✍سربازعراقی همينطورکه ناله والتماس می کرد می گفت: تو رو خدا منو نخور!!🙄 كمی عربی بلد بودم. تعجب کردم و گفتم: چی داری میگی؟!😃
سرباز عراقی آرام كه شد به #شاهرخ اشاره کرد و گفت: فرماندهان ما قبلاً مشخصات اين آقا را داده اند. به همه ما هم گفته اند: اگر اسير او شويد شما را میخورد!! برای همين نيروهای ما از اين منطقه و اين آقا میترسند.😫
خيلی خنديديم.🤣🤣🤣
#شاهرخ گفت: من اين همه دنبالت دويدم، خسته شدم. اگه میخوای نخورمت بايد منو تا سنگر نيروهامون کول کنی!😂😂😂
سرباز عراقی هم شاهرخ را کول کرد و حرکت کرديم. چند قدم که رفتيم گفتم: #شاهرخ، گناه داره تو صد و سی کيلو هستی اين بيچاره الان میميره.
#شاهرخ هم پائين آمد و بعد از چند دقيقه به سنگر نيروهای خودی رسيديم و اسير را تحويل داديم.
#شب بعد، سيد_مجتبی همه فرماندهان گروه های زير مجموعه فدائيان_اسلام را جمع کرد و گفت: برای گروه های خودتان، اسم انتخاب کنيد و به نيروهايتان کارت شناسایی بدهيد.
شيران درنده، عقابان آتشين، اينها نام گروه های چريکی بود.
#شاهرخ هم نام گروهش را گذاشت: #آدمخوارها!! سيد پرسيد: اين چه اسميه؟! شاهرخ هم ماجرای #كله_پاچه و اسير_عراقی را با خنده برای بچه ها تعريف کرد.😂
#شهید_گمنام_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران