eitaa logo
شمیم فقاهت
198 دنبال‌کننده
787 عکس
53 ویدیو
108 فایل
دروس استاد احمد ابراهیمی سال تحصیلی ۰۴_۱۴۰۳ #فقه_معاصر_شخص_اعتباری #تفسیر_سوره_مبارکه_اسراء #مکاسب_محرمه #مکاسـب_بیع #مشاوره_خارج مشاوره درسی وعلمی @Ebrahimi_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
@shamim_fegahat باسمه تعالی حالت سوم مصداق عقد فضولی نیست. اگر مخالف به رأی مشهور نباشد می‌گوییم رضایت باطنی برای صحت کافی است. شش دلیل بر ادعا دلیل اول: آیه شریفه أوفوا بالعقود اطلاق دارد دلیل دوم: آیه تجارة عن تراض که شامل رضایت باطنی هم می‌شود. دلیل سوم: روایت لایحلّ مال امرئ مسلم إلا عن طیب نفسه، که در محل بحث هم طیب نفس باطنی مالک محقق بوده است دلیل چهارم: سکوت مولی نوعی اقرار و تأیید نکاح عبد است. پس این روایات می‌گویند رضایت باطنی مولا بدون إذن صریح کافی است. دلیل پنجم: روایت عروة بارقی. به این بیان که او علم داشت به رضایت (هر فردی از جمله) پیامبر در إقباض و فروش یک گوسفند و قبض یک دینار لذا حضرت صحت معامله‌اش را متوقف ننمودند بر اجازه نمودن و حضرت هم بدون اینکه اجازه‌ای به عروة بدهند او را مورد تشویق و تحسین قرار دادند و اگر بیع او فضولی بود نیاز به اجازه حضرت می‌داشت. دلیل ششم: فقها هم این بیع با رضایت باطنی مالک را عقد فضولی نمی‌دانند بلکه از ابتدا آن را صحیح می‌دانند، به دو عبارت اشاره می‌کنند: عبارت اول: تمام شرائط صحت در این بیع موجود است الا رضایت مالک. این عبارات نشان می‌دهد فقهاء صرف رضایت مالک را در معامله شرط می‌دانند نه حتما ابراز این رضایت را. عبارت دوم: در صدق إجازه صرف سکوت کافی نیست زیرا سکوت أعم است از رضایت و عدم رضایت. مرحله سوم: اگر هم فضولی باشد إجازه لازم ندارد. می‌فرمایند اگر هم بپذیریم که چنین عقدی عقد فضولی است باز هم قائل به تفاوت چنین عقد فضولی‌ای با سایر عقود فضولی هستیم و آن را محتاج به اجازه بعدی مالک نمی‌دانیم. به دو تفاوت اشاره می‌کنند: تفاوت اول: چنین نیست که تمام عقود فضولی نیاز به إجازه لاحق داشته باشند بلکه مواردی هم داریم که با اینکه عقد فضولی است اما فتوا داده شده که نیاز به اجازه بعدی ندارد. مانند اینکه بعضی قائل‌اند در صورتی که فرد فضول جنسی را فضولتا بفروشد و بعد هم مثلا از طریق هدیه یا ارث مالک همان بشود نیاز به اجازه ندارد زیرا دیگر الآن خود او مالک این جنس است. تفاوت دوم: اگر مهم در عقد فضولی اجازه لاحقه بعد از بیع است می‌گوییم در صورت محل بحث اجازه لاحقه وجود دارد. به این بیان که قبل از بیع که رضایت باطنی به بیعِ فرد فضول داشت و معمولا این رضایت لا اقل تا لحظاتی بعد از بیع وجود دارد (آناً ما)، پس رضایت لاحقه هم تصویر شد و این عقد فضولی از ابتدا صحیح واقع شده است. مرحله چهارم: استثناء عقد عبد می‌فرمایند اگر بپذیریم بیع فضول با رضایت باطنی مالک، از مصادیق عقد فضولی است و حتی نیاز به إجازه لاحقه دارد باز هم می‌گوییم این مسأله در عقودی مطرح است که فرد یا مالک نیست یا إذن نداشته، اما اگر عقدِ عبد بدون اذن صریح مولا لکن با رضایت باطنی مولا باشد از ابتدا صحیح است و از مصادیق عقد فضولی نیست. الحمدلله رب العالمین
@shamim_fegahat باسمه تعالی 🔷 مکاتبه ابن مهزیار فردی زمینی را خریده و وقف نموده است خمس آن را وقف برای امام جواد علیه السلام و مابقی را برای دیگران وقف کرده است. سوال می کند کدامیک از سه کار زیر را نسبت به سهم امام علیه السلام انجام دهد؟ ۱. سهم حضرت را به شخص ثالثی بفروشد. ٢. سهم را بر خودش قیمت گذاری کند و آن را شخصا بخرد. ٣. سهم را نفروشد و وقف باقی بماند. حضرت می فرمایند حصه ی من را بفروشد و ثمن را به من برساند و یا هم اگر معامله برای خود وی مناسب است بر خود قیمت گذاری کند و بخرد. ابن مهزیار می گوید و نوشتم که مابقی موقوف علیهم اختلاف شدید دارند و از این به بعد بین شان اختلاف شدید ایمن نیست آیا واقف می تواند مابقی اسهام را بفروشد و ثمن را بین شان تقسیم کند؟ حضرت: اگر علم به اختلاف دارد و بیع بهتر است بفروشد زیرا ممکن است این اختلاف موجب تلف اموال و نفوس شود. *⃣ استدلال به روایت برای جواز بیع به این روایت در چهار مرحله نسبت به ۴ قسم دوم صورت هفتم و صورت هشتم و صورت نهم و صورت دهم استدلال شده است. ◀️ الف. استدلال به مکاتبه و جواز ۴ قسم دوم صورت هفتم بر اساس مقدمات چهارگانه ذیل استدلال به روایت برای چهار قسم دوم صورت هفتم که خرابی فی الجمله موقوفه است جایز است. در این خرابی فی الجمله تنها مقداری از منفعت موقوفه کاسته شده است ولیکن اصل منفعت باقی است. مقدمات اربعه ۱. علت فروش در روایت فانه تا آخر است و هر یک از تلف مال و تلف جان به تنهایی سبب جواز فروش است. به تعبیر دیگر تلف مال به تنهایی علت مستقل است. و لازم نیست برای فروش هر دو امر تلف مال و جان مجتمع شود بلکه یکی هم کفایت می کند. ٢. اختلاف ارباب موضوعیت ندارد و ملاک جواز بیع همان تلف مال است هر چند اختلافی در بین نباشد. ٣. مراد از تلف مال در روایت، خرابی موقوفه است نه اینکه مستلزم هلاک مال غیر موقوفه است مانند هزینه شکایت و دادرسی و .... بلکه اگر خود مال موقوفه بناست تلف شود بیع ان جایز است. ۴. خرابی و تلف مال موقوفه اطلاق دارد هم شامل جایی است که خرابی بالجمله است که ۴ قسم اول صورت هفتم می باشد و هم شامل جایی است که خرابی فی الجمله است و شامل ۴ قسم دوم صورت هفتم می باشد. ↩️ مناقشه در استدلال فوق ۱. روایت با فتوای فقها بر جواز بیع در ۴ قسم همخوانی ندارد. دلربایت تعبیر ربما جاء آمده است که مراد علاوه بر علم و ظن شامل تساوی و وهم هم می شود. کسی که استعمالات ربما را در لغت عربی ملاحظه کند بر این مطلب رهنمون می شود. در حالیکه مقصود علما از جواز بیع در صورت هفتم منحصر به علم و ظن می شود که در تبیین اقسام صورت هفتم مفصل گذشت. لا اظن که فقیهی ملتزم به مفاد روایت شود و جواز بیع را در فرض احتمال کم شدن منفعت بپذیرد. در تعابیر فتاوا یا آمده است ادی بقاءه که شامل علم است و یا یخشی و یخاف آمده که شامل ظن است. زیرا خاف در نزد مشهور جایی است که اماره خوف وجود داشته باشد و ظن تحقق یابد. مثلا کسی که ظن ضرر در روزه کرونایی دارد افطار واجب است. و یا در تیمم و حرمت سفر خوف ضرر و خوف هلاکت است که با ظن حاصل می شود و شامل احتمال نیست. ٢. در روایت الاموال آمده است و جمع محلی به لام افاده عموم می کند پس بیع جایی جایز است که تمام مال وقفی در معرض هلاک شدن باشد و به تعبیر دیگر تنها شامل خرابی بالجمله است که شامل ۴ قسم اول صورت هفتم می شود. و شامل خرابی که تلف صادق نیست یعنی تنها نقصان منفعت است نمی شود. ٣. دلیل اعم از مدعی است و اموال عمومیت دارد و شامل تلف مال در فرضی که غیر از مال وقفی باشد مانند همان هزینه دادرسی و شکایت هم می شود. پس هر جایی که بقای موقوفه مستلزم هلاک شدن اموال قابل توجهی (هرچند غیر از موقوفه) باشد بیع مال موقوفه جایز است. و این قابل پذیرش نیست که در صورت نهم و دهم خواهد آمد. الحمدلله رب العالمین