#عید_قربان
عید قربان است و باید جان کنم قربان او
تا ز قربانی و هم جان ، گردم از قربان او
گوسپند و گاو و اُشتر از چه قربانی کنند
صد هزاران جان نباشد لایق قربان او
جان فدای جان آن جانانه کز جانبازی اش
گوسپندش گشته قربان چون تویی جانان او
خونبهای جان اسماعیل اگر شد گوسپند
گو : سِپند جان بسوزد چشم بد از جان او
چون ز چوگان وفا ، گویِ محبّت میبَرد
گویِ سر ؛ بسیار افتد در خم چوگان او
مقصد از طوف و صفا و مروه، عرفات و منا
عاشقان را درکِ عشق اوست با عرفان او
خانه را بگذار و درکِ فیض صاحبخانه کن
حاصل حج، قربِ یزدان است نی قربان او
چون ز لِلهُ عَلَی النّاس استطاعت یافتی
راز حج البیت، مکتوم است در فرمان او
زآنکه حج با امر حق واجب بوَد نی عزم خلق
ترک باطل کن چو کردی رمیْ، بر شیطان او
گر عنان نفس، بعد از این دهی در دست وی
در حقیقت میشوی خود سلسله جنبان او
(شمس قم) قربانی حق کن وجود خویش را
تا که در محشر ، بگردی لایق احسان او...
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
eitaa.com/shamssaghi
(مهربانی)
میتوان تسخیر کرد از مهربانی یار را
مهربانی، یار سازد دشمن غدّار را
دشمن از احسان و نیکی دوست گردد عاقبت
یارِ انسان میکند احسان، سگ خونخوار را
از مَحبّت، دیو و دد گردد مطیع آدمی
نرمخویی آرد از سوراخ ، بیرون مار را
تا بچیند پنجهی گلچین گلی از گلسِتان
لاجرم باید ببیند جور صدها خار را
صحت بیمار را خواهان اگر باشد طبیب
میکند از جان تحمل، نالهی بیمار را
کاروان آسان به مقصد میرسد اما اگر
نرم پوید چون رهِ هموار، ناهموار را
شاهد صلح آن کسی گیرد در آغوش مراد
کز اوَل پوید به نرمی عرصهی پیکار را
مِهر اُستادی اگر باشد معلّم را به دل
زودتر بخشد اثر در طفل، علم و کار را
نرمگویی چیره خواهد شد به الفاظ خشن
نرمش آب آخِر از جا بر کند احجار را
صحبت نیکان، بَدان را زود رسوا میکند
لطفِ گل، ثابت کند اصل پلید خار را
(شمس قم) شعرت اگر خواهی به دل بخشد اثر
کن رعایت لطف طبع و نرمی گفتار را
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
eitaa.com/shamssaghi
(مرده پرستان)
سرشکــم از ســـتمِ روزگـــار میریزد
که خونِ دل بوَد از جور یــار میریزد
به زندگی نکند گر وفا ، بوَد چون خار
گلی که یــار ، به سـنگ مــزار میریزد
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
@shamseqomi
#رباعی
احمــد چو به امـر خـالق حیّ قــدیــر
مأمور به نصب جانشین شد به غـدیر
فرمود پس از من این علی، بن عم من
بر جملهی مؤمنین، ولی است و امیــر
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
eitaa.com/shamseqomi
« صنعت تقسیم »
#شعر_ادیبانه
به نظم و شعر ادیبانه لازم است سه کار
یکم فنون و دوم نسبت و سوم پندار
فنون و نسبت و پندار را سزد در پی
یکم بیان و دوم پاکی و سوم معیار
بیان و پاکی و معیار را بوَد شایان
یکم قیاس و دوم دقّت و سوم اظهار
قیاس و دقت و اظهار را شود لازم
یکم کلام و دوم معنی و سوم گفتار
کلام و معنی و گفتار را سه فن باید
یکم بدیع و دوم صنعت و سوم هنجار
بدیع و صنعت و هنجار را کند کامل
یکم مداد و دوم دفتر و سوم اشعار
مداد و دفتر و اشعار (شمس قم) دارد
یکم مقام و دوم شهرت و سوم مقدار
شادروان سید علیرضا شمس قمی
1337
#شمس_قمی
eitaa.com/shamseqomi
"حَجُّکُمْ مَقبُولْ و سَعْیکُمْ مَشْکُورْ"
✅ سرودهی زیر جهت خیرمقدم به شاعر آل الله مرحوم حاج محمدرضا براتی که (در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران) به حج تمتع مشرف شده بودند سروده شده و در مجلس بازگشت ایشان از حج ، توسط شاعر شادروان (شمس قمی) قرائت شده است؛ که بیمناسبت با این ایام نیست.
#خیر_مقدم
ای که از طوف حریم کبریا باز آمدی
با تواضع رفته بی کبر و ریا بازآمدی
ترک ما و من نمودی، از منا باز آمدی
از صفا و مروه با سعی و صفا باز آمدی
با دوای درد از دارالشفا باز آمدی
با خدا بودی و از بیت خدا باز آمدی
خانه را دیدی و آثار خدای خانه را
جان چو بر کف داشتی دریافتی جانانه را
خیر مقدم شاد زی به به دلآراتر شدی
با صفا رفتی ولی اینک مصفاتر شدی
از خلل بودی مبرا و مبراتر شدی
راه حق دانستی و رفتی و داناتر شدی
با بصیرت رفتی و برگشته بیناتر شدی
بهر اَعمال نکو زین پس مهیاتر شدی
آرزو دارم تو را قسمت شود سال دگر
تا در آن وادی بیابی باز هم حال دگر
دیدی آن وادی که نقشی از معاد و محشر است
هر کسی در فکر کار خود نه فکری دیگر است
در چنان صحنه فقط سعی و عمل بازیگر است
هر سری را هست سودای حقیقت سرور است
هر دلی را هست انوار فضیلت مهتر است
رنگ یکرنگی نکو در نقشبند داور است
از سفید و از سیاه، از هر نژاد و هر زبان
هست یکسان مَرد و زن، شاه و گدا، پیر و جوان
مرحبا آن وحدت و یکرنگی و آن اتفاق
حبّذا آن یکدلی، آن یکزبانی، آن وفاق
هرکسی سرگرم اعمالش بوَد با اشتیاق
میدهد با وجد و شوق انجام آن اعمال شاق
در چنان قومی نشاید فتنه و جنگ و نفاق
در چنان جمعی نزیبد فتنه و قهر و فراق
آری آن معنای اسلام است و دین مسلمین
گو به ادیان دگر مفهوم دین، این است این
باید اَعمالت بوَد مقبول درگاه خدا
سِتر اِحرام و طواف کعبه و سعی صفا
حج بیت الله و، حج عمره و، حج النّسا
مشعر و عرفات و رمیِ جمره در دشت منا
هم نماز عشق خواندن در مقام انبیا
همچنین در مسجد ختم النبیین مصطفی(ص)
ور به عمدا کردهای تقصیر بخشندت خلاف
چونکه خون گوسپندی جرمها سازد معاف
آه!... کز قربانی آن گوسپندان یاد شد
یاد از آن قربانیان مضطر و ناشاد شد
گرچه قربانی و ذبحش از طریق داد شد
گاهی از اوقات هم قربانی از بیداد شد
چون مقصر کرد قربانی ز جرم آزاد شد
عید قربان هم از این قربانیان بنیاد شد
ما مقصر ، گوسپند بیگنه قربان کنند
گوسپندان را فدای نخوت انسان کنند
هیچ میدانی قوی پنجهست دست انتقام
کز مکافات عمل، سازد بشر را تلخ کام
گوسپندی گر شود قربان ز تقصیر عوام
میشود قربانی اکنون بس جوان در مصر و شام
هند و صهیونیسم سازد مسلمین را قتل عام
همچو قربانی استعمار خلق ویتنام
کِِشتکار هرکسی از نوع خود آرد به بار
شاخهی گل میدهد گل، حاصل خار است خار
کاش میشد این سفر عبرت به افراد بشر
این سفر درسی بوَد از بهر ارشاد بشر
تا تنبّهْ یابد از این صحنه اولاد بشر
بشنوند از راه دل یک لحظه فریاد بشر
دادخواهی کرده گیرند از بشر داد بشر
شادمان سازند قلب و جان ناشاد بشر
کاین سفر انگیزهاش غیر از وداد و داد نیست
چون بنای داد، جز بر پایهی امداد نیست
گو پس از حج بهر ابنای بشر کردی دعا
بهر دفع فرقهی بیدادگر کردی دعا
بهر ختم جنگ پرخوف و خطر کردی دعا
بر رفاه حال زار کارگر کردی دعا
بر نجات مسلمین در به در کردی دعا
تا شود ظاهر ، امام منتظر کردی دعا
حاجیا از بعد حج اینسان دعا بایست کرد
این دعاها گر نکردی حج نکردی؛ بازگرد
کاش میکردی دعا خورشید دین رخشان شود
نور توحید و ولایت، بر جهان تابان شود
قائم آل عبا در عرصهی جولان شود
کافر دجّالخو در خاک غم پنهان شود
ساحت دین محمد(ص) مأمن ایمان شود
بر همه گیتی فروزان مشعل یزدان شود
تا به امر مهدی موعود ، عزم حج کنیم
گوهر وحدت ز بحر عشق مستخرج کنیم
حاجیا آن حج مخوان اکبر که حج اصغر است
کن طواف کعبهی دلها که حج اکبر است
کعبه سنگ تیره و، دل از گهر والاتر است
آن ز ابراهیم برجا این ز حق مستظهر است
دل، سرای ایزد و ایزد ز دل مستحضر است
پس دلی گر بشکند گویا شکست داور است
حاجیا باطل نسازی حج خود را زینهار
نشکنی با یک شکستِ دل، دل پروردگار
خوب دیدی خانه را آن خانهی ربّ جلیست
کز در و دیوار آن نور حقیقت منجلیست
خوب فهمیدی چرا زانوار وحدت ممتلیست
وز چه کس آن صوت روح افزای لبیک و بلیست
زآنکه آن جا زادگاه خانهزاد حق ، علیست
آن فروغ و آن نوا از شیر حق، شاه ولیست
با تولای علی، اَعمال ما گردد قبول
ورنه با هفتاد حج، مارا ست در دوزخ نزول
حج بوَد آیین عشق و رأفت و مهر و وفا
حج بوَد آداب رفق و شفقت و لطف و صفا
حج بوَد مرآت فضل و رحمت و فیض خدا
حج بوَد آیات عدل و وحدت و راز بقا
حج بوَد مجموعهای از دین ختم الانبیا
حج بوَد مستورهای از صحنهی یوم الجزا
حاصل و محصولِ حج تعریف و عرفان علیست
چون کمال دین حق، مدیون ایمان علیست
ادامه: 👇
#شمس_قمی
ادامه:
شیعهی مولا، همانا پیروِ مولا بوَد
در طریق مذهب و دین رهروی پویا بوَد
امر دین را آمر و مأمور در اجرا بوَد
نهی دین را ناهی و منهی ولو تنها بوَد
مستمندان را پناه از همت والا بوَد
بینوایان را نوا از پیر تا برنا بوَد
پس بگو با شیعیان این است فرمان علی
حج بوَد یک قطره از دریای ایمان علی
هر که را مِهر علی و آل، مُهر دل بوَد
در دو عالم عشق مولایش علی در دل بوَد
بذر عشقش هرکه کِشت احسان وی حاصل بوَد
از علی جوید مدد هرکس که در مشکل بوَد
سکهی شاهیش بخشد هر کساش سائل بوَد
جرم صاحبخانه نبوَد گر گدا کاهل بوَد
پس ز پیر معرفت ، مولا ره عقبا طلب
تا چو (شمس قم) نگردی گمره و دنیاطلب
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
@shamseqomi