شلم شوربا با طعم بستنی کاکائویی
شعری که دیشب با بچهها توی هیئت کار کردم
مثل یک گل رفت و پرپر آمده
روی مرکب پاره پیکر آمده
بس که تیغ کینههاشان تیز بود
رفته اکبر مثل اصغر آمده
#سائل
کنار پیکرت رسیدم خمیده خمیده..._۲۰۲۲_۰۸_۰۶_۱۱_۰۱_۵۶_۰۳۷.mp3
5.25M
کنار پیکرت رسیدم خمیده خمیده...
حاجمهدی #رسولی
◼️ ویژهٔ #هشتم_محرم
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
شلم شوربا با طعم بستنی کاکائویی
رزق امروز نهج البلاغه مون🌹
هیچ کس...
باید حواس خودم را پرت کنم . پرتش کنم به یک جای دور . جایی که فکر و خیال ها دستشان نرسد به تنهایی هایم . خدا را شکر چهل سالگی سن تجربه است . قل قل قللللل... پک محکمی به قلیان زد ذغال روی قلیان دوباره سرخ شد و بوی نعنا دو سیب دو مرتبه همه جا را پر کرد .
روی تخت چوبی جا بجا می شوم و چشم می دوزم به سوختگی کوچکی که روی سرمه ایِ یکی از گل های قالی نقش بسته و هنوز انگار روی تخت قهوه خانه بی قراری می کند . زخم کهنه ای را می ماند که خیال التیام ندارد .
سرم پایین بود و فقط گوش می کردم . نفس عمیقی کشید و بازدم غلیظی را روانه ی فضای بسته ی قهوه خانه کرد . بخور ! سرد بشه از دهن می افته . و من میلی به چای کمر باریک استکان لب پر نداشتم .
میگم زری خانم ، خانوم خانوما چاییت سرد شد زندگیمون از دهن افتاد.
از کوچه صدای سنج و دمام می آید . ومرا پرت می کند به آرامش سال های خیلی دور .
بازین چه شورش است که در خلق عالم است...مرد قطره اشکی را با سر انگشت از چشم می گیرد، چایی اش را تلخ هورت می کشد و از قهوه خانه بیرون می رود . همراه با جمعیت فریاد می زند علمدارنیامد علمدارنیامد .
کنار سوختگی قالی، جایی حوالی استکان کمرباریک، عکس کوچک سیاه و سفیدی جا مانده است .
#عموحسین
خطبه 1_32
ای مردم! در روزگاری کينه توز، و پر از ناسپاسی و کفران نعمت ها، صبح کرده ايم، که نيکوکار، بدکار به شمار می آيد، و ستمگر بر تجاوز و سرکشی خود می افزايد. نه از آن چه می دانيم بهره می گيريم و نه از آن چه نمی دانيم، می پرسيم، و نه از حادثه مهمّی تا بر ما فرود نيايد، می ترسيم!.
16.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باز این چه شورش است...