eitaa logo
شمیم ملکوت
373 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
271 ویدیو
125 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
« اَللَّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتي جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ، وَشايَعَتْ وَبايَعَتْ وَتابَعَتْ عَلي قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعی است که جان‌ها همه پروانه‌ اوست!
فَکَأنَّ الدُّنیا لَم تَکُن و کَأنَّ الآخِرَةَ لَم تَزَل..
شمیم ملکوت
آیة الله عابدى (متولد 1339ش- نجف آباد)، استاد سطح عالی حوزه و دانشگاه، دکترای فلسفه از دانشگاه تهرا
استاد عابدی تاکید کردند که اگر شده یک بار زیارت عاشورا را به این نحو بخوانیم ! 👇👇
زیارت عاشورا.pdf
70.6K
💎 💎 💠تصحیح استاد احمد عابدی💠 بر اساس نسخ خطی کامل الزیارات و مصباح المتهجد و ... استاد می فرمایند اگر شده در طول عمرتان یک بار زیارت عاشورا را به این سبک بخوانید 🆔 @Ahmad_aabedi
۱ یکی از خاندان‌هایی که در استمرار حکومت بنی‌امیه نقش بسیار مهمی ایفا کرد، خاندان " آل‌زیاد"  بود که سر‌سلسله‌ی آن «زیاد بن ابیه» بود. ‌وی گرچه با حضرت علی (ع) بیعت نمود و از طرف ایشان به استانداری فارس در ایران منصوب شد؛ ولی پس از شهادت آن حضرت، ۱۸۰ درجه تغییر کرد و به معاویه پیوست و برای امام حسن (ع) مشکلاتی را ایجاد کرد. پسروی، عبیدالله بن زیاد ، جنایات فراوان دیگری را در مقابله با اهل بیت رسول‌الله (ع) و شیعیان آنان مرتکب شد.
۲ زیاد فردی ادیب و باهوش و خطیبی ماهر بود . در زمان خلافت امام علی(ع) زیاد به پیشنهاد ابن عباس، از جانب امام علی(ع) برای برقراری امنیت، به فارس اعزام شد و پس از آن، کارگزار امام علی ع در استخر فارس بود. او در جنگ صفین نیز حضور داشت و جانب علی(ع) را گرفت و امان‌نامه و دعوت معاویه را نپذیرفت.
۳ در زمانی که زیاد حاکم فارس بود، یک بار معاویه نامه‌ای تهدیدآمیز به او نوشت و به کنایه گفت که: «او فرزند ابوسفیان است.» زیاد هم به مردم گفت: «شگفتا از معاویه که مرا تهدید می‌کند و حال آن‌که پسر عموی رسول‌ خدا و مهاجرین و انصار میان من و او حایل می‌باشند.» چون امام علی ع این خبر شنید، برای او نوشت : " اطلاع يافتم كه معاويه براى تو نامه اى نوشته تا عقل تو را بلغزاند، و اراده تو را سست كند. از او بترس كه شيطان است، و از پيش رو، و پشت سر، و از راست و چپ به سوى انسان مى آيد تا در حال فراموشى، او را تسليم خود سازد، و شعور و دركش را بربايد. آرى ابو سفيان در زمان عمر بن خطّاب ادّعايى بدون انديشه و با وسوسه شيطان كرد كه نه نسبى را درست مى كند، و نه كسى با آن سزاوار ارث مى شود...!"
۴ زیاد پس از صلح امام حسن(ع) با معاویه، از پذیرش بیعت معاویه سرباز زد و در قلعه استخر پناه گرفت. اما معاویه برای او نامه نوشت و او را به خویش خواند. با وساطت مغیرة بن شعبه و حیله گری او، زیاد وارد دمشق شده و معاویه او را به مجلس خویش خواند و او را فرزند پدرش ابوسفیان و برادر خود دانست. کسانی از بنی‌امیه و برخی از افراد صالح آن روزگار، معاویه را به خاطر این بدعت زشت شماتت کردند و با زیاد قطع رابطه کردند؛ اما زیاد این الحاق را پذیرفت.
۵ نقل شده ، در عهد عمر بن خطّاب روزى زياد در مجلس او سخن مى گفت كه شنوندگان را به شگفت آورد. عمرو ابن عاص گفت: شگفتا اين جوان اگر قرشىّ بود عرب را به عصاى خود ميراند. ابو سفيان گفت: آگاه باش سوگند بخدا او قرشىّ است، اگر او را مى شناختى مى دانستى كه از بهترين اهل تو است! عمرو گفت: پدرش كيست؟ ابو سفيان گفت: سوگند بخدا من او را در رحم مادرش نهادم! عمرو گفت: چرا او را به خودت ملحق نمى گردانى؟ ابو سفيان گفت: از بزرگى كه اينجا نشسته( يعنى عمر) مى ترسم كه پوست مرا بكند!!
۶ هنگامى که معاويه مى خواست زياد را به خاندان خود ملحق کند، پس از جمع کردن مردم ، زیاد را بالاى منبر برد و پيش روى خود بر پلّه پايين تر نشاند و گفت:" اى مردم من از نسب زياد در خاندانم آگاهم. هر کسى مى تواند به اين امر گواهى دهد برخيزد!" گروهى از مردم برخاستند و شهادت دادند که او فرزند ابوسفيان است و نه فرزند پدرش و ابو مريم سلولى که در جاهليّت شراب فروش بود برخاست و به این ادعا شهادت داد!! ماجرای زياد بن ابيه ، قصه درد آورى است که انسان را به تأمل وا مى دارد، زيرا معاويه زنای با مادر زیاد را ،به پدرش نسبت داد تا زیاد برادرش باشد!! از اين شگفت آورتر اين است که ادعاى اين برادرى (نامشروع) در مجلسى علنى و رسمى در حضور جمعيّت واقع شد و زياد از اين مسأله شرمنده نگشت، چرا که غنايم اين برادرى (نامشروع) خليفه را، بر سلامت و صحت نسب خود ترجيح داد. و تاسف آورتر اينکه از حکومت اسلامى ايجاد شده توسط پيغمبر اکرم(ص)، بيش از حدود نيم قرن از آن نگذشته بود، بر اثر عوامل بنى اميه چنان آلوده شد که خليفه جرأت مى کند در ملأ عام چنين امر منکرى را تثبيت کند!
نقل کرده اند: وقتی اباعبدالله ع، بر زمین افتاده بود و دشمن نمی دانست که او هنوز زنده است یا نه ، یک حرامی گفته بود به سمت خیمه ها هجوم ببرید! تا به سمت خیمه ها هجوم برده بودند، جسم زخمی و خونین حضرت یک تکانی خورده بود! اباعبدالله ع ، غیرت الله است! برای همین وقتی که از امام سجادع، پرسیدند: کدام واقعه کربلا برایتان جانکاه تر بود، حضرت فرمود: الشّام، الشّام، الشّام! خدایا از غیرت ابا عبدالله الحسین ع و امام سجاد ع به مردان ما عطا بفرما تا بدانند که حجاب و حیای زنانشان، از هر سرمایه ای ارزشمندتر است . @shamimemalakut
۷ پس از ملحق کردن زیاد به خاندان ابوسفیان، معاویه حکومت فارس را همچنان به او سپرد و حکومت کوفه و عراق را به او بخشید! زیاد در آغاز امارتش ، به مسجد بصره رفت و خطبه خواند و مردم را شدیدا تهدید کرد. او در امارتش، بسیار خشن و قاطع عمل می‌کرد و بر شیعیان سخت گرفت و بسیاری از آنها را زندانی و برخی از آنها را به قتل رساند. مشهورترین ماجرای سخت گیری بر شیعیان در زمان زیاد، دستگیری و قتل حجر بن عدی و یارانش است. زیاد آنها را به جرم اینکه به علی دشنام نمی‌دهند و به دشنام دهندگان اعتراض می‌کنند، بازداشت و زندانی کرد و به دستور معاویه راهی شام کرد. حجر و یارانش به دستور معاویه در جایی به نام مرج عذراء به شهادت رسیدند.
۸ حُجْر بن عَدِی، از اصحاب صاحب منزلت پیامبر اسلام(ص) و امام علی (ع) بود که در زهد و تقوا و عبادت اشتهار داشته است و مستجاب الدعوة بود و در جنگ جمل، صفین و نهروان نقش بسزایی داشت. هنگامی که معاویه برای ایجاد رعب در مردم عراق، ضحّاک بن قَیس را روانه آنجا کرد تا با حمله به صحرانشینان ایجاد ناامنی کند، امام علی(ع)، حجر بن عدی را با چهار هزار تن به مقابله آنان فرستاد. حجر تا تَدْمُر به تعقیب مهاجمان پرداخت و سرانجام، آنان را شکست داد. پس از شهادت امام علی (ع)، چون مغیرة بن شعبه (حاکم کوفه) به دستور معاویه، حضرت علی(ع) را بر منبر لعن می‌کرد، حجر و عمرو بن حمق خزاعی همراه شماری از یاران خود، با او مخالفت نمودند و به وی سنگ ریزه پرتاب کردند. در سال ۵۰ قمری  زیاد بن ابیه،  به حجربن عدی، درباره دفاع از علی بن ابی طالب و انتقاد از معاویه هشدار داد، اما حجر همچنان بی‌پروا مردم را برضد معاویه تحریک می‌کرد، تا اینکه، زیاد مأموران خود را فرستاد تا حجر و یارانش را دستگیر کنند. زیاد، دستگیر شدگان را همراه صد تن از لشکریانش نزد معاویه فرستاد. وی شهادت برخی بزرگان کوفه مبنی بر مخالفت صریح حجر با بدگویی از علی بن ابی طالب، را نیز بر ضد حجر ضمیمه نامه کرد. چون حجر و یارانش به قریه مرج عذراء در دوازده میلی دمشق رسیدند، معاویه فرمان قتل آنان را صادر کرد، اما به شفاعت کسانی، به حجر و شش نفر دیگر فرصت داده شد تا جان خود را با سَبّ علی علیه‌السلام نجات دهند، اما آنان نپذیرفتند و تن به کشته شدن دادند.  حجربن عدی نخستین مسلمانی بود که دست بسته و در اسارت به شهادت رسید! شهادت حجر برای امام حسین(ع) بسیار گران آمد و در نامه‌ای به معاویه، یکی از زشتی‌های رفتار او را کشتن حجر قلمداد کرد.
در ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۹۲ه‍.ش مزار و قبر حجر توسط جبهه النصره از مخالفان دولت سوریه تخریب و ویران شد و جسد وی ربوده شد! 👇👇👇
« در کتب تاریخی روایت شده است که معاویه مى گفت : پس از آن که حجر و یارانش را کشتم ، دیگر خود را بردبار نمى شمارم. و نیز رسیده است که معاویه هنگام مرگش خرخر مى کرد و مى گفت : اى حُجر! روز دادخواهىِ تو از من طولانى خواهد بود!» اَللَّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلي ذلِكَ
۱۱ امیر مؤمنان علی (ع) قبل از شهادتش،از حجر پرسید: حجر! وقتی از تو بخواهند از من بیزاری جویی، چه خواهی کرد؟ حجرپاسخ داد: ای امیر مؤمنان (ع) ! اگر با شمشیر ریز ریزم کنند و در آتشم بسوزانند، هرگز از شما دوری نخواهم جست. امام (ع) درباره اش چنین دعا کرد:« ای حجر! همواره توفیق الهی رفیق راهت باد. خداوند از سوی اهل بیت پیامبرت (ص) به تو پاداش خیر دهد. » راوی می گوید: شنیدم امیر مؤمنان (ع) به مردم فرمود: « ای اهل عراق! به زودی هفت تن در سرزمین «عذراء» کشته خواهند شد که چون اصحاب اخدودند. » چیزی نگذشت که حجر بن عدی و شش تن از یارانش به شهادت رسیدند.
۱۲ مشهورترین فرزند زیاد، عبیدالله  است که پس از مرگ پدرش، والی بصره شد و پس از مرگ معاویه و خلافت یزید، با حفظ سمت به امارت کوفه نیز منصوب گشت و یزید در سال ۶۰ ق سرکوب قیام امام حسین(ع) را به او سپرد. او در سال ۶۵ق نیز قیام توابین را سرکوب کرد. عبید الله به سبب نقشی که در واقعه کربلا داشت، از شخصیت‌های منفور نزد شیعیان است. او پس از قیام مختار، در جنگ خازر به دست ابراهیم بن اشتر کشته شد. 🔹فرزند ابن زیاد مأمون عباسی پس از گرفتن یمن و تهامه، محمد بن ابراهیم بن عبیدالله، معروف به محمد بن زیاد را امیر یمن کرد.  محمد بن زیاد در ۲۰۳ق وارد یمن شد و پس از یکسال توانست صنعا را بگیرد. او شهر زَبید را برپا کرد و مرکز حکومت خویش قرار داد. بعد از او، فرزندان و نوادگانش تا ۲۰۰ در یمن حکومت کردند.
۱۳ عبیدالله بن زیاد بن ابیه، از کنیزی به نام مرجانه زاده شد. برخی ابن زیاد را به طعنه به مادرش منسوب کرده و «ابن مرجانه» خوانده‌اند که اشاره به اتهام ناپاکی تولد عبیدالله دارد و در برخی منابع، به بدنام و زناکار بودن مادر او تصریح شده است.  در زیارت عاشورا نیز دوبار با صراحت ابن مرجانه مورد لعن واقع شده است. زینب کبری(س) هم در کوفه ابن زیاد را در کاخش با عنوان ابن مرجانه مورد خطاب و نکوهش شدید قرار داد.  گفته‌اند که ابن زیاد، بسیار خشن، بی‌رحم و بی پروا بوده و برخی از زندگی‌نامه‌نویسان از او با عنوان «جبّار» یاد کرده‌اند.
۱۴ با آغاز قیام امام حسین(ع) و اعزام نماینده او مسلم بن عقیل به کوفه، عبیدالله که خشونت وی و پدرش در سرکوب شورش‌ها و جنبش‌ها مشهور بود، در سال ۶۰ق با حفظ سمت به ولایت کوفه منصوب گشت. گفته‌اند که یزید به پیشنهاد سرجون مسیحی که از مشاوران یزید بود، دست به این اقدام زده است تا با قیام امام حسین (ع) مقابله کند.