eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.7هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ 🍁 ┊ ┊ 🍂 ┊ 🍁 🍂 🍁ســـــــــــلام🍁 🍁 امروز آخرین 🍁 ایستگاه پاییز است 🍁 یک قدم آن طرفتر 🍁 رو به سوی زمستان 🍁 اندوهت را به برگها بسپار 🍁 که صدای آمدن یلدا 🍁 به گوش میرسد... 🍁 بـه آخـریـن روز پـاییـز 🍁 خـوش آمـدیـد... ‎
🔶 🔶 برای داشتن فرزندی صالح روز یکشنبه بین نماز مغرب و عشا دو رکعت نماز گذارد در رکعت اول حمد به همراه ۱۳ بار سوره تکاثر در رکعت دوم حمد به همراه ۱۱ بار سوره تکاثر خوانده و بعد از سلام نماز به سجده رود و برای صالح شدن فرزندان خود دعا کند ،سپس در همان سجده پانصد مرتبه صلوات بفرستد. 🔴این نماز را بهتر است پدر بخواند ،البته مادر هم می تواند بخواند. 📚مخزن تعویذات عملیه
هر كس را كه باشد سوره از قران كريم را در ساعت سعد (روز یکشنبه ساعت 1ظهر) بنويسد و در موم زرد عسل بپيچد و در محلی كه زندگی می كند مخفی نمايد طوريكه كسی از محل آن باخبر نباشد برايش خواستگار پيدا می شود. 📚قرآن درمانی
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی ✍ بخش سوم 🌸هر روز بر تعداد زخمیها اضافه می شد حالا راهرو های بیمارستان هم پر از تخت بود و ما صبح تا شب در تلاش مداوای اونا بودیم …….. به چهره ی هر کدوم از اون جوون ها نگاه می کردم شکل هم بودن با افکار مشخص …درد رو تحمل می کردن از مُردن نمی ترسیدن و پاک و با تقوا بودن …. این برای من همیشه سئوال بزرگی بود چرا و چگونه این اتفاق افتاده بود …… وقتی اونا رو ویزیت می کردم خودشون با هم حرف می زدن هیچکس از رشادت خودش نمی گفت : همه از هم می گفتن و برای سلامتی هم صلوات می فرستادن …. 🌸چهره های نورانی و چشمهای پاک و قلبی شفاف از خصوصیت اون ها بود البته استثنا هم داشت ولی چیزی که بود یک مورد کلی بین اونا حکمفرما بود … که تازگی داشت … و این منحصر به قشر خاصی نبود …..خانواده های مرفه … بالای شهری و پایین شهری مسیحی همه مثل هم فکر می کردن ….. بیشتر وقت ها توی راهرو عده ی زیادی از همراهان مریض از من سئوال داشتن و این برای من سخت بود و کلی انرژی منو می گرفت از طرفی هم دلم نمیومد جواب ندم ….. 🌸یک روز که از اتاق زخمی ها اومدم بیرون یک خانمی کنار من قرار گرفت و پا به پای من اومد و گفت خانم دکتر گفتن پسرم زخمی شده ولی هر چی می گردیم پیداش نمی کنیم عکس شو نگاه کنین ببینن توی زخمی های شما نیست ؟ این بچه رو ندیدن ؟ نگاه کردم و گفتم : به خدا همه شکل هم شدن ولی شما اسم و فامیلشو با شماره تلفن پشت عکس بنویس بده به من اگر پیداش کردم بهتون خبر میدم ….. 🌸نمی تونستم از کنارش بی تفاوت بگذرم …..فورا پشت عکس رو نوشت و داد به من و نگاهی تو صورت من کرد و گفت : رویا ؟ خودتی ؟ وقتی منو صدا کرد تازه به صورتش نگاه کردم ..گفتم آسیه…تو اینجا چیکار می کنی همدیگر رو در آغوش گرفتیم اون دختر دایی من بود و از موقع دبیرستان اونو ندیده بودم حالا اون مثل اینکه پناهی برای گریه پیدا کرده بود تو آغوش من زار زار گریه کرد ……. با خودم بردمش تو اتاقم گفت : نمی دونم دیگه کجا رو بگردم خودشون گفتن مجروحه آوردنش اینجا ولی حالا میگن نیست هر جا رو که بگی گشتم نبود که نبود …. گفتم مگه پسرت چند سالشه ؟ گفت هیجده سال …. 🌸گفتم باشه من الان باید برم ولی حتما بهت زنگ می زنم منم نگرانش شدم گفتی اسمش چی بود ؟ گفت : آرش …….از هم جدا شدیم ….در حالیکه تمام هوش و حواس من دنبال آسیه و پسرش بود,,,,, کارم که تموم شد یک بار دیگه به عکس نگاه کردم …. نمی تونستم چیزی بفهمم آخه اونا همه شکل هم بودن …. اون روز ما تعدادی زخمی داشتیم که به محض رسیدن شهید شده بودن,,,این منو به فکر وا داشت ….. این بود که رفتم سرد خونه تا اونا رو هم ببینم ….اسم آرش توی اون لیست بود از متصدی اونجا خواستم عکس رو هم منطبق کنه …. اونم تایید کرد ….. 🌸چنان دگرگون و عصبانی بودم که سرش داد زدم آخه چرا به خانواده اش خبر ندادین چرا این بیچاره رو آوردین اینجا گذاشتین احمق ها چرا به فکر مردم نیستین ؟ برای چی کارتونو درست انجام نمیدین ؟….. ..بیچاره ترسیده بود گفت : کی این حرف رو زده خبر دادیم قراره صبح بیان تحویل بگیرن سه, چهار تا مرد اومدن دیدن و رفتن …………. همین طور مثل ابر بهار گریه می کردم نمی تونستم خودمو کنترل کنم ……. ادامه دارد.... ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸  زیبایی گلشن علی زینب بود پرورده دامن علی زینب بود برخصم شکست داد، ولی خود نشکست آیینه ی نشکن علی_ع زینب بود سلام بر دختر بی نظیر حضرت علی(ع) وزهرا (س) 🌸 ولادت حضرت زینب س مبارک🌸
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " _من "بر اساس داستان واقعی ✍ بخش چهارم 🌸تازه متوجه شده بودم که شوهر آسیه به اون نگفته بود. شاید براش سخت بوده و اون بیچاره داشت دنبال بچه اش می گشت فقط یک مادر کسیه که می تونه حال اونو درک کنه … با خودم گفتم رویا ببین روزی چند نفر همین طور عزیزِ یک مادر راهی گور میشه و مادری که قلبش با بچه اش توی اون گور دفن میشه ……. توی تمام مراسم آسیه منو و عمه شرکت کردیم یک بار هم دخترا رو با خودم بردم می خواستم اولا با فامیل روبرو بشن و دوم اینکه با واقعیتی که تو اطرافشون هست از نزدیک آشنا بشن ……… دخترا هر روز توی مدرسه و از تلویزیون می دیدن و اینقدر اینو برای اونا تکرار می کردن که همه ی اونا از این مسائل بیزار بودن وقتی من می خواستم چیزی تعریف کنم هر دو سرم داد می زدن نگو بسه دیگه خفه شدیم ……… 🌸بله نسل دخترای من این طوری داشتن بزرگ می شدن اونقدر این شربت نفرت انگیز رو بد جوری به خورد اونا داده بودن که از نسلی پاک و شریف که برای دفاع از مملکت شون می رفتن نمی خواستن چیزی بشنون من بیشتر برای نسل اونا دلم می سوخت … سال ۱۳۶۲ بود یک روز جمعه تورج که از شب قبل اومده بود گفت من نهار می خوام چلو کباب بگیرم می خوام امروز صفا کنیم …… 🌸اونقدر خودش خوشحال بود که همه ی ما رو بی خودی به وجد آورده بود… سر به سر عمو می گذاشت و با بچه ها شوخی می کرد از عمه خواست نهار رو تو نهار خوری بخوریم که روشن تر باشه و دلش باز بشه ….سر ظهر قابلمه بر داشت و دخترا و علی رو هم با خودش برد … ما هم میز رو چیدیم تا اون بیاد …….. سر نهار اونقدر از دستش خندیدم که نمی فهمیدیم چی داریم می خوریم ….بعد به مینا گفت یک کم بخون تو رو خدا یک چیزی بخون بزار کیف کنیم …. 🌸مینا هم شروع کرد ….وقتی شنیدم اومدی خونه تکونی کردم …. واسه دل دیوونه ام شیرین زبونی کردم دیگه نرو پیشم بون … دیگه نشو نامهربون ….. تورج همین طور که چلوکباب می خورد هی می گفت : بَه بَه ……همه خوشحال بودیم …و دقایقی همه ی واقیعت زندگی از یادم رفت …. که تلفن زنگ زد ایرج گوشی رو بر داشت …و گفت : تورج تو رو می خوان لقمشو قورت داد و گوشی رو گرفت …..چند بار گفت باشه باشه ….. و بدون اینکه ما رو نگاه کنه گفت : 🌸باید برم …و دوید بالا ….و لباس پوشیده برگشت کیفشم دستش بود …… همه قاشق ها تو دستمون خشک شده بود …. عمه گفت : غذاتو تموم نکردی بشین بخور برو …. با عجله اومد و یک قاشق پر دیگه گذاشت دهنش و همین طور که اونو می جوید خدا حافظی کرد و رفت ….. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
‌ آنچه بخورى برود و آنچه بخورانى فراوان و پر بركت شود... 💎"امام على(ع)" ‌〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 🔅 : 🔸 مَن ضاقَ خُلُقُهُ مَلَّهُ أهلُهُ . 🔹«كسى كه بداخلاق است، خانواده اش از او خسته [و بيزار] مى شوند.» 📚 الكافي : ج ٨ ص ٢٣ ح ٤
رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۲۳﴾ ❣پروردگارا! ما به خويشتن ستم كرديم و اگر ما را نبخشي و بر ما رحم نكني از زيانكاران خواهيم بود. 📚سوره مبارکه الأعراف ✍آیه ۲۳
🌼 السلام علیک یا بقیه الله🌼 دلتنگـــ توأم ای عشق چلّه نشینِ غمت هستــم آواره ی یلــدا شده ام ای یار کجایـــــــــــی؟ بی مـــهدی عج تمام شبها به بلندی یلـــــداست 🌼 یوسف زهرا کجایی؟! 🌼 اللهم عجل الولیک الفرج
┄┄┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄┄┄ 🍂🌼کربلا شهريست اي دل شهريارش زينب است اعتبارش از حسين و اقتدارش زينب است نام زينب با حسين حک گشته در ايوان دل دل که شد بيت الحسين نقش و نگارش زينب است ولادت حضرت زینب کبری مبارک🎊🎉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ احکام موضوع :شکیات غسل ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ شستن موهای بلند برخی از مردم در حین انجام غسل به شستن موهای بلند اهمیتی نمی دهند. در حالی که برخی از مراجع آن را احتیاط واجب می دانند. آیات عظام امام، خامنه ای، مکارم و نوری همدانی: بنابر احتیاط واجب، لازم است. آیات عظام بهجت، سیستانی، زنجانی، صافی و وحید: واجب نیست. توضیح المسائل مراجع ج1 ص222
🌼ماجراى ولادت حضرت زینب سلام الله علیها 🌼هنگام ولادت آن حضرت ، پيامبر صلى الله عليه و آله در سفر بودند. امير المؤمنين عليه السلام فرمودند: برای نامگذاری این مولود بر پيامبر صلى الله عليه و آله سبقت نمى‌گيرم. تا آنكه حضرت آمدند و منتظر وحى شدند. 🌼جبرئيل نازل شد و عرض كرد: خداوند سلام مى‌رساند و مى‌فرمايد: اين دختر را زينب نام بگذار، چه اينكه نام را در لوح محفوظ نوشته ايم . 🌼پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت زينب عليها السلام را طلب كرده بوسيدندو فرمودند:وصيت مى كنم به حاضرين و غايبين كه اين دختر را به خاطر من پاس بداريد، كه همانا وى به خديجه كبرى عليها السلام مانند است . 🌼سكينه و وقار آن حضرت را به خديجه كبرى عليها السلام و عصمت و حيائش را به فاطمه زهرا عليهاالسلام و فصاحت و بلاغتش را به على مرتضى عليه السلام و حلم و بردباريش را به حسن مجتبى عليه السلام و شجاعت و قوت قلبش را به حضرت سيد الشهداء عليه السلام همانند نموده اند. 📚مجله الاسلام،شماره ۲۷ 🎊🎉