
آقای #فیاض_مقدم
#خانم_قاصد
آقای #مهدی_قاصد
آقای سید محمد #مجتهدی
آقای علیرضا #مسلم_خانی
آقای حسین #مقدمی
آقای سیدحسن #میرباقری
آقای #سیدعلی_میرباقری
آقای بهرام #میهن_آبادی
آقای اکبر #میرزایی
آقای نادر #ملک_کندی
آقای رضا #معروفی
آقای علی #منتظر
خانم #نعمتی
آقای علی #نورافکن
❇️ محتواهای دیگر(اعم از نامه، فیلم و ...) از؛
آقای حسین #آقاجانی
آقای فرشید #انصاری
آقای اصغر #برزکار
آقای محسن #بنی_یعقوب
آقای محمدیوسف #جانمحمدی
آقای زکریا #حیات_الغیبی
آقای کشاورز #محمدیان
🍃🍃🍃🍃🍃
#فهرست_راویان
@shalamchekojaboodi