eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.7هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃امان از چشم زخم و طلسم🍃 هر کس بسیار سوره جن را بخواند هرگز در زندگی دنیا به چشم زخم و سحر دچار نشود و با محمّد ص محشور شود 📚قران درمانی @shamimrezvan ღگشا👆👆
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و سوم ✍ بخش دوم ولی حمیرا با اون چشمان سیاه و درشتش فقط منو نگاه کرد ، پرسیدم هنوز از دستم عصبانی هستی ؟ (جواب نداد) باز پرسیدم : با من کاری داری ؟دیگه نمی رم تو حموم تو .. ببین من به خدا نمی خوام باعث ناراحتی تو بشم من دوستت دارم ولی می ترسم بهت نزدیک بشم تو عصبانی بشی …. حمیرا بدون اینکه چیزی بگه اومد جلو و دست منو گرفت … یک کم اونو لمس کرد و پرسید : تو بودی ؟.. یک مرتبه موندم فهمیدم اون چی رو متوجه شده نمی دونستم اگر بگم آره چی میشه و اگر بگم نه چه عکس العملی نشون میده … در حالیکه مثل مجرم ها دستپاچه شده بودم گفتم به خدا قصد بدی نداشتم تو دختر عمه ی منی دلم قرار نمی گرفت که منو صدا می کردی نیام… منو ببخش به خدا دیگه این کارو نمی کنم …. دستمو ول کرد و رفت … وسط اتاق مونده بودم خیس غرق شدم …. پامو کوبیدم روی زمین و گفتم آخ از دست تو رویا … چرا این کارو کردی؟ حالا فکر می کنه گولش زدم اگر ازم بپرسه چرا وقتی فرشته صدات می کردم می گفتی جانم….. چی جواب بدم ؟ حتما برای همین خیلی از دستم عصبانی شده ……. وای خدا یا چیکار کنم اگر عمه بفهمه چی ؟ بهم نمیگه اون همه بهت سفارش کردم به اتاق حمیرا نزدیک نشو بازم رفتی؟ …… اونقدر تشویش داشتم که درسم هم نمی تونستم بخونم … تا اومدن ایرج هم خیلی مونده بود و گرنه چون اون از جریان خبر داشت می تونست کمکم کنه ….. همین طور بی هدف توی اتاق راه می رفتم تا راهی پیدا کنم قبل از اینکه به گوش عمه برسه خودم براش ماجرا رو تعریف کنم …. برای همین برای نهار رفتم پایین ….. عمه تو اتاقش بود برای اولین بار رفتم در اتاقش .. من هنوز اونجا رو ندیده بودم ….. چند ضربه زدم به در گفت : کیه ؟ گفتم عمه جون منم میشه بیام تو … گفت : بیا عمه …. در و باز کردم و سرم رو کردم تو و پرسیدم بیام تو ….گفت آره چرا که نه …. @tafakornab @shamimrezvan ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و سوم ✍ بخش سوم 🌷یک کم نیم خیز شد و گفت : نگار و می خوام اگر پیشم بود خیلی آروم می شدم گفتم دیگه چی ؟ دلم می خواست رفعت بر گرده…. .. گفتم : حالا یک سئوال دیگه … اونا رو یک روز نداشتی ؟ آیا خوشبخت بودی ؟ اگر نبودی پس می خوای چیکار ؟ بازم که خوشحال نمیشی … کِی تو زندگی خوشحال بودی؟ اونو بخواه ….. فکری کرد و گفت : هیچوقت از همش بدم میاد … بدم میاد …. از همه ی اونا بدم میاد …. می خوام بخوابم گفتم باشه بخوابیم ….ولی صبح شده …. هوا داره روشن میشه من برم تو اتاقم …..دستمو محکم گرفت و گفت نه همین جا بخواب ….اینجا ناراحتی ؟ گفتم نه می خوابم ….و تا سرشو گذاشت خوابش برد …منم خوابیدم ……. خیلی دیر بیدار شدیم با عجله رفتم به اتاقم و لباس عوض کردم رفتم تا چیزی بخورم و برم سر درس هر لحظه به کنکور نزدیک تر می شدم و درست همین موقع طوری پیش میومد که نمی تونستم درس بخونم … منم که خرافاتی همش فکر می کردم چون نمی خوام قبول بشم این طوری میشه …… رفتم پایین …دیدم تورج هم خونه اس و داره صبحانه می خوره عمه ام داشت غذا درست می کرد . گفت : ساعت خواب خانم بیا صبحانه بخور عزیزم …… نگاهی بهش کردم که ببینم این متلک بود ؟ گفتم واقعا ؟ …. عمه گفت : آره عزیزم مثل اینکه دیشب نخوابیدی آره حالا صبحانه که خوردی برو سر کارت نمی زارم کسی مزاحمت بشه …. گفتم :عمه تو رو خدا این طوری نگو فکر می کنم داری مسخره م می کنی ….. گفت : آخه چرا مسخره ات کنم مگه چی گفتم ؟ نگاهی به تورج کردم هیچی نمی گفت و اخماش کرده بود تو هم ….ازش پرسیدم چیزی شده چرا ناراحتی ؟ گفت : دیگه چی می خواستی بشه همه چیز برای من تموم شد دیگه تو این خونه زندگی کردن فایده ای نداره هر روز به این امید که تو از حمیرا کتک خورده باشی میومدم ولی فکر کنم هیجان و شور حال از این خونه رفت … مثل اینکه دیشب قرار داد حمیراچای بسته شد و نصف قلمرو من و ایرج رفت دست دشمن ….الان شب می ری پیشش می خوابی فردا نمی زاره با ما حرف بزنی باید یک فکری برای بهم زدن این آشتی بکنم …… البته من و عمه می خندیدم ولی من فهمیدم که عمه سر صبح برای چی اونقدر مهربون شده. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
💎امام حسین علیه السلام: هر که خشنودی مردم را با ناخشنود کردن خدا بجوید، خداوند او را به مردم واگذارد 📚میزان الحکمه، جلد4، صفحه488 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ دو چيز مردم را هلاك مي كند اول ترس از فقر و تنگدستي و دوم طلب فخر و آقايي. اگر دين نداري و از روز قيامت نمي ترسي لااقل در زندگي دنيايتان آزاده باش 💎امام حسین(ع) 🏴 👈بیآاینجا👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید🤩🤩 اسراری از خلقت فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ پس به نام پروردگار بزرگوارت تسبيح كن. 📚سوره واقعه آیه 96 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆🌙🥁🛎ادامه حرکت دسته های عزاداری در شب های محرم تا نصف شب همراه با استفاده از طبل و نی چیست؟ ➖➖➖➖➖➖ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ پوشیدن لباس های شاد در ایام سوگواری... نظر آیت الله خامنه ای @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸✨ هرکس ۷ هفته هر روز از پنج‌شنبه ۷۰ بار بگوید حَسبيَ‏ اللهُ الحَسيب خدا مطالب در نظرش را کفایت کند و او را از آنچه می‌ترسد حفظ نماید✨ 📚 معراج الذاکرین ۹۶ ڪلیڪ ڪنید↩️ @shamimrezvan ღگشا👆👆
هدایت شده از بنرها
#سبک_زندگی #متاهلین #مجردا #تربیت_فرزند 🔴 زندگی مشترک به روی دو پایه #عشق_و_محبت و #رفع_نیاز بنا شده است با همسران بهشتی راه و روش زندگی عاشقانه را بباموزید http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 #همسران_بهشتی👆لطفا عضو بشین
هدایت شده از خانواده بهشتی
❌ ای کسانیکه ایمان آورده اید ازبسیاری گمان هابپرهیزید که پاره ای ازگمان ها گناه است و هرگز از حال درونی هم تجسس نکنید.. ۱۲  به همسرتان سوء ظن نداشته باشید @shamimrezvan @zendegiasheghaneh