eitaa logo
مسابقاتِ شهداییِ "شمیم عشق"
578 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.7هزار ویدیو
43 فایل
『موسسه فرهنگی هنری و پژوهشیِ شمیم عشق رفسنجان شماره ثبت 440』 خادم شهدا @shamimeshghar کانال روبیکا https://rubika.ir/shamimeeshgh1399
مشاهده در ایتا
دانلود
مدح آقای زین العابدین در وصف شهیدان محمد و یدالله ملایی🌹🌹🌹 التماس دعا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند شهید عزیز و پرافتخار سردار یدالله ملایی🌷 بخشی از مستند فرمانده خط شکن🌷 کاری از آقای محمد عابدیان .ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند فرمانده خط شکن صحبت های مادر شهیدان ملایی در مورد مجروح شدن پسرش شهید یدالله ملایی🌷 کاری از ٱقای عابدیان(دهستان رضوان) ادامه دارد...🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل گویه های مادرشهیدان محمدویدالله ملایی با تصویرفرزندان شهیدش... 😔🌹😔شرمنده ایم مادر😔
وصیت سردار یدالله ملایی درباره حجاب🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند 🌷فرمانده خط شکن🌷 خاطره قشنگ محمد علی عزیزی در مورد شهید ملایی🌷 کاری از آقای عابدیان(دهستان رضوان) ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند 🌷فرمانده خط شکن🌷 صحبت های حاج رضا میرزایی فرمانده گردان امام حسین (ع) لشکر۴۱ثارالله در مورد شهید ملایی🌷 کاری از آقای عابدیان(دهستان رضوان) ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از مستند فرمانده خط شکن.... صحبت های حاج عباس پورعلی محمدی همرزم شهید ملایی
همرزم شهید به خانواده ی شهید گفتن ما وقتی میرفتیم شناسایی به هیچ عنوان لباس سپاه نمیپوشیدیم یدالله تنها کسی بوده ک هم لباسشومیپوشیده هم آرم سپاه رو می زده به سینه ش خیلی دلیر و بی باک بودن شهید... خیلی وارسته و با انضباط بودن و به هیچ وجه اجازه نمیدادن حتی نماز شبشون قضا بشه. یه شب عملیات بودیم نتونستن نماز شبشونو بخونم میگفتن من امروز گناه بزرگی انجام دادم خیلی ناراحت بودن... گفتم چی شده مگه چی کارکردی گفته نمازشبم بخاطر عملیات قضا کردم گنا بزرگی انجام دادن نباید اینکارومیکردم 😢
مادرشهیداز نحوه ی شهادت فزرند بزرگ خود شهیدمحمد ملایی میگویند.... سرچشمه رفسنجان راننده اتوبوس بودن ایشون، سال 65 به دست کوموله درکردستان به شهادت میرسند. ایشون به ما نمیگن و به جنگ میرن، ماخبر نداشتیم ک رفته، وقتی فهمیدیم ک رفته بود. بعد سه ماه به ما خبر دادند که جلوی ماشینشونومیگیرن به بدترین شکل ممکن به شهادت میرسونن شون. به ما گفتن یه شهید آوردن که هیچ کس نتونسته شناساییش کنه، سرش رو پوست کرده بودن😥 15 روز کرمان بوده کسی نشناخته بردنش. دیگه مااومدیم خونه نمیدونستیم کسی ک میگن بچه خودمونه... خونه بودیم یه دفعه دیدیم برادر خانم محمدم اومد، بعد حال و احوال پرسیدیم راه گم کردین و... گفت حسن(محمد) شهید شده پیکرشو آوردن... (قدیم اسم شناسنامه ایشون محمد بوده، یه اتفاقی می افته و نذر امام حسن میکنن و اسم شونو حسن صدا میزدن کلا... فقط شناسنامه محمد بوده) فردا اونروز رفتیم پیکر رو تحویل بگیریم و وای که چی دیدیم 😥دست بریده، پا بریده، سرش له کرده بودن، چشم نداشت، پوست سروصورت نداشت، خیلی بچه مو اذبت کرده بودن خیلی، 😭 میگفتن کوموله رفتن محل خدمت ایشون اونجا رو آتیش زدن حتی فرمانده شون هم ک اونجا بوده همونجا تو آتیش سوزوندن، هیچ وسیله ای هم از بچم به ما ندادن همه ش تو آتیش سوخته بوده😢 خداصبربده بهتون مادر چه کشیدین و ما انگار نه انگار 😭ببخشید ماها رو....
عاشق امام حسین علیه السلام بودن، تمام آرزوشون رفتن به کربلا بود مادرشهید میگن، بهش میگفتم بیا دامادت کنم، میگفته من میرم راه کربلا رو باز میکنم، به شوخی میگفته کربلا که رفتم میرم همونجا زنی میگیرم 😄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های آقای عابدیان از لطف و کرم شهید یدالله ملایی به ایشان که شهید عزیز ایشان واسطه ی معرفی این شهیدان به مردم شهرش کردند... شما چه دیدید از کرامات شهدا که این چنین بی تاب هستید و اشک امانتان نمی دهد برای صحبت کردن...🥺 ایشان با وجود مشکلات زیاد و در عین لطف و همراهی شهید بعد چندین سال برای شهدا یادواره برگزار کردند و شهدای دیار خود رابه همگان معرفی کردند تا آنزمان خیلی از ماها فقط عکس این شهدا را سردر دهستان شهیدپرور اسماعیل آباد دیده بودیم و نمیدانستیم که حتی ایشان سردار هستند و خیلی چیزهای دیگر که نمیدانستیم...که به لطف شهیدعزیز و همت ایشان این اتفاق افتادو کلی امداد غیبی ک ازسمت شهید به ایشان رسیدواین راه را برایشان هموارکرد... کلیپ هایی ک قبلا فرستادیم زحمت ایشان بود از زندگی نامه پربار شهید.... خوشا به سعادت کسانی که مورد عنایت خاص شهداقرارمیگیرند...ادامه دارد.... 🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت پایانی صحبت های آقای عابدیان در موردسردار شهید ملایی 🌹🌹🌹
‏عکس از خادم شهدا🌹🥺🌹
بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹شهیـــد گرانقــــدر ســـــردار محـــمد جعفــــــری پــــور🌹 تولد:۱۳۴۳/۹/۱۲ شهادت:۱۳۶۳/۱۲/۲۶ محل شهادت:هورالعظیم(عملیات بدر) زندگــــینامه شهیــــــد: سردارشهید محمد جعفری فرزند پنجم خانواده و اولین فرزند پسری بود .دو برادر کوچکترشان به نام های حسین و علی،که حسین جعفری درسال ۱۳۶۵درمنطقه عملیاتی مهران در عملیات کربلای ۵به شهادت رسیدند🌹وجانباز علی جعفری که چندین سال در جبهه بودند و اکنون نیز با ترکش هایی که در بدن ایشان هست به زندگی ادامه می‌دهند 🌸....شهید محمد جعفری تا اول دبیرستان درس خواند،در زمان انقلاب🇮🇷 فعالیت خوبی داشت و چون علاقه‌ی شدیدی به حضرت امام خمینی (ره)💚داشتن،بدون هیچ ترس و درنگی اعلامیه✍🏻 های آقا را به همراه شهید سید حمید میرافضلی و شهید رضا عباسزاده در شهر رفسنجان و نوق پخش میکردن...زمانی که سرباز شد به سپاه رفت،شش سال خدمت در سپاه را در جبهه گذراند و در عملیات های متعددی همچون(عملیات فتح المبین،عملیات خیبر،مبارزه با کردهای کردستان مهاباد،طریق القدس،عملیات بدر و....)شرکت کرد. 🔶عملیات خیبر که در منطقه هورالعظیم و زید در تاریخ ۳اسفند ۱۳۶۲ آغاز وپس از ۲۰ روز نبرد خونین در تاریخ۲۲ اسفند ۱۳۶۲ با اشغال جزیره مجنون توسط نیروهای ایرانی🇮🇷 به پایان رسید که در این عملیات شهید محمد جعفری فرمانده بودند... 🔶عملیات طریق القدس در آذر ماه سال ۶۰ به مدت ۸روز در مناطق دشت آزادگان،بستان و سوسنگرد در استان خوزستان 🇮🇷انجام شد که دراین عملیات از یورش موج انسانی برای نفوذ به صفوف نیروهای عراقی استفاده کردند و شهید محمد جعفری که در زدن آر-پی-جی مهارت فوق العاده داشت در این عملیات حاضر بودند.... 🔶و عملیات بدر هم که در اسفند ماه ۱۳۶۳به مدت ۱۰ روز ،از ۱۹اسفند تا ۲۹اسفند در منطقه هور العظیم انجام شد،که شهید محمد جعفری فرمانده گروهان بود وبا شهید رضا عباسزاده که ایشون هم فرمانده گردان بودند باهم بودند .شهید محمد جعفری رابطه ی صمیمی 🥀با سربازانش داشتند ودر عین حال خیلی شجاع، در عملیات ها خودشون جلو می‌رفتند و سربازانش پشت سر ایشون... شهید محمد جعفری در زندگی خیلی با اخلاص بودند🌷 واحترام زیادی برای پدرمادرشان قائل بودند🌷و همیشه می‌گفتند جانی که در بدن داریم امانت است و چه امانت پس دادنی بهتر از شهادت🌹...ایشون در سن ۱۸سالگی با همسری متدین که فرزند شهید حاج علی شیبانی هستند ازدواج کردند💐و خداوند بعد از سالها فرزند پسری به آنها عطا کرد و وقتی که شهید محمد جعفری در عملیات بودند به ایشون خبر دادند که فرزندت به دنیا آمده ،ایشون گفتن امشب عملیات داریم اگه سالم موندم پسرم رو میبینم اگه هم شهید شدم که دیدار روز قیامت😔 اسم پسر شهید را علیرضا گزاشتندو وهرگز روی پدر را ندید . بله دقیقا وقتی که علیرضا ۴۰ روز داشت شهید محمد جعفری به بهشت خداوند پرواز نمود🥺 ✅فرازهایی از وصیت نامه🌹ســــردار شهــــید محـــــمد جعفــــــری پــــور🌹 بسم الله الرحمن الرحیم "ولا تقولو لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون" وآن کسی که در راه خدا کشته شده مرده نپندارید آنها زنده اند ولی شما درک نمی‌کنید...... باسلام و درود به یگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود و نائب بر حقش امام خمینی(ره)وسلام برشهدای گلگون کفن اسلام وسلام ودرود بر خانواده محترم و مادری که از جان بیشتر دوستش دارم و پدری که همواره سایه اش موجب برکت خانواده بوده ،دستان پینه بسته ات را به عنوان سرباز امام میبوسم....شما ای عزیزانم به خاطر خدا درد شهادتم را تحمل کنید ،مبادا با گریه و زاری جنازه ام را تشییع کنید ،هرگاه اندوه فراق فرزند شما را دربرگرفت به یاد حضرت زینب(س)بیوفتید که در یک روز عزادار ۷۲ تن شهید بود... پیام من به مردم شهید پرور فردوسیه این است که من راهم را تشخیص دادم و با رضایت کامل گام در عرصه ی شهادت نهادم و جبهه ها را مانند قبل گرم نگه دارید ... آری مادر جان،شما مسئولیت پرورش مرا به نحو احسن انجام دادید و امانتی را که خدا به شما داده بود بی هیچ عیب و نقصی تحویل دادید..... وسخنی که با همسرم دارم این است: می دانم دوری و هجرانم برای همه سخت است ولی این موضوع را به خاطر خدا تحمل کنید،علیرضا را مکتبی پرورش بده که بعدها به جای من برای اسلام خدمت نمایدو یک فرد مفید برای اسلام باشد و خط سرخم را ادامه دهد..... من دوست داشتم که فرزندم علیرضا را که تازه به دنیا آمده بود وخداوند پس از سالها انتظار به من عطا نموده بود را ببینم،اما هدفم واجب تر و مقدس تر از این برنامه هاست.... به خدا قسم بهترین هدیه ای که داشتم این جان ناقابل بود که در ره جانان دادم.خدایا خودت گواهی که چیز دیگری بهتر ازاین نداشتم تا در راه اسلام عزیز نثارت کنم.........
بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌹بسیـــــجی شهیـــــد حســــین جعفــــری پـــور🌹 تولد:۱۳۴۹/۱/۷ شهادت:۱۳۶۵/۴/۱۰ محل شهادت:مهران(عملیات کربلای۵) زندگـــــی شهــــدا: شهید حسین جعفری فرزند هفتم خانواده و سومین فرزند پسری بود.برادربزرگترش شهید محمد جعفری پور که درسال ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی هورالعظیم در عملیات بدر شهید شد🌹 و برادر دیگر جانباز علی جعفری پور که چندین سال در جبهه بودند و اکنون نیز با ترکش هایی که هنوز در بدن ایشان هست به زندگی ادامه می‌دهند🌸....شهید حسین جعفری تا دوم راهنمایی درس خواند،زمانی که جنگ شروع شد حسین در سن ۱۴ سالگی به عنوان یکی از دلاور مردان جبهه ی توحید🇮🇷 مرتبا به جبهه میرفت،او در عملیات های متعددی همچون(عملیات والفجر،عملیات کربلای۵،آزادسازی شهر فاو ،شلمچه.....)شرکت کرد. او دل و جرئت قوی داشت و برای رفتن به جبهه اراده ای محکم...موقع اعزام نیروها به جبهه همه باید به صف میشدن وچون او سنش کم بود و۱۴ سال بیشتر نداشت او را اعزام نمیکردن😔.به گفته ی مادر شهید،حسین دوآجر🧱 زیرپایش گزاشت تا قدش بلندتر شود تا او نیز بتواند به همراه دیگر رزمندگان به جبهه برود که بالاخره موفق شد و بعنوان دانش آموز بسیجی وارد جبهه ی حق علیه باطل گردید🇮🇷...او نوجوانی خوش اخلاق و با عاطفه بود و با اقوام و خویشان رابطه‌ی صمیمی داشت....🥀 بله این نوجوان ۱۵ساله🌷که اسلحه اش از قدش بلندتر بود در عملیات کربلای ۵ با رمز عملیاتی یا زهرا(س)بر اثر اصابت ترکش به شکمش و با گفتن مادر مادر😔به دیدار حق لبیک گفت و به درجه رفیع شهادت رسید.......... از کرامات شهید👇🏻 🔶شهید حسین جعفری خیلی مظلوم بودند،چندین سال قبل زمانی که میخواستن گلزار شهدا رو درست کنن باید کمی خاکبرداری میکردن،به گفته ی کسانی که اونجا کار میکردن✍🏻 وقتی نزدیک قبر شهید رسیدن با صحنه ای عجیب روبه رو شدن😳؛شهید همچون کسی که تازه به شهادت رسیده ،جسد سالم و معطری داشت🥺 وعطرى فضا را پرکرد که بلافاصله روی قبر رو پوشاندند💚 🔶 به گفته ی خادم گلزار شهدا✍🏻 که گفتن:چند وقت پیش دیدم خانم غریبه ای که تا به حال اینجا ندیده بودم کنار قبر مطهر شهید حسین جعفری نشسته و داره گریه میکنه😭 اهمیتی ندادم بعد از چند ساعت دیدم هنوز نشسته و داره بلند بلند گریه میکنه😭😭 رفتم جلو و سلام کردم و ازشون پرسیدم که کی هستن و چرا اینجور برای شهید گریه میکنن ،اون خانم فقط گفتن که من اهل رفسنجان هستم و عضو گروهی هستم که داخل اون گروه برای شهدا عزیز ختم قرآن میگزارند و هرروز به اسم یه شهید هست،دیروز به اسم شهید حسین جعفری بود و من هم که یه بچه مریض دارم😔 دیروز متوسل شدم به این شهید و ازشون شفای بچم رو خواستم که ایشون هم به لطف خدا فرزند مرا شفادادند بعد که پرس‌وجو کردم آدرس این مکان مقدس رو پیداکردم و من هم به اینجا آمدم تا از نزدیک ازاین شهید مظلوم تشکر کنم و برایشان فاتحه بخوانم💚 ✅فرازهایی از وصیت نامه 🌹شهــــید حسیــــن جعفــــری پـــور🌹 بسم الله الرحمن الرحیم "ولاتقولو لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون " وآن کسی که در راه خدا کشته شده مرده نپندارید،بلکه او زنده ی ابدی است ولی همه ی شما این خصلت را درخواهید یافت.... حمد و سپاس بر خدای یکتای بی همتا وبادرود وسلام بر انبیا خدا.....اول صحبتم با ملت غیور و مردم شهید پرور است وآن این است که بدانید با تحمیل شدن این جنگ برما خداوند مارا امتحان می‌کند تاصابرین را جداکند.... ازشما میخوام که امام امت را یاری کنید که اگر چنین کنید اسلام را یاری کرده اید... ازخانواده عزیزم میخواهم که صابر و شاکر باشید همینکه شنیدید دومین فرزندتان شهید شده است همچون گل برافروزید وبشکفید تا خداوند از این چهره شاداب شما لذت ببرد ،مبادا خدارا ناسپاسی کنید ،چون این جان را خدا داده و خودش پس گرفته ،پس چیزی که امانت است پس دادن به صاحبش ناراحتی ندارد.دلم می‌خواهد آنقدر خوشحال باشید که مردم وقتی به شما می‌رسند تبریک بگویند نه تسلیت... امیدوارم که از این فرزند خودتان ناراحتی نداشته باشید و اگر دارید به بزرگواری خود ببخشید واز همه ی دوستان وآشنایان وهرکس حقی برگردن من داشته است از او طلب عفو کنید.....
روایت مادر شهیدان جعفری پور پسرم محمد بعد سربازی به سپاه رفت و وقتی جنگ شروع شد به جبهه رفت، پسرم حسین 15 سال داشت، بخاطر اینکه سنش کم بود بهش اجازه نمی دادن که همراه رزمندگان به جبهه برود، رفته بود پشت سر همه ایستاده بود و آجر زیر پایش گذاشته بود ک قدش بلند شود و او را ببرند به جبهه... کم کم که رزمندگان سوارماشین می شدند حسین هم از لابلای آنها یواشکی سوار شده بود و به جبهه رفته بود، سه بار رفت و آمد یک بار شیمیایی شد آمد، به همراه پدرش و سردار محمد.سه تا پسرم و پدرشان چهارنفرشان در جبهه بودند وقتی حسین شیمیایی شده بود به همراهش پدرش را به خانه فرستاده بودند، فرزندم علی هر هشت سال جبهه بود ما افتخار میکنیم که فرزندانمان در راه خدا و اسلام شهید شدند، وقتی خدا به سردار محمد فرزندی عطا کرد بهش پیغام فرستادیم ک بیا، ایشان هم گفتند عملیات داریم اگر شهید نشدم می آیم و اگر شهید شدم درآن دنیا میبینمش، نیامد، چهل روز که از تولد فرزندش گذشت جنازه ی پدرش را آوردند، بچه شو ندید و شهید شد... 😔🌹🌹🌹
روایت آقای علی جعفری برادر شهیدان سردار محمد و حسین جعفری قبل انقلاب در دوران ستمشاهی سردار محمد به همراه یه عده از همرزمانشان و آقاشیخ حسن جعفری که ایشون تبعیت میکردن ازایشون، اون زمان تانک هایی بود که درشهرهای مختلف مردم آزاری می کردن، آقاشیخ حسن بهشون فرمان میدادند که یه تعداد تی ان تی داخل قلعه ی همین فردوسیه هست، سردارمحمد به همراه شهیدحاج حسین جعفری پور وچندتن از دوستان شون تی ان تی ها را می آوردند و تحویل آقا شیخ حسن جعفری میدادند و ایشون این ها رو می بردند قم یا تهران برای استفاده... بعد انقلاب اسلامی جنگ با مزدوران رژیم بعث پیش آمد، سردار محمد اولین کسی بود که ثبت نام کرد، زمانی که کردها در مهاباد ایشون به همراه یه عده از رزمندگان فردوسیه در مهاباد بودند.وقتی برگشتند رفتندسپاه و پاسدار لشکر شدند، در عملیات فتح المبین شرکت کردند، در عملیات خیبر ایشون فرمانده بودند. یه مدتی هم ایشون ماموریت گرفتند از طرف لشکر ثارالله به تیپ الغدیر یزد، بعد یکسال خدمت، زمان برگزاری عملیات بدر رسید، مرحله ی اول شهید عباس زاده، شهیدکدخدایی و شهید طارمی همه باهم در این عملیات بودند،شهید عباس زاده و محمود محمدی زاده شهید شدند، فردای اونروز خدابه محمد فرزندی داده بود و من مرخصی بودم، بهش گفتم نمیخوای بری مرخصی گفت فعلا که عملیات هست اگر زنده موندم میرم بچه م میبینم،اگر هم شهید شدم آن دنیا هم دیگر را میبینیم.و شهید شدند و دیدارشان به دنیایی دیگر موکول شد...😔🌹🌹🌹
مدح آقای زین العابدین درباره شهیدان جعفری🌹