eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23هزار دنبال‌کننده
32.5هزار عکس
17.7هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴🔷 امام حسن عسکری (ع): ✍ خشم و غضب کلید هر گونه شرّ و بدی است. 📚 تحف العقول، جلد ۲، ص۳۰۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 ✍((من مرد این خانه ام )) 🌾دایی یه خانم، استخدام کرده بود که دائم اونجا باشه و توی کارها کمک کنه. لگن گذاشتن و برداشتن و کارهای شخصی مادربزرگ. از در که اومدم، دیدم لگن رو کثیف ول کرده گوشه حال و بوش… خیلی ناراحت شدم، اما هیچی نگفتم. آستینم رو بالا زدم و سریع لگن رو بردم با آب داغ شستم و خشک کردم. اون خانم رو کشیدم کنار 🌸– اگر موردی بود صدام کنید، خودم می شورمش. فقط لطفا نزاریدش یه گوشه یا پشت گوش بندازید. می دونم برای شما خوشایند نیست ولی به هر حال لطفا مدارا کنید، مادربزرگم اذیت میشه. شما فقط کارهای شخصی رو بکن، تمییز کاری ها و شستن ها رو خودم انجام میدم. 🌾هر چند دایی، انجام تمام کارها رو باهاش طی کرده بود و جزء وظایفش بود و قبول کرده بود این کارها رو انجام بده، اما اونم بود و طبیعی که خوشش نیاد. دوباره ملحفه و لباس مادربزرگ باید عوض می شد. دیگه گوشتی به تنش نمونده بود، مثل پر از روی تخت بلندش کردم. 🌸ملحفه رو از زیر مادربزرگ کشید، با حالت خاصی، قیافه اش روی توی هم کشید. – دلم بهم خورد، چه گندی هم زده. مادربزرگ چیزی به روی خودش نیاورد، اما من خجالت و شرمندگی رو توی اون چشم ها و چهره بی حال و تکیده اش می دیدم. زنی که یک عمر با عزت و احترام زندگی کرده بود، حالا توی سن ناتوانی 🌾با عصبانیت بهش چشم غره رفتم که متوجه باش چی میگی. اونم که به چشم یه بچه بهم نگاه می کرد، قیافه حق به جانبی به خودش گرفت و با لحن زشتی گفت: – نترس، تو بچه ای هنوز نمی دونی، ولی توی این شرایط، اینها دیگه هیچی نمی فهمن. این دیگه عقل نداره، اصلا نمی فهمه اطرافش چی می گذره. به شدت بهم غلبه کرد، برای اولین بار توی عمرم،کنترلم رو از دست دادم. مادربزرگ رو گذاشتم روی تخت و سرش داد زدم: 🌸– مگه در مورد درخت حرف میزنی که میگی این؟حرف دهنت رو بفهم، اونی که نمی فهمه تویی که با این قد و هیکل، قد اسب، شعور و معرفت نداری که حداقل حرمت شخصی با این سن و حال رو جلوی خودش نگهداری. شعور داشتی می فهمیدی برای مراقبت از یه مریض اینجایی، نه یه آدم سالم. این چیزی رو هم که تو بهش میگی گند، من با افتخار می کشم به چشمم. اگر خودت به این روز بیوفتی چه حسی بهت دست میده که اینطوری بگن؟ اونم جلوی خودت ایستاد به فحاشی و اهانت، دیگه کارد می زدی خونم در نمی اومد. با همه وجودم داد زدم. 🌾– من مرد این خونه ام، نه اونی که استخدامت کرده. می خوای بهش شکایت کنی؟ برو به هر کی دلت می خواد بگو. حالا هم از خونه من گورت رو گم کن، برو بیرون..... ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 ✍(( تاج سر من )) 🌸مادربزرگ با اون چشم های بی رمقش بهم نگاه می کرد. وقتی چشمم به چشمش افتاد، خیلی خجالت کشیدم. – ببخشید جلوی شما صدام رو بالا بردم. دوباره حالتم جدی شد: 🌾– ولی حقش بود، نفهم و بی عقل هم خودش بود. شما منی. بی بی هیچی نگفت، شاید چون دید نوه ۱۵ ساله اش، هنوز هم از اون دعوای جانانه، ملتهب و بهم ریخته است. رفتم در خونه همسایه مون و ازش خواستم کمک خواستم. کاری نبود که خودم تنهایی بتونم انجام بدم. 🌸خاله، شب اومد و با ندیدن اون خانم، من کل ماجرا رو تعریف کردم. هر چند خاله هم به شدت ناراحت شد و حق رو به من داد، اما توی اون شب نوشتم: 🌾– امروز به شدت عصبانی شدم. خستگی زیاد نگذاشت خشمم رو کنترل کنم. نمی دونم ولی حس می کنم بهتر بود طور دیگه ای حرف می زدم. اون شب پیش ما موند. هر چند بهم گفت برم استراحت کنم، اما دلم نمی خواست حتی یه نفر دیگه به خاطر اون بو و شرایط، به اندازه یک اخم ساده یا گفتن کوچک ترین حرفی توی دلش، حرمت مادربزرگ رو بشکنه. حتی اگر دختر مادربزرگ باشه. رفتم توی حمام و ملحفه و لباس ها رو شستم. 🌸نیمه شب بود. دیگه قدرت خشک کردن و اتو کردن شون رو نداشتم. هوا چندان سرد نبود، اما از شدت خستگی زیاد لرز کردم. 🌾خاله بلافاصله تشت رو از دستم گرفت. منم یه پتوی بزرگ پیچیدم دور خودم، کنار حال، لوله شدم جلوی بخاری از شدت سرما، فک و دندون هام محکم بهم می خورد. حس می کردم استخوان هام از داخل داره ترک می خوره. ۳ ساعت بعد، با صدای از خواب بیدار شدم. دیدم خاله، دو تا پتوی دیگه هم روم انداخته تا بالاخره لرزم قطع شده بود. ✍ادامه دارد...... @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆 ❤️🔹❤️🔹❤️ 🔹❤️🔹❤️ ❤️🔹❤️ 🔹❤️ ❤️ #تفسیر_سوره_نور #لطفا_توجه_بفرمایید 👇👇👇 ❤️برای جمع آوری و
ادامه درس 👆 🔷🔻🔷🔻🔷 🔻🔷🔻🔷 🔷🔻🔷 🔻🔷 🔷 👇👇👇 🔷برای جمع آوری و نوشتن مطالب و ها وقت گذاشته می شود درس 🔻آیات ۸_۹_۱۰_ سوره نور وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ ۙ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿٨﴾ و را از آن که مورد اتهام قرار گرفته دفع می کند اینکه بار شهادت دهد که سوگند به خدا، آن مرد دروغگوست، (۸) 🔷وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِنْ كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿٩﴾ و [شهادت] پنجم این است که [بگوید:] خدا بر او باد اگر [آن مرد در این اتهام بستن] راستگو باشد. (۹) 🔻وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ ﴿١٠﴾ و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، و اینکه خدا بسیار پذیر و حکیم است [به کیفرهای بسیار سختی دچار می شدید.] (۱۰) 🔷آیات ۸_ ۹ _۱۰ سوره نور در ادامه این آیات گفتیم : 👇 که آیات ۶_۷ تفسیر سوره در کتب فقهی به آیات معروف است 🔻درتعریف گفتیم یعنی برای حق خداوند را شاهد گرفتن وقسم بخورند این آیات۶_۷_۸_۹__۱۰ را در فقهی آیات می گویند یعنی برای اثبات حق باید ، خدا ، وشاهد گرفتن را به میان آورند وسوگند به خدا بخورند مرتبه طرفین برای رفع اتهام از خود قسم می خورند 🔷که بعد این قسم ها هردو انهابرای ابد به همدیگر میشوند وامکان بازگشت به ازدواج مجدد منتفی می گردد 🔻آیات ۶_۷ اشاره میکند که اگر همسر خود را در حال دید راه حل اثبات ادعای او برای رفع حد قذف (هشتاد تازیانه) این است که شوهر بارشهادت شرعی دهد که در این ادعا راستگوست ودر پنجمین بار بگوید خدا بر او باد؛ اگر از دروغگویان باشد 🔷در آیات ۸_۹_ سوره هم اشاره به این میکند که اگر ادعای مرد را تصدیق کرد ویا حاضر به رد اتهام خود نشود حد بر او ثابت می شود 🔻اما اونیز می تواند مجازات زنا را از خود دفع کند بار خدا را به شهادت طلبد که ان مرد در این که به او می دهد از است ودر مرتبه بگوید غضب خدا بر او باد اگر آن مرد در این نسبت راستگو باشد ( ادامه دارد 👆)